انحراف آشكار مسیر خلافت بعد پیامبر(ص) به دلیل بی تفاوتی خواص و نخبگان جامعه بود

حجت الاسلام درگاهی با بیان اینکه روحیة دنیا طلبی وعافیت خواهی اكثرمردم باعث عدم عمل به توصیه های پیامبر اسلام بعد از رحلت شد گفت: گروه خواص و نخبگان بعد از پیامبر با رویكرد محافظه كارانة نسبت به انحرف مسیر خلافت باعث این رخداد تلخ شدند.

به گزارش خبرنگار اندیشه خبرگزاری شبستان، پیامبر تا جایی که توانستند خالصانه تلاش کردند و از هیچ چیزی در رسالت الهی و انجام ماموریتی که داشتند فروگذار نکردند. خداوند هم در قرآن این را تایید می ‌کند. حتی خطاب به پیامبر می ‌فرماید: آنقدر به خودت فشار نیاور و ناراحت نشو چون برخی چیزها از دست تو خارج است و تو همه تلاش خودت را کرده‌ ای. این آیه قرآن نشانگر این است که رسول خدا بهترین نقش را در انجام رسالتش ایفا کرد. اما جامعه، جامعه‌ ای است که دین خاتم و خرد و عقلانیت و کمال و آزادی و عزت در آن جاری است..لذا در این خصوص با حجت الاسلام «علی درگاهی»، کارشناس دینی گفت و گویی انجام دادیم که در ادامه مشروح آن تقدیم حضورتان می شود.

توصیه های پیامبر اکرم (ص) قبل از مرگ چه بود؟

پیامبر اکرم (ص) شب پیش از بیماری شدید در حالتی که دست علی (ع) را گرفته بودند، همراه جماعتی برای طلب آمرزش به قبرستان بقیع رفتند و برای اهل قبور درود فرستاده و طلب استغفار کردند و به حضرت علی (ع) فرمودند: جبرییل هر سال یک مرتبه قرآن را بر من تلاوت می کرد ولی امسال دو مرتبه این امر صورت گرفته است، این دلیلی  برپایان عمرم است، اگر من از دنیا رفتم تو مرا غسل بده و کفن و دفن ام بنما.

 

پیامبر(ص) که گویا از حرکات زننده برخی از زوجات و صحابه خود و تخلف برخی از یاران ناراحت شده بودند، برای پیش‌گیری از بدعت‌ها فرمودند: «ای مردم، آتش فتنه شعله‌ور شده و فتنه‌ها مانند پاره‌های شب تاریک، رو آورده و شما هیچ دستاویزی علیه من ندارید؛ زیرا من حلال نکردم مگر آن‌چه قرآن حلال دانسته و حرام نکردم مگر آن‌چه قرآن حرام داشته است. » پیامبر(ص) پس از این هشدار به منزل "ام‌سلمه" رفت و دو روز در آن‌جا ماند و گفتند خدایا تو شاهد باش که من حقایق را ابلاغ کردم. سپس پیامبر(ص) به منزل رفت و جماعتی به حضور طلبید و گفت: «مگر به شما امر نکردم که با جیش «اسامه» بروید؟ چرا نرفتید؟ » ابوبکر گفت: رفتم؛ ولی دوباره برگشتم تا تجدید عهد کنم. عمر گفت: نرفتم؛ چون نمی‌توانستم منتظر باشم تا حال شما را از کاروانیان بپرسم.

 

رسول خدا (ص) از تخلف آنان سخت ناراحت شدند و با همان حال کسالت به مسجد رفتند و خطاب به اعتراض‌کنندگان فرمودند: این چه سخنی است که درباره فرماندهی «اسامه» می‌شنوم شما پیش از این به فرماندهی پدرش هم طعنه می‌زدید به خدا سوگند او برای فرماندهی لشکر سزاوار بود و فرزندش اسامه نیز برای این کار شایسته است. رسول خدا (ص) در بستر بیماری مرتبا به عیادت کنندگان خود به طور مرتب می‌فرمود، سپاه اسامه را حرکت دهید،متخلفان از جیش اسامه را لعنت نمود.

 

 سپس پیامبر اکرم (ص) بیهوش شد و تمام زنان و کودکان می گریستند. لحظاتی بعد به هوش آمد، دستور دادند برایش قلم، کاغذ و دواتی بیاورند تا چیزی بنویسند که پس از آن هرگز گمراه نشود. در این میان برخی به دنبال آوردن قلم و کاغذ بودند که عمر گفت بیماری پیامبر بر ایشان چیره شده و وی هذیان می گوید. قرآن نزدیک شماست و کتاب خدا برای شما کافی است.

