اتکاء به بخشنامه علم را ذبح می کند

تولید علم، دغدغه مقدسی است در زمانی که تبدیل به یک فرهنگ و باور عمومی شود و دولتمردان ما برای علم و جایگاه عالم و دانشمند جایگاه خاصی را قائل شوند.

خبرگزاری شبستان: رابطه قدرت و علم برای نخستین بار از سوی افرادی مانند میشل فوکو مطرح شد، اما با توجه به اینکه حکومت و مردم ما دین مدار هستند، درگزاره‌های دینی بارها مطرح شده در هر گامی که بر می دارید در راستای آن باید معرفت را دنبال کنید.
امروزه یکی از پارامترها در نظام بین‌الملل و مهمترین هژمونی قدرت از آن کسانی است که صاحبان نرم‌افزارهای بزرگ و دانش‌اند. برای بررسی رابطه علم و قدرت و چگونگی جایگاه آن در کشور گفت و گویی با حجت‌الاسلام دلیر نقده‌ای، مدیر گروه عرفان پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه انجام داده ایم که در ذیل می آید:

 

در ابتدا و برای ورود به بحث توضیح دهید آیا قدرت مولد دانش است یا دانش مولد قدرت؟
بحث را با مثالی آغاز می کنم، کشور ‌ژاپن تاکنون ارتش و نیروی نظامی خیلی قدرتمند و سامان یافته‌ای نداشته است اما در بازی‌های بین‌المللی و هژمونی قدرت، یکی از قدرت‌های تأثیرگذار است.
و این قدرت ناشی از فناوری‌ها و دانش‌هایی است که دارد، لذا نتیجه می گیریم دانش، قدرت می‌آورد، دانش، تولید قدرت می‌کند، اما اینکه آیا همیشه این رابطه این چنین است؟ خیر، گاهاً دانش‌ها که می‌آیند قدرت می‌آید و این دانش را تبدیل می‌کند، یعنی بوسیله دانش کشورها صاحب قدرت می شوند اما کسانی که صاحب این قدرت نیستند خیر. این تنها شکل قصه است، ولی حقیقتاً در بحث‌های رابطه قدرت و دانش؛ دانش مولد قدرت است.
در بحث اسمای الهی، ما چند صفت داریم که جزو امهات صفات هستند که یکی از آنها قدرت و دیگری علم است پس می توان نتیجه گرفت دانش قدرت تولید می‌کند و ‌قدرت دانش را تدوین می‌کند.
یعنی یک رابطه بده بستانی میان آنها وجود دارد و دانش مولد قدرت است یعنی در بحث نظام‌های بین‌المللی، هژمونی قدرت امروز از آن کسانی است که دانش داشته و صاحبان نرم‌افزارهای بزرگ و دانش‌های جدید، صاحبان قدرت نیز هستند.

 

چه نوع علمی به آدمی توانایی حرکت و جنبش می‌دهد؟
ابتدا باید پرسید آیا هر علمی، علم است؟ علم از کجا بر می‌خیزد، از خرد و خردها. وقتی شما عقل را به عنوان عقل ابزاری تلقی کردید، در منطقه‌های پوزیتیویستی، کوانتومی (بحث، عقل ـ عقل) ابزاری است و این عقل ابزاری آن علم حیات‌آور را نخواهد داشت. دانشی که سبک‌های زندگی ماندنی را با خود بیاورد از عقل ابزاری بر نمی خیزد.
لذا چون عقل ابزاری شده است و عقل را در واقع خاک مالی کرده‌اند، عقل را از عرش منقطع کرده‌اند. از عقل قدسی، عقل فعال؛ اینها اصطلاحاتی است که اندیشمندان بزرگ مسلمان دارند. اما در فلسفه‌های مادی از این عقل ها خبری نیست، پس دانشی که محصول عقل ابزاری است، آن دانش برای جامعه بشری حیات که نمی‌آورد چه بسا حیات بشری را به بن بست برساند.
نتیجه این که کدام دانش است که حیات آور است و سعادت آدمی را تضمین می‌کند؟! در گزاره‌های دینی، معمولاً‌دانش را به عنوان عبادت در حوزه قرآن کریم که وحی منزل است می‌خوانیم (ما خلقت جن و الانس الا لیعبدون) غالب مفسران می‌گویند:‌ مراد از لیعبدون یعنی (یعرفون) به معنی معرفت و دانش است.

 

 

در گزاره‌های دینی به دانش جنبة عبادی می‌دهند

پس در گزاره‌های دینی به دانش جنبة عبادی می‌دهند و الا عبودیت تلقی می‌شود در و اقع ذکر آدمی در ماه های مبارک رمضان و شب احیاء بهترین نیایش و مذاکرات علمی معرفی کرده‌اند.
پس آن علمی که عقل را به حق برساند آن دانش و آن علم می‌تواند حیات بشری را تضمین کرده و به سعادت برساند.
اما نه دانشی که آدم را از حق منقطع کند. این عبارت کمی دقیق است که نیاز به دقت بشری هم دارد و تأملات فراوانی، دانش مادی‌ای که انکار خداوند را می‌کند، انکار خداوند مساوی است با انکار عالم و آدم.
نمی‌شود انکار خدا کرد و اثبات خود، چرا؟ من خودی ندارم که خودم صنع پروردگار عالم هستم.
وقتی صانع را منکر شویم، دیگر صنع هم خود به خود حذف می‌شود. نتیجه این که انکار خدا انکار دانش و عالم و آدم است. یعنی اینکه به هوای انکار خداوند و می‌خواهیم برای خود دانشی را اثبات کنک. این در خیالات خوبست اما در واقعیت غیر از این است.

 

به طور کلی علوم و امور به چند دسته تقسیم می‌شوند؟
تمام علوم و امور به دو دسته کل تقسیم می‌شود. علم اعتباری: علومی که دست بشر است و آن را مقدم و مؤخر می‌کند و در آن دست می‌برد.
دوم امور حقیقی است. این امور وابسته به اعتبار معتبر نیست که معتبر را هر که هتک کرد آن هم آن گونه شکل بگیرد.
اینکه خدا وجود دارد حقیقی است و حقیقتاً تمام ادیان آسمانی شعارشان، شعار توحیدی است. یهود، مسیح، اسلام و دین ابراهیم خلیل همه و همه منادی توحیدند.
توحید یک امر واقعی و حقیقت است. اگر انکار حقیقت یک جایی راه پیدا کرد و انکار حقیقت کرد مانند مرض مسری، سرایت به همه امور پیدا می کند، در آن زمان سنگ روی سنگ بند نمی‌شود. انکار حقایق در اختیار بشر نیست که این کار را بکند.
بشر حقایق را چه قبول بکند و چه آن را انکار کند تغییری به حال آن نمی‌کند، روز روشن خورشید تابان می‌تابد، حالا بنده خورشید را انکار کنم، آیا خورشید محو می‌شود؟ اثبات خورشید را هم بکنم به حال خورشید فرقی نمی‌کند. بحث‌های روشن را نقد کردن در واقع انسان را وارد آنارشیسم اندیشه‌ای می‌کند، یعنی هرج و مرج‌های اندیشه‌ای پیش می‌آید که هیچ گاه سر و سامان نمی گیرد.
دانشی را دنبال می‌کنیم که عقل را به حق برساند و محورش، محور حقیقت یابی باشد چون دانش به یک اعتبار و معرفت کشف حقایق است.
کشف حقایق چه زمانی امکانپذیر است؟ زمانی که آن دانش از خرد قدسی هم استفاده کند، همه عقلانیت را در عقلانیت‌های ابزاری نگاه کند و همه شناخت‌ها را در حیات خلاصه نکند.
ما برای حس هم شناختی داریم، معرفت هایی هست که اصلاً قابل حس کردن نیست، عرف در علوم بشری و علوم انسانی، قاعده‌های کلی یا قاعده و در هیچ آزمایشگاهی قابل آزمایش نیستند. قانون جاذبه نیوتونی هم یک قانون کلی است. اما قانون کلی قابل آزمایش نیست.

 

آیا علم سکولار و فارغ از محتوای دینی می‌تواند کارگشا باشد؟ چرا؟
علم سکولار در عرصه تحولات سیاسی و اجتماعی می‌تواند کارساز باشد اما در بحث‌های معرفت دینی و اعتقادات خیر. اگر راه پیدا کند همان آنارشیست که گفتم می‌شود. یعنی ادعای آنها بر این است؛ چون در ایران در بحث‌‌های سکولار یک کج اندیشی وجود دارد، که خیال می‌کنیم اینها انکار خدا و مذهب می‌کنند نه. آنهایی که این بحث‌ها را دنبال می‌کنند غالباً درپی این هستند که مذهب را از تحولات سیاسی و اجتماعی منزوی کنند. به عبارت دیگر مشارکت فعالانه در گزاره‌های مذهبی و دینی نمی‌دهند.
این بحث‌ها در سیاست و اجتماع ممکن است کارساز باشد چون هر جامعه‌ای هر گونه که بخواهد زندگی می‌کنند یا هر حاکمیت سیاسی به سبک خودش اعمال حاکمیت می‌کند، اما در باورهای دینی مانند مبداء و معاد نه. آنها با سکولاریت کردن علم ریشه به تیشه معرفت زده‌اند.

 

وضعیت تولید علم را در دولت‌های پس از انقلاب چگونه ارزیابی می‌کنید؟
در تولید علم، با بخشنامه نمی‌توان کاری کرد و تنها علم ذبح می‌شود. شخصیت‌های علمی داریم که در نهانخانه‌هایی نشسته‌اند و مولد هم هستند. هیچ ادعایی هم ندارند اما بعضی نهادها یا بودجه‌های سرسام‌آور ادعای تولید علم می‌کنند ولی خروجی‌هایشان را که می‌بینیم با هم همخوانی ندارند و مطالب کپی هستند و ‌از تولید علم خبری نیست.
تولید علم، دغدغة مقدسی است در زمانی که تبدیل به یک فرهنگ و باور عمومی شود و دولتمردان ما برای علم و جایگاه عالم و دانشمند جایگاه خاصی را قائل شوند.
در شرایط نامطبوع محل فکر و کار دانشمندان تولید علمی صورت نمی‌گیرد. تولید علم زمانی امکان دارد که نیروهای اجرایی در خدمت دانشمندان باشند تا صاحبان قدرت در خدمت اندیشمندان نباشند از تولید علم خبری نخواهد بود.
لذا بعد از انقلاب دغدغه‌های خوبی شکل گرفته، اما رابطه علم و قدرت هنوز دقیق و تعریف شده نیست که فردا یک دانشمند دغدغه‌ امکانات نداشته باشد.
پایان پیام/

 

 

کد خبر 241097

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha