جزر و مد ارزش ها کشتی انسانیت را به کدام ساحل می برد؟

دریا دائما در حال جزر و مد است ، گاهی از این طرف و گاهی از آن طرف کشیده می‏شود و دائما خروشان است . روح انسان‏ و به تبع آن ، جامعه انسانی ، این حالت جزر و مدی را که در دریا هست‏ داراست .

خبرگزاری شبستان: کمال انسان در تعادل و توازن اوست ، یعنی انسان با داشتن این همه‏ استعدادهای گوناگون آن وقت انسان کامل است‏ که فقط به سوی یک استعداد گرایش پیدا نکند و استعدادهای دیگرش را مهمل‏ و معطل نگذارد و همه را در یک وضع متعادل و متوازن ، همراه هم رشد دهد که علما می‏گویند اساسا حقیقت عدل به " توازن " و " هماهنگی " برمی‏گردد . لزوم هماهنگی در رشد ارزش ها موضوع مورد بحث استاد شهید مطهری در بخشی از کتاب "انسان کامل" است.
 

مقصود از هماهنگی در اینجا این است که در عین اینکه همه استعدادهای‏ انسان رشد می‏کند ، رشدش رشد هماهنگ باشد . مثال ساده‏ای برایتان عرض‏ می‏کنم : یک کودک که رشد می‏کند ، دست ، پا ، سر ، گوش ، بینی ، زبان ، دهان ، دندان ، احشاء و امعاء و سایر چیزها را داراست . کودک سالم‏ کودکی است که همه اعضایش به طور هماهنگ رشد می‏کنند . حال اگر فرض‏ کنیم که یک انسان فقط بینی‏اش رشد کند و سایر قسمتهای بدنش رشد نکند مثل کاریکاتورهایی که می‏کشند یا فقط چشمهایش رشد کنند ، یا فقط کله‏اش‏ رشد کند و تنش رشد نکند و برعکس ، و یا دستش رشد کند و پایش رشدنکند و یا پایش رشد کند و دستش رشد نکند ، چنین انسانی رشد کرده است ، ولی‏ رشد ناهماهنگ .
 

انسان کامل آن انسانی است که همه ارزشهای انسانی در او رشد کنند و هیچکدام بی‏رشد نمانند و [ به علاوه ] همه ، هماهنگ با یکدیگر رشد کنند و رشد هر کدام از این ارزشها به حد اعلی برسد ، آن وقت این‏ انسان می‏شود انسان کامل ، انسانی که قرآن از او تعبیر به امام می‏کند :
"و اذ ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انی جاعلک للناس اماما "
"ابراهیم بعد از آنکه از امتحانهای گوناگون و بزرگ الهی بیرون‏ آمد و همه را به انتها رسانید و در همه آن امتحانها نمره عالی و بیست‏ گرفت ، [ به مقام امام یعنی " انسان کامل " رسید ]" .
 

یکی از امتحانهای‏ بزرگ ابراهیم ( ع ) آماده شدن او برای بریدن سر فرزند خودش با دست خود در راه خدا بود ، او تا این حد تسلیم بود که وقتی فهمید خداست که به او امر می‏کند ، بدون چون و چرا حاضر شد . بعد از آنکه ابراهیم از عهده همه امتحانها از به آتش افتادن تا فرزند را به قربانگاه بردن برمی‏آید و به تنهایی با یک قوم و یک ملت مبارزه‏ می‏کند ، آنگاه به او [ خطاب می‏شود ] : « انی جاعلک للناس اماما » تو اکنون به حدی رسیده‏ای که می‏توانی الگو باشی ، امام و پیشوا باشی ، مدل‏ دیگران باشی و به تعبیر دیگر ، تو انسان کاملی ، انسانهای دیگر برای کامل‏ شدن باید خود را با تو تطبیق دهند .علی ( ع ) انسان کامل است ، برای اینکه " همه ارزشهای انسانی " ، " در حد اعلی " و به طور " هماهنگ " در او رشد کرده است ، یعنی هر سه‏ شرط [ مذکور ] را داراست .
 

