مهدی فیض، عضو هیئت علمی جهاد دانشگاهی در رابطه با مفهوم علم نافع به خبرنگار شبستان گفت: حضرت علی (ع) در خطبه متقین به علم نافع اشاره می کنند که از معنای آن چنین مستفاد می شود که اساسا علم نافع یک مفهوم نسبی است و مفهوم مطلقی در این خصوص وجود ندارد.
وی اظهار کرد: برای مثال ممکن است علمی مانند سحر و جادو از نظر شرعی مذموم باشد، اما همین علم اگر در جامعه شرایطی بحرانی را ایجاد کند باید عده ای در رابطه با آن به کسب اطلاعات بپردازند تا در صورت لزوم بتوانند مسائل موجود را حل کنند. پس می بینیم که همین علم برای عده ای خاص در شرایطی ویژه می تواند مفید و نافع باشد.
فیض با بیان این مطلب که دانشگاه ها به عنوان مرکز علم اندوزی حداقل سه ماموریت دارند، ادامه داد: این ماموریت ها شامل "تولید علم"،"تربیت دانش آموختگان متناسب با نیاز جامعه" و"ارائه خدمات تخصصی به جامعه توسط کارشناسان و اعضای هیئت علمی دانشگاه ها" می شود، که این سه شاخه مکمل یکدیگر هستند.
هزینه فضای علمی بر عهده جامعه است
این پژوهشگر تصریح کرد: بنابراین ویژگی ها اگر کل دانشگاه را به عنوان بخشی از نظام اجتماعی بدانیم، فعالیت های آن باید در خدمت نظام اجتماعی باشد. با این وصف حرکت رو به جلو با پیش فرض یاد شده که عقلا نیز روی همین نظر به اجماع رسیداند، پذیرفته شده است. با توجه به آنکه جامعه هزینه این فضای علمی را تقبل می کند، باید تولید علم در دانشگاه متناسب با نیاز جامعه و اصطلاحا "نافع" باشد.
فیض با اشاره به سازگاری علم تولید شده با نیازهای جامعه هدف بیان کرد: در چنین شرایطی است که می توان گفت علم نافع دارای هویت شده و توانایی گسترش به اقتضای جامعه را دارد.
علم متناسب با نیاز جامعه نافع است
وی ابراز کرد: اگر دغدغه پژوهشگر تولید علم متناسب با نیاز جامعه باشد، آرمان گرایی علمی و علم نافع محقق می شود. اما اگر خلاف این بود و تنها علاقه شخصی ملاک باشد در نتیجه کاری عبث و بیهوده خواهد بود. به عنوان مثال ممکن است مقاله ای در برهه ای زمانی احتیاجات علمی یک جامعه را تامیین نکند اما همزمان، در رابطه با جامعه دیگر خلاف این باشد، در نتیجه محقق مقاله خود را به کشوری دیگر ارائه می دهد که می شود همان مهاجرت نامحسوس یعنی فرد از امکانات مملکت خودش به نفع کشوری دیگر استفاده می کند و علمی را تولید می کند که هیچ سنخیتی با نیازهای جامعه خودش ندارد و اصطلاحا نافع نیست.
عضو هیئت علمی جهاد دانشگاهی در ادامه به روند فعلی تحول در حوزه علوم انسانی اشاره کرد و افزود: قبل از هر سخن باید علم را تعریف کرد که به زعم من، علم را می توان در دو معنای مصطلح در نظر گرفت، نخست آنکه یافته های پژوهشی را علم بدانیم و در معنای دوم و تعریف جدیدتر علم را معادل با فرآیند دستیابی با یافته های جدید قلمداد کنیم، از این رو، در تعریف نخست عالم کسی است که ذهن اش پر از یافته ها است، اما در تعریف دوم عالم به فردی گفته می شود که کار او دسترسی به یافته های جدید است.