 

سپس پیامبر(ص) بیهوش شدند و تمام زنان و کودکان می‌گریستند. لحظاتی بعد پیامبر(ص) به هوش آمدند و دستور دادند که برایشان قلم و دواتی بیاورند تا برایشان چیزی بنویسند که پس از آن هرگز گمراه نشوید در این میان برخی به دنبال آوردن صحیفه و دوات رفتند که عمر گفت: بیماری بر پیامبر(ص) چیره گشته است، «ارجع فانه یهجر» برگرد؛ زیرا او هذیان می‌گوید. قرآن نزد شماست، کتاب خدا برای شما کافی است. حاضران بعضی با نظر عمر مخالفت کردند و بعضی دیگر جانب او را گرفتند رسول خدا(ص) از اختلاف و سخنان جسارت‌آمیز آنان سخت ناراحت شد و فرمود: «برخیزید و از من دور شوید.

 

پیامبر(ص) در حضور جمع، رو به حضرت علی(ع) کرد و به او وصیت کرد و به ایشان فرمود: نزدیک بیا، سپس زره و شمشیر و خاتم و مهرش را به علی(ع) داد و فرمود «برو منزل». پس از لحظاتی بیماری ایشان شدید شد و آنگاه که حالش بهتر شد، علی(ع) را ندید. به زنان خود گفت: «برادرم و صاحبم بیاید» آنان به ابوبکر گفتند و آو آمد و باز پیامبر(ص) جمله را تکرار کرد و این بار به سراغ عمر رفتند و عمر آمد؛ ولی پیامبر(ص) فرمود: «برادرم و صاحبم بیاید» "ام­سلمه" فرمود: «علی(ع) را می­طلبد، به او بگوئید بیاید» علی(ع) آمد و مدتی با هم به طور خصوصی و در گوشی صحبت کردند. وقتی از علی(ع) پرسیدند، پیامبر(ص) چه گفت؟در پاسخ فرمود: به من هزار باب علم که از هر بابی هزار باب دیگر منشعب شده بود، آموخت و چیزهایی را به من سفارش کرد که انجام خواهم داد.پیامبر(ص) در همان حال چند مرتبه فرمود:«ما ظن محمد بالله لو لقی الله و هذه عذره عنده.

 

در روزهای آخر از «بلال» خواست تا مردم را در مسجد حاضر کند، خطبه یی خواند، بعد از مردم خواست اگر کسی حقی از او به گردن دارد، مطالبه کند. هیچ کس پاسخی نداد تا سه بار پیامبر(ص) تکرار کرد تا اینکه غلامی بنام "عکاشه" برخاست و حقی را از ایشان مطالبه کرد، به قصد انتقام از پیامبر(ص)، شلاقی آماده کردند؛ ولی همین که خواست قصاص کند بر بدن حضرت افتاد و شروع به گریه کرد و ایشان را عفو نمود و پیامبر(ص) فرمود او رفیق من در بهشت خواهد بود.سپس به علی(ع) دستور داد، آن پولها را که نزد یکی از زنان بود، بگیرد و میان فقرا تقسیم کند.

 

هنگام فوت پیامبر(ص) خلیفه­ دوم، بنابر دلایلی در بیرون خانه فریاد می­زد که پیامبر(ص) فوت نکرده و بسان حضرت عیسی(ع) پیش خدای خود رفته، در این میان یک نفر از اصحاب پیامبر(ص) این آیه را خواند:«وَ ما مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى‌ أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى‌ عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ‌ » (ومحمّد جز پيامبرى نيست كه پيش از او نيز پيامبران (ديگرى آمده و) در گذشته‌اند. (بنابراين مرگ براى انبيا نيز بوده و هست،) پس آيا اگر او بميرد و يا كشته شود، شما به (آئين) گذشتگان خود بر مى‌گرديد؟ و هر كس به عقب برگردد، پس هرگز هيچ ضررى به خداوند نمى‌زند و خداوند بزودى پاداش شاكران را خواهد داد.) حضرت علی(ع) جسد مطهر پیامبر(ص) را غسل داد و کفن کرد؛ چون پیامبر(ص) سفارش کرده بود که نزدیکترین کس مرا غسل خواهد داد و این شخص جز علی کسی نیست. سپس چهره آن حضرت را گشود در حالی که سیلاب اشک از دیدگانش جاری بود. فرمود:پدر و مادرم فدایت ای رسول خدا(ص) با رحلت تو رشته نبوت و وحی الهی و اخبار آسمانها قطع گردید... اگر ما را به صبر و شکیبایی امر نمی­‌کردید، آن‌قدر گریه می­‌کردم که سرچشمه اشک را می­‌شکانید». سپس در قبری که توسط «ابوعبیده جراح» و «زید بن سهل» آماده شده بود و در همان حجره­ای که وفات یافته بود، در خانه­ خودش به خاک سپرده شد.

