وصول به خدای زمینی با سیر و سلوک عرفانی غرب!!

خبرگزاری شبستان: سالک وقتی سیر باطنی را شروع می کند، به خضر راه نیاز دارد. باید راه بلدی داشته باشد تا مسیر را به درستی به او نشان دهد. اینکه مصطلح است که بدون استاد نمی شود حرکت کرد، درست است.

خبرگزاری شبستان: سالک شیوه زندگی را انتخاب می کند که خدا در آن محوریت دارد و سبک زندگی او حضور خدا و اخلاق مداری است. در این شیوه سالک ظلم نمی کند، دروغ نمی کند و نگاه عارف به این دنیا با نگاه زاهد و دیندار فرق دارد و سالک خود محبت و جمال می شود. این آدم تا بتواند دنیا را گلستان می کند و در زندگی خود سبک زندگی را بر اساس محبت و دوستی پیش می گیرد؛ این جملات بخشی از صحبت های حجت الاسلام قادر حافظ، کارشناس عرفان اسلامی پژوهشگر ادیان جدید بود که با ما در میان گذاشت؛ گفتگوی ما را با این استاد حوزه و دانشگاه  می خوانید:


در نگاه قرآن عرفان و کشف شهود چه جایگاه و تعریفی دارد؟
رهبانیت و گرایش باطنی جزو اوصاف هر دینی است؛ اگر سوء برداشت نباشد، گوهر هر دین رسیدن به معنویت است. اگر بخواهبم شناخت را دسته بندی کینم در کنار شناخت حسی، شناخت شهودی هم داریم که در عرفان دو نوع است کشف سوری و باطنی. به عدد حواس خمسه ما کشف صوری داریم. ممکن است سالک الی الله با همین چشم ها چیزی را ببیند، بشنود، استشمام کند و مزه روحانی را بچشد.

در متون عرفانی از این تجربیات عرفانی زیاد داریم که مستند به آیات قرآنی است. از قرن دوم هجری که بحث عرفان به صورت رسمی مطرح شد، برخی خورده می گیرند این عرفان شما وارداتی است و از ادیان شرقی و ایران باستان گرفته شده است، اما با کمی کندوکاو می بینیم از دل متون دینی می توان این عرفان را استخراج کرد و هیچ عرفانی را در این متون نمی توان یافت که مستند به آیه ای از قرآن نباشد.

آیاتی در قرآن کریم داریم که ناظر به کشف و شهود سالک است. در شناخت حسی شخص با واسطه حواس و ذهن بیرون را تجربه کرده و به ذهن منتقل و این داده ها را را فهم می کند، یعنی در این بین پای مشاهده شونده، مشاهد شده، حواس و ادراک در میان است که ممکن است در هر یک اشتباهی رخ دهد به طور مثال فرد خوب رصد نکند، نبیند یا در ذهن او پیش فرض هایی باشد که نتواند به درستی ادراک کند.

اما در عرفان اسلامی سالک الی الله حتی در نازل ترین کشف، حقیقت را بی واسطه می بیند و ذهن در آن دخیل نیست این کشف عرفانی را مقایسه کنید با کشف استقرایی با علوم تجربی. به نظرم بی انصافی است کشف و شهود عرفانی را تنزل داده و با تجربه دینی که در غرب مطرح است بسنجیم. عرفان غربی، سوری است اما عرفان اسلامی بقا را می بیند و جایی از عرفان نمی بینیم که مستند آن ادله قرآنی و روایات نباشد. اذکاری را برای سالک داریم که توصیه به سیر الی الله می کند، مگر کم داریم ذکر یونسیه یا آیات متعددی که در سوره نساء یا مومنون است. هم در عرفان نظری هم در عرفان عملی تمام این راه مستندات آن بر اساس مصحف کریم است.
 

به عرفان ناب اسلامی و بیان مراحل سیر و سلوک در آیات قرآن اشاره کردید، آیا در این آیات و نیز آموزه های اسلامی درجات و مراتب کشف و شهود نیز بیان شده است؟
سالک وقتی سیر باطنی را شروع می کند، به خضر راه نیاز دارد. باید راه بلدی داشته باشد تا مسیر را به درستی به او نشان دهد. اینکه مصطلح است که بدون استاد نمی شود حرکت کرد، درست است. این راه از آن طرف که درست است ممکن است حجاب هایی نیز هم در اثر اشتباه به وجود بیاورد. بنابراین عارف راهش را شروع می کند بدون هیچ طمعی که مسیر طولانی دارد و باید راه بلدی بوده که این مسیر را طی کرده باشد. عارف وقتی پا در کشف شهود می گذارد، گزارش به پیر و مرشد می دهد تا او بسنجد این کشف او شیطانی است یا خدایی.

ممکن است عارف در همان ابتدای راه کشفی داشته باشد و در همان نقطه بماند. ما هیچ گاه در عرفان اسلامی تا رسیدن به خدا انتها و توقف نداریم. تفاوت عرفان اسلامی با ادیان و عرفان های نوظهور هم در همین است؛ در ادیان نوظهور غرض تکنیک هایی است که شخص به آرامش برسد اما این خیلی نازل است و توقف را به دنبال دارد. البته قدری کتاب های عرفانی ما سخت فهم هستند و باید زبان گویا پیدا کنند. نباید بگوییم اینها برای بزرگان است. همین ها را گفته ایم که جوان هایمان از این ادبیات فاصله گرفته اند.

متون سخت باید به زبان گویا تبدیل شود چرا بگوییم این عرفان ها باید در اتاق بماند و به دست اهلش بیفتد؟ همین می شود جوان ها به ادیان دیگر و عرفان های نوظهور گرایش پیدا می کنند. کشف را می گوییم کنار رفتن پرده؛ عارف وقتی کشف به آن دست می دهد، غبارها و حجاب ها برای او کنار می رود و با حقیقت مواجه می شود این عرفان، مراتب نازل و عالی دارد. حالت نازل کشف سوری است البته این بدان معنا نیست که این مرحله آسان و راحت است. کشف سوری حد نازل کشف عرفانی است و این کشف می تواند قدری برای سالک فهم پذیر باشد و ممکن است حقیقتی را ببیند یا فریاد روحانی را بشنود، یا چیزی را به او بدهند و بر امور غیبی او را بخواهند مطلع کنند. اما کشف باطنی حد عالی کشف است. عارف ممکن است در این مرحله تجلیات عالی را ببیند به طور مثال روح اعظم یا جبرییل را ببیند و این تحملی می خواهد که آن عارف باید داشته باشد و ممکن است برای هر عارفی روی ندهد و مسلما کشف تامی را که کسی همچون پیامبر (ص) و معصوم (ع) دارند دیگر انسان ها نخواهند داشت. این کشف باطنی شرایطی دارد. اگر سالک مزاج سالمی نداشته باشد کشف خوبی هم ندارد.

 

آیا دایره این کشف شهود منحصر به اولیا وانبیا است یا افراد عادی نیز در حد توان و ظرفیت می توانند در این مسیر گام نهاده و حرکت کنند؟

در عرفانی تعریف داریم مبنی بر سالک مجذوب و مجذوب سالک؛ سالک مجذوب قدری از راه را خودش می رود و خدا کشفی به او می دهد و مجذوب درگاه الهی می شود و حضرت حق برای او رخ می نماید، اما مجذوب سالک که در روان شناسی داریم برخی افراد گرایش های باطنی دارند. عده ای خاص درون گرا هستند و زودتر می توانند به کشف و شهود برسند اما به صورت عادی در سیر و سلوک عرفانی تبعیضی نداریم هر کس همت اراده توان و عزم این مسیر را داشته باشد، خداوند به او نظر می کند، تعبیری که در متون عرفانی ما وجود دارد این است که شما در مسیر قرار گیرید، نظام هستی شما را جذب می کند اگر درست بروید. در روش عرفانی اینطور نیست که فرد کنار بکشد به این دلیل که کتب سخت است یا استاد نیست. ادبیات عرفانی باید فهم شود و تنگ نظری نباشد آن گاه خواهیم دید چه جمعیت انبوهی از جوانان به سوی عرفان اسلامی سرازیر شده و طالب آن می شوند.
 

دستاوردهای عرفان اسلامی و کشف و شهود بر اساس آموزه های وحی چه دایره ای را دربر می گیرد؟
هدف در عرفان اسلامی قرب الی الله است. در وجود انسان جنگ ناآرامی است که نیاز به آرامش او را نشان می دهد. عارف باید مفتخر به اسماء الهی شود که در زندگی فردی و اجتماعی او کارکرد پیدا می کند؛ مفاهیمی چون آرامش، نبود ظلم، ناعدالتی و ... که در وجود خدا است باید سالک هنادینه شود. عارف باید دوای درد و حلال مشکل باشد نه اینکه به گوشه ای برود و انزوا گزیند. این همان خطری است که در این راه وجود دارد. در غرب آنچه به عنوان عرفان های نوظهور و ادیان جدید مطرح است نحوه شکل گیری آن به جهت علل غیرمعرفتی با عرفان اسلامی اختلاف ماهوی دارد. ؛ دوره ای داریم به نام عرفی شدن به معنای تفکیک د دین از دولت یا زمینی شدن خدا.آنچه ما حصل عرفی شدن بوده فردی شدن دین است. بر اساس این نگاه هر فرد گرایش و دیدگاه خاص خود را دارد و برای هر کس متد خاصی وجود دارد؛ کسی که شاغل است نمازش را نمی تواند در مسجد بخواند چرا که برای او نسخه خاصی در محل کار ییچیده می شود و در واقع آن ادبیات مقدس در این تکنیک ها حذف می شود.
 

آیا عرفان و کشف شهود می تواند درزندگی اسلامی سبک ساز باشد؟ به عبارتی دیگر این عرفان می تواند در سبک زندگی دینی تاثیرگذار باشد؟
بهترین راه برای فهمیدن گرایش جدید در سبک زندگی غربی تفسیر سینماست. فیلم هایی که زندگی و نوع زندگی را در غرب نشان می دهد است سبک زندگی را ترویج می کند که در پی رفاه و آسایش بیشتر و گسست با معانی متافیزیک است. سبک زندگی که در ادبیات عرفانی است با این روش تفاوت دارد. موضوعیت این عرفان توحیدی است و سالک شیوه زندگی را انتخاب می کند که خدا در آن محوریت دارد و سبک زندگی او حضور خدا و اخلاق مداری است. در این شیوه سالک ظلم نمی کند، دروغ نمی کند و نگاه عارف به این دنیا با نگاه زاهد و دیندار فرق دارد و سالک خود محبت و جمال می شود. این آدم تا بتواند دنیا را گلستان می کند و در زندگی خود سبک زندگی در پیش می گیرد که بر اساس محبت و دوستی پایه گذاری شده. اگر ادبیات شعر عرفانی در میان جوانان زنده شود و ضرب المثل ها و اشعار عرفانی در جامعه ترویج یابد و تنگ نظری ها برداشته شود، شاهد خواهیم بود که آرامش و عدالت و دوستی و صلح بر جامعه حکمفرما می شود و در پی آن تولید دانش و خلاقیت خواهیم داشت. ما منابع غنی در این زمینه داریم اما باید دست های آلوده را از عرفان ناب اسلامی شست.
پایان پیام/

 

کد خبر 274645

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha