طلبه شهیده‌ای که پرواز خود را پیش‌بینی کرد/ به دلم برات است فاطمه عمر کوتاه دارد

شهیده اسدیان همیشه می گفت «به دلم برات است فاطمه عمر کوتاه دارد» اما هیچ وقت هیچ کس نفهمید که چه رازی در این جمله و عمر کوتاه ۱۸ ساله‌اش است.

به گزارش خبرگزاری شبستان، تاریخ معاصر شاهد حضور زنان در برهه‌های حساس است. به راستی که نقش زنان در دوران انقلاب و دفاع مقدس و پس از آن بسیار پررنگ و حائز اهمیت است. زنان در جریان نهضت امام خمینی (ره) هم به عنوان پیرو ولایت و هم در نقش مادر و همسر به پیروزی انقلاب کمک کردند. همانگونه که در صدر اسلام شاهد دفاع زنان از جبهه حق بودیم، زنان مسلمان ایران نیز با الگوگیری از آموزه‌های دینی در راستای تکوین و دوام انقلاب نقش آفرینی کردند.

زنان شهید واژه به واژه ایثار را برایمان معنا کردند. هر چه بیشتر از آن‌ها بدانیم، چون چراغ راه فروزانی‌اند که صراط مستقیم را هرگز گم نخواهیم کرد.

در برگ برگ خاطرات بانوان شهید جست‌وجو می‌کنیم و این‌بار به نام شهیده فاطمه اسدیان می‌رسیم.

زندگی نامه

شهیده معلم و طلبه «فاطمه اسدیان» در اولین روز از شهریور 1347 در شهركرد دیده به جهان گشود، این شهیده فرزند سوم خانواده بود، پس از دوران تحصیل دبستان و راهنمایی در كلاس های عقیدتی و مذهبی شركت می كرد و وجودش سرشار از فراگیری آموزه های مذهبی بود.

پس از اتمام كلاس اول نظری در امتحان ورودی حوزه علمیه قم شركت و در این آزمون پذیرفته شد، اما به دلیل مشكلات خانوادگی از جمله مریضی مادر به ناچار از رفتن به قم منصرف شد.

اما شعله كسب معارف هم در جانش برافروخته بود، در تابستان سال بعد به خواندن دروس عربی پرداخته و به قم رفت و سال اول را متفرقه امتحان داده و در سال دوم حوزه ادامه تحصیل داد و در سال دوم مكتب توحید قم مشغول به تحصیل شد.

تابستان 1364 به طور متفرقه سال سوم نظری را امتحان داده و دوباره راهی حوزه شد و دوره ادبیات عرب را به پایان رساند،اما به علت مشكلات خانوادگی به رغم میل باطنی حوزه را ترك كرده و به شهركرد بازگشت و در سال چهارم تجربی دبیرستان نرجس مشغول به تحصیل شد و در پایان سال در رشته انگلیسی تربیت معلم فاطمه زهراء (علیها السلام) اصفهان قبول و راهی اصفهان شد.

دوستان تربیت معلم درباره او می گویند: انگار همین دیروز بود كه با صورتی گشاده و نگاه های محجوب همه را می‌نگریست و با همه صحبت می كرد و هرگز نشد كه بگوید من طلبه بودم و این ناشی از بلند همت او بود.

در شبهای جمعه برای دعا از همیشه مشتاق تر بود و همیشه برای مجالس دعا و بزرگداشت شهدا حاضر بود، در نمازجماعت همیشه حاضر بود و این امر را به دوستان گوشزد می كرد.

به نماز اول وقت اهمیت می داد

بسيار مهربان، آرام و متين بود و عاشق شهادت؛ زيرا به درستي مي دانست رسول اکرم صلي الله عليه وآله وسلم فرموده‌اند: «اشرف الموت قتل الشهادة: شهادت برترين مرگهاست، بحارالانوار ج 45 ص 8» به حضرت معصومه سلام الله عليها ارادت ويژه اي داشت، به نماز اول وقت و نماز شب در زندگي اهميت مي داد، حتي يکبار خود را سرزنش کرده بود که چرا نماز شبش قضا شده است.

نماز شب فاطمه ترك نمي شد. اهل غرور و تكبر نبود. گاهی شبهای جمعه دانشجویان را به اماكن مذهبی، قم و جمكران می برد و به شهر قم خیلی علاقه داشت. عاشق راه و رسم امام خميني(ره) بود. بچه هاي حوزه علميه را خيلي دوست داشت . وقتي به ايشان مي گفتيم خانم طلبه، مي گفتند: نگوييد چون من هنوز به مقام طلبگی نرسيدم و من لياقت ندارم.

مخالف سرسخت بی‌حجابی

مخالف سرسخت بي حجابي بود؛ با اينكه به خاطر داشتن حجاب حرفها مي‌شنيد، ولی همچنان حجابش را رعایت می‌کرد. بعد از بمباران وقتي پیکر او را از زير آوار بيرون آوردند، روسري و چادر به سر داشت و هنوز رمقي در بدن داشت، تا ايشان را به بيمارستان انتقال دادند به شهادت رسيد.

شهیده ای که پرواز خود را پیش‌بینی کرد

او دختری متدين و با خدا بود و در حوزه، جـزو فعال‌ترین طلبه‌ها محسوب می شد. در سال 64 به دليل برخی از مشكلات نتوانست دوره ادبيات عرب را به پايان برساند و سپس در رشته زبان انگليسی تربيت معلم (فاطمه زهرا) اصفهان قبول شد.

شهيده فاطمه اسدیان كه برای تعطيلات آخر سال (اسفند 66) به شهركرد آمده بود در بیستم اسفند 1366، در محل زندگیش، روبروی شهرداری سابق شهرکرد هنگام بمباران هوایی بر اثر اصابت ترکش به درجه رفیع شهادت نایل شد. مزار وی در بهشت دو معصوم شهرکرد قرار دارد.

همیشه می گفت «به دلم برات است فاطمه عمر کوتاه دارد» اما هیچ وقت هیچ کس نفهمید که چه رازی در این جمله و عمر کوتاه 18 ساله اش است.

«فریده اسدیان» خواهر این شهیده با بیان خاطره ای گفت: فاطمه بارها خواب دیده بود كه شهید می شود، شب جمعه آخر زندگی اش با هم به گلزار شهدا رفتیم و محلی را كه امروز قبر این شهید است نشان داد و گفت: خواب دیدم مرا در اینجا دفن كرده بودند و من خندیدم و گفتم اینجا كه جای شهداست.

ابیات زیر شعر پایانی دفتر خاطرات شهیده می باشد:

این مهم نیست که از ره به چه سرعت گذریم / آن مهم است که آن را به چه مقصد سپریم

این مهم نیست که بازار چه وصفی دارد / آن مهم است کز آنجا چه متاعی بخریم

بخشی از وصیت نامه شهیده اسدیان

...هرچه کتاب دارم اگر کسی از خانواده ام طلبه شد به او بدهید اگرنه همه متعلق به مدرسه امامیه شهرکرد است. به طلبه ها بگویید برایم خیلی دعا کنند و آنهایی که قدرت دارند نماز وحشت برایم بخوانند.

مادرم نیز مرا حلال کنند، زیرا که خیلی زحمت کشیده است.

کد خبر 1145016

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha