خبرگزاری شبستان: لیبرالیسم که مدعی آزادی و از مدافعان سرسخت آن در تمامی حوزه ها است، از آغاز پیدایش تا کنون در یک چهره و صورت ظاهر نشده بلکه چهرههای متفاوتی را از خود نشان داده است.
لیبرالیسم که در اصل یک فلسفه انگلیسی است و در اواخر قرن هیجدهم میلادی پدید آمد با فلسفه فرانسوی و آلمانی درآمیخت و شکل اولیه آن تا حدی تغییر کرد. لیبرالیسم در معنای وسیع آن عبارت است از اعتقاد به این که انسان آزاد به دنیا آمده و صاحب اختیار و اراده است و مجاز است به هر اندازه که برای او امکان دارد، آزادانه زندگی کند. از اینرو، آن را «فلسفه آزادی طلبی» نیز خواندهاند. ولی این عنوان، تا حدی گمراه کننده است؛ چرا که تا تفسیر روشنی از آزادی ارائه نکنیم، میتوان این عنوان را به هر شکل و معنای دلخواهی تفسیر کرد. و در این صورت آزادیطلبی هم شکل مثبت و ارزشی می یابد و هم شکل منفی و ضد ارزشی، و آنچه در فلسفه لیبرالیسم از آن سخن گفته میشود، همان شکل منفی و ضد ارزشی آن است. در اینجا لیبرالیسم به اباحیگری اخلاقی میانجامد که پیامد آن چیزی جز نفی ارزشهای اخلاقی نیست. البته این تفکر فلسفی به کلی از جنبه اثباتی و ارزشی تهی نیست؛ بهویژه لیبرالیسم سیاسی که از آزادی عقیده و بیان دفاع میکند. لیکن در عمل جنبههای اثباتی آن از جنبههای منفی و ناشایست آن جدا نبوده و منشأ آن نیز اصل و ریشه فاسد آن است.
هم اکنون شاهد بروز و ظهور لیبرالیسمهای متعدد هستیم که از برداشت ها و تفاسیر مختلف نشات می گیرند. نفس لیبرالیسم ارائه تفسیرهای متعدد از لیبرالیسم را فراهم می آورد. آزادی بیان و عقیده، راه را برای کثرت گرائی و هرمنوتیک و پلورالیسم دینی هموار کرده و لیبرالیسم دیگر عنوان خود را از دست داده و لیبرالیسم ها عنوان حقیقی این نگرش به شمار می آیند.
طبیعتا این هویت واقعیتی است در میان واقعیتهای دیگر و از آن رو که هر واقعیتی برای پیدایش و تولد، دلیل و علتی میطلبد این واقعیت نیز از این قاعده مستثناء نیست. پس باید به سِر این تنوع دست یافت.
برای آنکه این مسئله روشن شود لازم است مبانی، اصول و ارزشهای سازنده هویت این ایدئولوژی تبیین شود.
تولد لیبرالیسم های متعدد
اصول و ارزشهایی که برای لیبرالیسم می توان بر شمرد عبارتند از: دموکراسی، آزادی، عدالت، عقلانیت، دولت و محدودیت حکومت، سرمایه داری. از آنجا که مضامین، معانی و پیامهای گوناگون و مختلفی که بر هر یک از اصول و ارزشهای یاد شده، ارائه شده چهره تنوع را در هویت لیبرالیسم پُررنگتر می کند. این پُررنگی تا بدانجا سرایت میکند که مبانی، اصول و ارزشها در مراحل تاریخی لیبرالیسم، تطور و تکامل هویتی آن و نیز در نظام فکری اندیشمندان به نام لیبرالیسم تنها در لفظ مشترکند و نه در معنا، مضمون و احیانا پیام. به این ترتیب لیبرالیسم نه یک نظریه بلکه نظریهها و نه دارای معنای یکسان و واحد بلکه صاحب معانی متنوع است.
بر همگان پیداست که لیبرالیسم در جهان امروز بیش از گذشته مورد توجه و در پی توسعه است. دلیل این توجه و توسعه، به میدان آمدن فن آوری نوین و به ویژه رسانههای پیشرفته ارتباطات جمعی و سطح پوششهایی است که لیبرالیسم مدعی آن میباشد. زیرا انگاره لیبرالی نه تنها هویت فردی و سیاسی بلکه شئونات فرهنگی، اقتصادی، اخلاقی و حتی صنعتی و... را نه صرفا در پیمانه دولت ـ ملتها بل در قوارههای منطقهای، فرامنطقهای و جهانی در مینوردد.
لیبرالیسم هرچند از لحاظ نظری با کاستی های فراوانی همراه است اما این نظریه و گرایش از ابزارها و تجهیزات تبلیغاتی و سرمایه فراوانی در بعد عمل بهره مند است، لذا آراء خود را در کمترین زمان ممکن در سطحی گستره اشاعه می دهد. لیبرالیسم حتی داعیه جهانی شدن دارد. به دیگر بیان نظریه جامع که تمام شئون زندگی بشری را دربر گرفته و از آینده او و چگونگی آن سخن به میان می آورد.
آخر الزمان و جهان بینی لیبرالیسم در برابر آخر الزمان اندیشه دینی مشخصاتی دارد و شایسته است با واکاوی مبانی لیبرالیسم درک بهتری از اندیشه دینی داشته باشیم چرا که اشیاء را می توان از طریق اضداد شناسائی کرد.
از این رو طرح سوالاتی همچون لیبرالیسم چیست؟ آیا تنها یک چهره دارد و یا واجد چهرههای متعدد است؟ در صورت تعدد و تنوعپذیری لیبرالیسم؛ مکانیزم آن چگونه است و از چه ناحیه و عنصری آغاز میگردد؟ آیا ما با یک گونه ثابت از لیبرالیسم رودررو هستیم یا با گونههای متنوع؟ در صورت دوم آبشخور این گوناگونی و تنوع در چیست؟ و پاسخ دهی به آنها ضرورتی انکارناپذیر است.
لیبرالیسم متغیر تنوع پذیر است نه مفهوم ثابت و انتزاعی
اگرچه ارائه تعریف دقیق و جامع از لیبرالیسم به عنوان یک مکتب سیاسی و اجتماعی کاری بس دشوار است، اما با این حال، تعاریف متعددی از سوی نظریه پردازان غربی برای آن ارائه می شود، از جمله: شاپیرو می گوید: «لیبرالیسم را می توان به طور دقیق نگرشی به زندگی و مسائل آن وصف کرد که تأکیدش بر ارزش هایی همچون آزادی برای افراد، اقلیت ها و ملت هاست. لیبرالیسم را چه نوعی جهانبینی بدانیم، چه یک نظریه در مورد انسان و جامعه انسانی بدانیم، چه ایدئولوژی سیاسی بخوانیم و چه آن را الگو و مدل زیست اجتماعی ـ فردی تصور نمائیم و یا اینکه آن را گونهای از عقلانیت بدانیم که سیستم خاص فکری و زیستی را تجویز و تولید مینماید؛ در همه احوال یک مفهوم انتزاعی و صورت ثابت ذهنی و یا عینی نبوده، بلکه متغیر تنوعپذیری است که به تبع متغیرهای دیگر تنوع مییابد.
از این رو ارائه تعریف تقریبا جامع و پایدار از واژه لیبرالیسم کاری دشوار مینماید. به همین جهت از تعریف آن آغاز نمیکنیم و با تحلیل و ارزیابی سیر تطور آن و نیز تبیین زوایا و عوامل تغییر به درک روشن از هویتهای متنوع و متغیر لیبرالیسم دست مییازیم. لیبرالیسم هم از حیث مبنا و هم از جهت اصول ارزشها متغیر و متنوع میگردد.
ادامه دارد/
نظر شما