وی بیان کرد: اگر معنای نخست را در نظر بگیریم، قطعا آنچه که در حوزه علوم انسانی از غرب وارد شده مورد استفاده ما نخواهد بود، چراکه مبانی نظری در حوزه انسان شناسی از دیدگاه غرب با ما کاملا تفاوت دارد. اما اگر معنای دوم را مد نظر قرار دهیم که همانا تخصص انجام فرآیند برای دسترسی به یافته های جدید است، در این صورت برای ما نیز نافع و قابل استفاده خواهد بود.
فیض با بیان اینکه علم به معنای فرآیند دسترسی به یافته های همسو می تواند به مسیر بهره مندی از یافته های غرب نیز بینجامد، گفت: می توان فرایند های ارائه شده در غرب را در کنار مبانی اسلامی مورد بررسی قرار داده و هنگامی که به یافته های نوینی دست یافتیم، با استفاده از پیش فرض های اسلامی از این علوم بهره برداری کنیم.
دانشجویان علوم انسانی موتور اصلی جریان تحول
این استاد دانشگاه با اشاره به نظریه پردازی منتقدانه در غرب تصریح کرد: نگاه نقد و تولید نظریه درست همان مسئله ای است که باید به آن توجه شود؛ با توجه به آنکه رهبری نیز در حوزه نظریه پردازی تاکید دارند، بنابراین باید بحث نظریه پردازی در سطح تحصیلات تکمیلی مطرح و دنبال شود، چراکه این اتفاق در سطوح پایین دانشگاهی محقق نمی شود.
وی تاکید کرد: دانشجویان رشته های مختلف علوم انسانی موتور اصلی جریان تحول هستند، در حوزه کرسی های آزاداندیشی نیز نقش دانشجویان این رشته بی بدیل است، چرا که تحول علوم انسانی از استادان دانشگاه بر نمی آید به این علت که اولا استادان به یک سری چارچوب ها عادت کرده اند، مقاله نوشته اند و حتی سینه چاک کرده اند و یک باره نمی توانند از آن دست بکشند. و باید توجه داشت که گذر زمان و افزایش سن آنها نیز در این میان اثرگذار است!
لزوم تعریف واحد درسی دانشگاهی برای نظریه پردازی
فیض عنوان کرد: بنابراین این اوصاف جریان سازی در حوزه تحول باید توسط دانشجویان تحصیلات تکمیلی اتفاق بیفتد که پیش نیاز آن جدی گرفتن مقوله نظریه پردازی است، یعنی باید واحد درسی برای نظریه پردازی در دانشگاه ها وجود داشته باشد.
وی ادامه داد: همچنین باید مراحل شکل گیری نظریه برای دانشجو تببین شود و پایان نامه های دانشجویی مرتبط با نظریات ارائه شده تدوین شود.
وی با اشاره به روند کند پیشرفت کرسی های آزاداندیشی اظهار کرد: یکی از دلایل این کندی، محصور ماندن در چرخه بروکراسی اداری است. در حالی که ما به همیاری بیشتر در سطح وزارت علوم و استادان نیاز داریم.
فیض تاکید کرد: قطعا برپایی کرسی های آزاداندیشی بر روند رشد نظریه پردازی که پیش تر به آن اشاره کردم تاثیر دارد، اما این مهم ممکن نمی شود مگر آنکه از قبل جسارت روحی و روانی آن را ایجاد کنیم. به این معنا که از همان ابتدا و در دوران دانش آموزی تفکر پرسش گرایی را در ذهن دانش آموز تقویت کنیم تا او در مقطه دیپلم به این روحیه رسیده باشد.
وی ادامه داد: اینکه دانش آموز چه پرسشی داشته باشد و از چه منظری وارد بحث شود، روندی است که باید به عنوان هدف در دوره دانش آموزی در وجودش شکل بگیرد و قطعا این تحول باید در آموزش و پرورش باشد. اما آموزش پرورش آن طور که باید به پرسش میدان نمی دهد و اصولا از دانش آموزی که زیاد سوال بپرسد به موی دماغ معلم تعبیر می شود!
فیض خاطرنشان کرد: اگر پرسش گری در مقطع دانش آموزی شکل بگیرد، در آینده و دوران دانشجویی به تکامل و آزاداندیشی مبدل می شود.
پایان پیام/
نظر شما