 

در مورد خاتمیت پیامبر اکرم (ص) توضیح دهید؟

خاتم یعنی مهری که در پایان نوشته ها می زنند، یعنی نویسنده وقتی آنچه لازم بود بیان نماید، بیان کرده و پایان نوشته های خود مهر می زند و ختم مطلب را اعلام می کند. خداوند سبحان که با جهانیان سخن می گوید از راه فرستادن وحی برای هدایت انسان ها برنامه ای دارد. انبیا کتاب حق و کلام حقه خدای سبحان هستند و با فرستادن آنها برای جوامع بشری پیام می فرستند. پس از پایان گفتار کلمات اش سلسله نبوت شان را با فرستادن پیامبر اکرم (ص) ختم رسالت انبیای گذشته با وجود مبارک خاتم المرسلین مهر کرده و پایان پذیرفته است.

 

مقام و شخصیت معنوی پیامبر در کتاب آسمانی او تجلی می کند. مقام موسی کلیم الله در حد تورات، مقام عیسی مسیح در حد انجیل جلوه گر است. انبیای پیشین نیز در حد کتب و صحف آسمانی خود ظهور کرده اند. وقتی سیطره و فضیلت قرآن بر همه کتاب های انبیای سلف ثابت شود، سیطره و فضیلت رسول خاتم نیز بر دیگر انبیا ثابت می شود، زیرا پیامبر در حد قرآن است و قرآن سیطره و نفوذ علمی اش بر کتب آسمانی پیشین می باشد.

 

همه آنها را تصدیق می کنند و بر آنها سیطره و اشراف داشته  و نمی گذارد آنها از دست بروند و تحریف آنها را تصحیح می کنند، طوری که موارد تحریف اش آنها را پس از عرضه بر قرآن کریم به طوری می توان تشخیص داد و اصلاح نمود و از مزایای رسول اکرم (ص) حاکمیت اوست. قرآن کریم در این مورد می فرماید: « مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَٰكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ ۗ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا» (محمّد صلى الله عليه و آله، پدر هيچ يك از مردان شما نبوده و نيست، بلكه رسول خدا و خاتم پيامبران است؛ و خداوند به همه چيز آگاه است). محمد (ص) خاتم نبیین است. پیامبر اکرم (ص) دارای همه مزایای مشترک است. فرمودند: انبیا دارای بعضی از خصایص ویژه است که انبیای قبلی فاقد آنها بوده اند. نکته دیگری هم استفاده می شود که تا روز قیامت احدی بهتر از پیامبر اکرم (ص) نخواهد آمد، زیرا رسول خدا انسان کامل است ،هرچند میلیون ها سال بگذرد، کامل تر از او نخواهد بود. اگر کامل تر از او یافت می شد، حتما او به مقام خاتمیت می رسید نه رسول اکرم. قرآن کریم حاکمیت رسول اکرم را مسجل کرد و نه در گذشته و نه در آینده، هیچ کس هم سطح و هم سنگ پیامبر اکرم (ص) نیامده و او اشرف انبیا و الگوی همه جهانیان است.

 

چرا مردم پس از رحلت  پیامبر(ص) به توصیه هایش عمل نکردند؟

روحیة دنیا طلبی و عافیت خواهی اكثر مردم، مخصوصاً گروه خواص و نخبگان جامعه آن روز، یكی از مهم ترین علل بی تفاوتی و رویكرد محافظه كارانة آنان نسبت به این رخداد تلخ، محسوب می شود. این امر باعث گردید كه مردمان آن روز كه حماسه های بی نظیر امیر المؤمنین را در صحنه های جهاد به چشم سر مشاهده كرده بودند و سخنان پیامبر ـ‌ صلّی الله علیه و آله ـ را در مورد شخصیت بی همانند علی ـ علیه السّلام ـ مخصوصاً موضوع وصایت حضرت را، شنیده بودند - با این حال در موقعیت حساس هنگامه رحلت پیامبر (ص) را تنها بگذارند و در مقابل توطئه گروه كودتاچیان كه به سركردگی خلیفه دوم و اول در سقیفه طرح تصاحب قدرت و غصب خلافت را در انداختند، از حضرت علی (ع)حمایت ننمایند و انحراف آشكار مسیر خلافت را نظاره گر باشند.از این جهت دنیا طلبی و حفظ جان و مال و موقعیت مانع از عكس العمل آنان در این خصوص گردید و از موضع گیری در برابر مجموعة سقیفه را كه با خطرات احتمالی مواجه بود.

 

 

 

 

کد خبر 1101662

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha