مشارکت ترکمن ها در انفاق  و توزیع غذای نذری ماه محرم/ اردات  اهل سنت به نوه رسول الله بی‌‌پایان است

محبت و ارادت ترکمن های اهل سنت گلستان به امام حسین (ع) همزمان با تاسوعا و عاشورای حسینی به اوج می رسد و برخی از تراکمه به سبب روای حاجات خود از آستان پرخیر و برکت نوه رسول الله در طبخ و توزیع غذای نذری با شیعیان این استان همکاری می کنند.

 خبرگزاری شبستان- گرگان، ترکمن های اهل سنت گلستان رسم ها و سنت های مختلفی در ماه محرم دارند وبه اشکال مختلف محبت خود را به نوه رسول الله و شهدای دشت کربلا به نمایش می گذراند که یکی از رسوم، پخت و توزیع غذای نذری است.

 

پخت و توزیع غذای نذری برای روای حاجات، خیرات و اطعام عزاداران انجام می شود. طبخ و توزیع غذا در تاسوعا و عاشورا نیز جایگاه خاصی بین اهل سنت دارد و آن را یک کار معنوی مقدس و مایه برکت می دانند.

 

بسیاری از اهالی ترکمن و اهل سنت گلستان همانند برداران و خواهران دینی و اهل تشیع خود پس از برآورده شدن حاجات اطعام، نذری و صدقه می دهند. پخت و توزیع غذای نذری توسط  والدین «امیر حسین» طفل نوپای بندرترکمنی یکی از ده ها و شاید صدها  غذای نذری باشد که توسط ترکمن ها در روز تاسوعا و عاشورا ی حسینی توزیع می شود.

*

پشت دار قالی نشسته‌ام گره میزنم به تار و پودش و به زبان ترکمنی شعر می‌خوانم، صدای بوق ماشین را می شنوم از پنجره به بیرون نگاه می کنم، حاجی بردی را پشت در می بینم، خوشحال و ذوق زده پله ها را دوتا یکی پایین می آیم و در را برایش باز می کنم.

 

وسایلی راکه لیستش به حاجی بردی داده بودم از ماشین خارج می کنیم، سریع آنها را به خانه می آوریم.
 

حاجی بردی به خانه می‌آید امیرحسین با دیدن پدر،  چهار دست و پا  و لبخند زنان به سمت پدرش می رود.

 

حاجی بغل باز کرده و پسر را در آغوش می گیرد بوسه ای به پیشانی اش می زند و روی پاهایش می‌نشاند.
 

با چای تازه دم از او پذیرایی می کنم، حاجی همانطور که پیاله گل سرخی چای را سر می کشد می گوید: خوب جیران؛ چیزی کم و کسر نداری، نگاه کن، ببین اگر چیزی نیاز داری بگو تا تهیه کنم .

 

می گویم: نیازی نیست، همه وسایل را گرفته ای، دستت درد نکند .

 

بعد از صرف چای،  همسرم سری به  گوسفند داخل حیاط که صبح امروز خریده است می زند. برایش آب و علف تازه می گذارد، در همین حین صدای اذان عصر به گوش می رسد، حاجی به مسجد می رود.

 

من هم در خانه نمازم را می خوانم و به آشپزخانه می‌روم و مشغول آماده سازی تدارکات فردا می شوم.

 

صبح زود از خواب بیدار می شویم نماز صبح را می‌خوانیم همسرم به حیاط می رود و مشغول ذبح گوسفند می شود، من هم به کمکش می روم گوشت های قربانی را تکه تکه می کند و آن ها  را به آشپزخانه می آورد و من مشغول پخت چکدرمه می شوم.
 

امیرحسین هم تازه از خواب بیدار شده است شیرش را می دهم و  لباس سبزی را که آماده کرده‌ام به او می پوشانم.
 

هر چند لحظه پنجره را باز می کنم و به کوچه نگاه می کنم. حوالی ظهر است  صدای دسته عزاداری که از دور شنیده می شود، غذاها را به همراه حاجی بردی در ظرف های یکبار مصرف می ریزیم و منتظر رسیدن دسته عزاداری می شویم.
 

شاید این بار دهم باشد که به داخل کوچه سرک می کشم، از دور سیاهی دسته را می بینم که چند نفر علم بزرگی را در جلوی دسته حرکت می دهند، امیرحسین را در آغوش می‌گیرم ظرفهای غذا را در نایلونی می ریزیم و با یک دست آن را برمی داریم و به بیرون از خانه می رویم.
 

 

دسته دیگر رسیده است، یکی یکی، بین عزاداران تقسیم می کنیم، همه همسایه ها به کوچه آمده اند هر کدام با چیزی از عزاداران پذیرایی می کنند.
 

آنه محمد همسایه روبروی ما که پارسال این روزها به خاطر کرونا در آی سی یو بیمارستان ۵ آذر گرگان بستری بود و همسرش جلوی همین دسته عزاداری شفای همسرش را از امام حسین خواسته بود امسال به پاس این سلامتی گوسفندی را برای نواده رسول خدا قربانی کرد.
 

من هم که همه می دانند گرمی زندگی و خانه ام را مدیون امام حسین  هستم.

 

سال‌ها بود که تلاش  تمام دکتر ها از بندر ترکمن و گرگان و ساری گرفته تا تهران و شیراز بی نتیجه بود و ما صاحب اولاد نمی شدیم.

 

اما روایت امیر حسین قصه ما چیز دیگری است ، هدیه ایست از سوی نوه رسول الله .

 

دو سال گذشته یک روز صبح که تلویزیون را روشن کرده بودم مراسم شیرخوارگان حسینی پخش می شد همه با کودکان خود به این مراسم آمده بودند، با شنیدن مصیبت های طفل کوچکش علی اصغر قلبم شکست و اشک از چشمانم جاری شد.
 

شنیده بودم نوه رسول الله کسی را ناامید از خانه اش بر نمی گرداند با خود گفتم من که همه راهها را رفته ام و از همه جا دست خالی برگشتم، این بار دوای دردم را از فرزند رسول خدا می خواهم .

 

نیت کردم که اگر صاحب فرزند شدم به احترام امام حسین نام امیرحسین را برایش بگذارم و هر سال روز عاشورا برای آن حضرت صدقه بدهم و الان امیرحسین را در آغوش دارم، برای من مثل رویا بود باورکردنی نبود اما این معجزه حقیقت دارد.

 

نذری عاشرآی، خواندن نماز نافله، دادن صدقه، پختن انواع نان و طعام، فرستادن صدقه به مساجد و خواندن دعا و قرآن برای ارواح مطهر شهدای کربلا از جمله آیین‌های ترکمن‌های استان گلستان بوده که در محرم برگزار می شود.

 

اهالی نیمی از شهرهای گلستان را ترکمن های اهل سنت تشکیل می دهند که در ایام ماه محرم به ویزه تاسوعا و عاشورا دلدادگی و محبت خود با خاندان رسول الله را به طرق مختلف به نمایش می گذارند.

 

کد خبر 1203643

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha