خبرگزاری شبستان:یکی از شیوه های استعمار در دو قرن اخیر برای تسلط بر کشورها و تحقق اهداف و اغراض سوء خود فرقه سازی است که در ایران این شیوه با پیدایش فرق انحرافی و ضاله همچون بابیت و بهائیت خودنمایی کرد. از این رو درباره شیوه های تبلیغی این فرقه ضاله و ارتباط آن با صهیونیزم جهانی با حجت الاسلام والمسلمین عزالدین رضانژاد، رئیس پژوهشکده علوم اسلامی پژوهشگاه بین المللی المصطفی (ص) به گفتگو پرداختیم که در ذیل می آید:
بهابیت از چه شیوه هایی برای تبلیغ آموزه های انحرافی خود استفاده می کند؟
این فرقه از حدود 120 سال قبل تا کنون شیوه های مختلفی برای تبلیغ برگزیده است. به شیوه های تبلیغی این فرقه در 50 سال اخیر اشاره می کنم و شیوه های تبلیغی شان بر دو محور موسسات انتسابی و موسسات انتخابی صورت می گیرد.
موسسات انتسابی شامل افرادی است که توسط روسای بهائیت برای امر تبلیغ نصب می شوند و آنها با حکمی که رهبران اولیه بهائیت به آنها دادند به عنوان ایادی امرالله و ولی امرالله!! به تبلیغ بهائیت در رده پس از رهبری فرقه در آن رده به تبلیغ می پردازند که پس از فوت سومین رهبر بهایی ها یعنی شوقی افندی که وظیفه نصب امراله را داشت این مسئله از بین رفت.
شیوه دوم تبلیغات بهائیان که توسط موسسات انتخابی صورت می گیرد عبارت است از اینکه برای اداره بهائیت از تشکیلات بیت العدل جهانی استفاده می شود، مرکز این تشکیلات در حیفای اسرائیل است و در فلسطین اشغالی قرار دارد. در این شهر مرکز جهانی بهائیت مرکب از 9 نفر از سران این فرقه است و هر 5 سال یکبار رای گیری می شود و آنها امور مربوط به بهائیت را اداره می کنند.
بهائیان که امروزه در حمایت رژیم صهیونیستی قرار دارند برای ارتباط گرفتن با سایر فرقه ها و اعضایشان در سطح جهان تشکیل محفل روحانی ملی در کشورهای مختلف داده اند که از بهائیان آن کشور تشکیل می شود.
در هر کشوری در شهرهای بزرگ محفل روحانی محلی و منطقه ای تشکیل می شود و آنها هم در بخش ها و روستا محفل کوچک تشکیل می دهند که بهائیان هر بخش و روستا را جمع آوری کند.
آیا بهائیان شیوه های دیگری هم برای تبلیغ خود دارند؟
یکی دیگر از شیوه های آنها ضیافت 19 است و منظور از این مهمانی این است که هر 19 روز یک بار بهائیان هر منطقه و بخش در خانه یکی از این بهائیان جمع می شوند که علاوه بر خواندن دعا و شنیدن شیوه های تبلیغی ، گزارشی از کارهای مربوط به تبلیغات فرقه بهایی را می دهند و همچنین آموزش های مربوط به بهائیت را در این ضیافت 19 می گذرانند که در این شیوه مانند تشکیلات فراماسونری در کشورهای مختلف عمل می کنند.
اصولا فرقه بهائیت مانند برخی از فرقه همانند تشکیلات فراماسونری عمل می کنند تشکیلات آنها همانند آنچه قبلا فراماسونر ها در دیگر کشورها از جمله ایران داشته اند است، قبل از پیروزی انقلاب در کشور ما تشکیلات فراماسونری در شهر های بزرگ وجود داشت این یکی از مهمترین شیوهای آنها در کشورهای مختلف است که از آن استفاده می کنند.
وضعیت بهائیت به لحاظ تشکیلاتی چگونه است؟
بهائیت بعد از مرگ رهبرانشان همواره دچار افتراق و اختلاف بوده اند. 18 سال بعد از اعدام علی محمد شیرازی که به دستور امیرکبیر در تبریز رخ داد، وصی ای از طرف او به عنوان میرزا یحیی نوری معرفی شد بعدها بین میرزا یحیی و میرزا حسین علی نوری اختلافی ایجاد شد که از آن زمان فرقه بهائیت به دو گروه ازلیه و بابیه تقسیم شدند.
در 1284سال قمری میرزا یحیی نوری که در ادیرنه ترکیه بود به قبرس تبعید شد و طرفداران حسین قلی به عکا که در فلسطین اشغالی است، تبعید شدند.
در آن زمان بهائیت از سوی انگلیس مورد حمایت قرار می گرفت تا سال 1311 قمری که مرگ حسینعلی نوری اتفاق می افتد. پس از مرگ او پسرش عباس افندی روی کار آمد و رهبری بهائیان را برای 30 سال بر عهده گرفت در سال 1350 قمری یعنی بیش از 90 سال قبل و بعد از عباس افندی معروف به عبدالبهاء رهبری آنها به دست نوه دختری او شوقی افندی افتاد.
عباس افندی با مسافرت های زیادی که به غرب انجام داد سعی کرد، کشورهای غربی را از وضعیت بوجود آمده در مسلک جدید مطلع کند لذا چند ماه در اروپا و آمریکا بود و بعد از برگشت حمایت غربی ها را به خود جلب کرد و از آن پس انگلیس در دهه 1950 به بعد به صورت رسمی از آنها حمایت کرد و این جریان تا زمان مرگ شوقی افندی ادامه داشت .
شوقی افندی وقتی از دنیا رفت چون بر اساس پیش بینی بهائیان رهبری آنها از خاندان میرزا حسینعلی بها به عبدالبها ادامه نیافت، به عبارت دیگر بر اساس پیش بینی رهبران بهایی این رهبری باید نسل به نسل به پسران آنها می رسید شوقی عقیم بود و بچه ای نداشت آنها شروع کردند به احیای بیت العدل و تشکیلات شورایی. در این فاصله بهایی ها دچار اختلافات درونی شده و به چند فرقه تقسیم شدند.
یکی از این فرقه همان ازلی ها بودند که با بهائین مخالف بودند. بهائیان به چند شعبه تقسیم شدند. به طور مثال جمشید معانی یکی از ایرانیانی بود که در اندونزی بسر می برد و خودش را سمااله لقب داد و فرقه سماعیه یا بیانیه را تشکیل داد.
یا فردی بنام" میسن ریمی" که بعد از مرگ شوقی افندی ادعای رهبری کرد و خلاصه اینکه پس از مرگ شوقی 5-6 انشعاب در داخل بهائیت انجام گرفت، که برخی از این انشعابات در کشورهای غربی بویژه در اروپا و آمریکا هم اکنون نیز فعال هستند.
چرا و چگونه رژیم صهیونیستی از بهائیان حمایت مالی می کند؟
استعمارگران همواره از تشکیلاتی که در خاورمیانه و در فلسطین بوجود آمد حمایت کردند و بعد از شکلگیری رژیم صهیونیستی این رژیم اولین کشوری بود که فرقه ضاله بهائیت را به عنوان یک دین الهی به رسمیت شناخت. از آن طرف بهائیان اولین فرقه دینی بودند که کشور اسرائیل را به رسمیت شناختند. از اینجا به بعد ارتباط بهائیت با رژیم اشغالگر صهیونیستی پی می بریم که به طور مقابل در حمایت هم قرار دارند و همه بهائیان باید مالیات دهند و لذا همه بهائیان مورد حمایت و پشتیبانی آنها هستند و این پول هایی که برای بیت العدل یا حیفا به این کشور فرستاده می شود، باعث رونق اقتصادی آنها می شود.
آیا تلاش استعمار برای معرفی بهائیت در قالب دین مثمرثمر بوده است و می توان چنین ادعایی را پذیرفت؟
بهائیان یک جریان انحرافی است و هیچ دلیلی مبنی بر اینکه رهبرانشان پیغمبر باشند، ارائه نکرده اند آنهایی که ادعای نبوت دارند و ما در مباحث کلامی بین الادیان معتقدیم پیامبران بزرگ الهی مانند حضرت موسی و عیسی و حضرت محمد (ص) اینها برای اثبات نبوت شان راه های مختلفی ارائه کرده اند.
ساده ترین راه اثبات ادعای پیغمبری ارائه معجزه است و اینکه آن پیامبر بتواند یک خارق العاده ای را به اذن خداوند انجام دهد، وقتی علیمحمد شیرازی و حسینعلی نوری ادعای نبوت کردند، مردم آن زمان از اینها می پرسیدند چه دلیلی برای اثبات نبوت تان دارید ؟ آیا معجزه ای دارید ؟ اینها نتوانستند معجزه ارائه کنند لذا همه مسلمانان از اینها منزجر شدند و این یک راه تشخیص پیامبر واقعی است .
نکته دوم اینکه باید ببینیم پیغمبر پیشین خبر از آمدن پیامبر پسین داده است یانه ؟ همه مسلمانان معتقدند که رسول الله (ص) نه تنها خبر از پیغمبر بعدی نداده است، بلکه خبر داده بعد از او هیچ نبی ای نخواهد آمد. آیه 40 سوره احزاب با صراحت کامل اعلام می کند پیامبر اسلام (ص) خاتم النبیین است.
آیات و رویات متواتر زیادی آمده است که هم سنی و هم شیعه نقل می کنند گواه بر صدق این ادعا، اما بهایی ها سعی کردند که خود را اینگونه قلمداد کنند که ما جزو ادیان الهی هستیم.
نکته سوم اینکه اگر کسی پیغمبر است ، حداقل باید از طریق قرائن نشانه ها پی ببریم که او پیغمبر است، این مسئله نه در مورد علیمحمد شیرازی و نه درباره حسینعلی نوری سازگار نبود. هر پیامبری که می آید با قدرت های سلطه گر در نزاع است ولی بهایی ها خودشان در حمایت استعمارگران و رژیم های سلطه گر هستند و قبلا هم بوده و هستند که نشانگر این است که این دین و مسلکی الهی نبوده و استعماری است و قدرت های بزرگ برای اینکه بین مسلمانان تفرقه بیندازند و جلوی پیشرفت اسلام را بگیرند از این فرقه حمایت کردند.
مخصوصا در 12 سال قبل توطئه ای را در اروپا انجام دادند و آن اینکه برای جلوگیری از گسترش اسلام آمدند گفتند آنها نیز دین الهی هستند و با انتشار تمبر یادبود درپی آن هستند که بهایی ها را جزء مسلمانان قلمداد کنند.
اما باید توجه داشت که بهائیت دین نیست و مسلکی استعماری است و آنها برای اغراض سیاسی، اجتماعی و دینی و فرهنگی شان از آن استفاده می کنند.
پایان پیام/
نظر شما