مسئله هماهنگی را باید یک مقدار توضیح دهم . جزر و مد دریا را دیده‏اید و یا حداقل شنیده اید . دریا دائما در حال جزر و مد است ، گاهی از این طرف و گاهی از آن طرف کشیده می‏شود و دائما خروشان است . روح انسان‏ و به تبع آن ، جامعه انسانی ، این حالت جزر و مدی را که در دریا هست‏ داراست . روح انسان دائما در حال جزر و مد است ، از این طرف و آن طرف‏ کشیده می‏شود . جامعه‏ها نیز گاهی به این طرف و آن طرف کشیده می‏شوند . البته منشأ کشیده شدن جامعه‏ها ممکن است افراد یا جریانهای دیگری باشد ولی این قضیه هست .
 

حتی ارزشهای انسانی انسان هم همینطور است یعنی شما افرادی را می‏بینید که واقعا گرایششان گرایش انسانی است ، اما گاهی در جهت یک‏ گرایش از گرایشهای انسانی ، " مد " پیدا می‏کنند و کشیده می‏شوند ، به‏ طوری که همه ارزشهای دیگر فراموش می‏شود . اینها مثل همان آدمی می‏شوند که‏ فقط گوش یا بینی یا دستش رشد کرده است .
این یک نکته‏ای است که غالبا جامعه‏ها از راه گرایش صد درصد به باطل ، به گمراهی کشیده نمی‏شوند ، بلکه از افراط در یک حق به‏ فساد کشیده می‏شوند . بسیاری از انسانها نیز از این راه به فساد کشیده‏ می‏شوند .
 

نمونه‏های افراط در رشد یک ارزش خاص 
1. عبادت
یکی از ارزشهای انسانی که اسلام آن را صد درصد تأیید می‏کند ، عبادت‏ است . عبادت به همان معنی خاصش مورد نظر است ،یعنی همان خلوت‏ با خدا ، نماز ، دعا ، مناجات ، تهجد ، نماز شب و مانند آن که جزء متون‏ اسلام است و از اسلام ، حذف شدنی نیست .
 

عبادت یک ارزش واقعی است ، ولی اگر مراقبت نشود ، جامعه [ به حد افراط ] به سوی این ارزش کشیده می‏شود ، یعنی اساسا اسلام فقط می‏شود عبادت کردن ، فقط می‏شود مسجد رفتن ، نماز مستحب خواندن ، دعا خواندن ، تعقیب خواندن ، غسلهای مستحب به جا آوردن ، تلاوت قرآن .
 

اگر جامعه دراین مسیر به حد افراط برود ، همه ارزشهای دیگر آن محو می‏شود ، چنانکه‏ می‏بینیم در تاریخ اسلام چنین مدی در جامعه اسلامی پیدا شده و حتی در افراد چنین مدی را می‏بینیم . افراد صد درصد بی‏غرض که هیچ نمی‏شود آنها را متهم کرد به این‏ وادی افتاده‏اند و وقتی به این جاده کشیده شدند ، دیگر نمی‏توانند تعادل را حفظ کنند . چنین شخصی نمی‏تواند [ بفهمد ] که خدا او را انسان آفریده ، فرشته که نیافریده است . اگر فرشته بود ، باید از این راه می‏رفت .
 

انسان باید ارزشهای مختلف را به طور هماهنگ در خود رشد دهد . به پیغمبر اکرم ( ص ) خبر دادند که عده‏ای از اصحاب ، غرق در عبادت‏ شده‏اند . ناراحت و عصبانی به مسجد تشریف آورد و فریاد کشید : « ما بال‏ اقوام ؟ » چه می‏شود گروههائی را ؟ چه شان است ؟ ( تعبیر مؤدبانه‏ای است‏ ، کأنه [ به تعبیر عامیانه ] می‏گوئیم چه مرضی دارند ؟ ) شنیده‏ام چنین‏ افرادی در امت من پیدا شده‏اند . من که پیغمبر شما هستم اینطور نیستم ، هیچوقت همه شب تا صبح را عبادت نمی‏کنم ، قسمتی از آن را استراحت‏ می‏کنم ، می‏خوابم ، من به خاندان و همسران خود ، رسیدگی می‏کنم ، هر روز روزه نمی‏گیرم ، بعضی روزها روزه می‏گیرم ، روزهای دیگر را حتما افطار می‏کنم ، کسانی که این کارها را پیش گرفته‏اند ، از سنت من خارجند . پیغمبر وقتی احساس می‏کند یک ارزش از ارزشهای اسلامی ، سایر ارزشها را در خود محو می‏کند ، یعنی جامعه اسلامی به یک طرف مد پیدا کرده است ، شدیدا با آن مبارزه می‏کند .
 

 2 .خدمت به خلق
یکی از ارزشهای قاطع و مسلم انسان که اسلام آن را صد درصد تأیید می‏کند و واقعا ارزشی انسانی است ، خدمتگزار خلق خدا بودن است . در این زمینه‏ پیغمبر اکرم زیاد تأکید فرموده است . قرآن کریم در زمینه تعاون و کمک‏ دادن و خدمت کردن به یکدیگرمی‏فرماید :
" لیس البر ان تولوا وجوهکم‏ قبل المشرق و المغرب و لکن البر من امن بالله و الیوم الاخر و الملائکة و الکتاب و النبیین و اتی المال علی حبه ذوی القربی و الیتامی و المساکین‏ و ابن السبیل و السائلین و فی الرقاب "
 

اما یکدفعه انسان مثل سعدی البته سعدی در عمل اینطور نبوده ، زبان شعر است می‏گوید : " عبادت به جز خدمت خلق نیست " ، ( 1 ) همین یکی است‏ و بس . [ عده‏ای با گفتن این سخن ] می‏خواهند ارزش عبادت را نفی کنند ، ارزش زهد را نفی کنند ، ارزش علم را نفی کنند ، ارزش جهاد را نفی کنند ، این همه ارزشهای عالی و بزرگی را که در اسلام برای انسان وجود دارد ، یکدفعه نفی کنند . می‏گویند : می‏دانید " انسانیت " یعنی چه ؟ یعنی‏ خدمت به خلق خدا .

 

مخصوصا بعضی از این روشنفکرهای امروز خیال می‏کنند به‏ یک منطق خیلی خیلی عالی دست یافته‏اند و اسم آن منطق خیلی عالی را انسانیت و انسان گرائی می‏گذارند . انسان گرائی یعنی چه ؟ می‏گویند : یعنی خدمت کردن به خلق ، ما به خلق خدا خدمت می‏کنیم . می‏گوئیم : باید هم به خلق خدا خدمت کرد ، اما خود خلق خدا چه می‏خواهد باشد ؟ خدمت به انسان ارزش والائی است، ولی انسان به شرط انسانیت . همیشه این حرف را گفته ایم : لومومبا انسان است ، موسی چومبه هم انسان است ، اگر بنا باشد فقط مسئله ، مسئله خدمت به خلق باشد ، خوب موسی چومبه یک خلق‏ است ولومومبا هم یک خلق دیگر ، پس چرا میان اینها تفاوت قائل می‏شوید ؟ چه فرقی است میان ابوذر و معاویه ، اگر حساب خدمت به خلق است ؟ ] آیا به هر دو باید خدمت کرد ؟[ پس اینکه انسانیت یعنی خدمت به خلق و هیچ ارزش دیگری ندارد ، باز یک نوع افراط دیگری است .
 

3 .آزادی
آزادی یکی از بزرگترین و عالیترین ارزشهای انسانی است و به تعبیر دیگر ، جزءمعنویات انسان است ( معنویات انسان یعنی چیزهایی که مافوق‏ حد حیوانیت اوست ) . " آزادی " برای انسان ارزشی مافوق ارزشهای مادی‏ است . انسانهایی که بویی از انسانیت برده‏اند حاضرند با شکم گرسنه و تن‏ برهنه و در سخت ترین شرایط زندگی کنند ولی در اسارت یک انسان دیگر نباشند ، محکوم انسان دیگر نباشند ، آزاد زندگی کنند .
 

می‏دانید که - مع‏الاسف - بوعلی سینا مدتی وزیر بود . بوعلی غرق عرق شد و باشتاب تمام گذشت . بوعلی دید منطقی است که جواب ندارد ، واقعیتی است . در منطق حیوانی‏ و در منطق خاکی معنی ندارد که انسان ، مرغ و پلو و اسب و کنیز و غلام و "بروبیا " را رها کند و بیاید کناسی کند و بعد ، از آزادی و آزادگی‏ سخن براند .
 

آزادی و آزادگی چیست ؟ مگریک چیز محسوس و ملموس است ؟ نه ، محسوس و ملموس نیست ، ولی برای‏ وجدان عالی بشر ، آزادی آنقدر ارزش دارد که کناسی را بر اسارت ترجیح‏ می‏دهد .
 

آزادی واقعا یک ارزش بزرگ است . گاهی انسان می‏بیند در بعضی از جوامع ، این ارزش به کلی فراموش شده ، ولی یک وقت هم می‏بیند این حس‏ در بشر بیدار می‏شود . بعضی افراد می‏گویند بشریت و بشر یعنی آزادی و غیر از آزادی ، ارزش دیگری وجود ندارد ، یعنی می‏خواهند تمام ارزشها را در این یک ارزش که نامش " آزادی " است ، محو کنند . [ " آزادی " ، تنها ارزش نیست ، ] ارزش دیگر " عدالت " است ، ارزش دیگر " حکمت " است ، ارزش دیگر " عرفان " است و چیزهای دیگر .
 

 4 . عشق
گاهی عشق - مثل آنچه که در عرفان و تصوف و در غزلیات عرفانی ما هست‏ ،تنها ارزش انسانی می‏شود . دیگر ، تمام ارزشهای دیگر حتی عقل فراموش می‏شوند . عرفا که گرایششان به ارزش عشق است اصلا گرایش ضد عقل دارند و رسما با عقل مبارزه می‏کنند . حافظ می‏گوید :
صوفی از پرتو می‏راز نهانی دانست گوهر هر کس از این لعل توانی‏ دانست / شرح مجموعه گل مرغ سحر داند و بس که نه هر کو ورقی خواند معانی‏ دانست
 

می‏خواهد بگوید فقط و فقط عارف با مرکب عشق ، به عرفان حق می‏رسد . در چند بیت بعد می‏گوید :
ای که از دفتر عقل آیت عشق آموزی ترسم این نکته به تحقیق ندانی‏ دانست مخاطبش در این بیت ، بوعلی سیناست که در آخر اشارات [ سخن از عشق‏ گفته است ] . پس ، از نظر اینها اساسا انسان و انسانیت عبارت از " عشق " می‏شود و عقل به دلیل اینکه عقال و پای‏بند است ، به کلی محکوم‏ می‏شود .
 

یک وقت هم می‏بینید تنها ارزش ، می‏شود ارزش " عقل و فکر " . انسان‏ می‏گوید این حرفها چیست ، اینها همه خیالات است ، اینها چنین و چنان‏ است . بوعلی سینا گاهی در بین صحبتهایش می‏گوید : " این حرفها ، اشبه‏ به خیالات صوفیه است ، باید با مرکب عقل جلو رفت " . اینها ارزشهای گوناگونی است که در بشر وجود دارد : عقل ، عشق ، محبت‏ ، عدالت ، خدمت ، عبادت ، آزادی و انواع دیگر ارزشها .
 

حال کدام انسان ، انسان کامل است ، او که فقط عابد محض است ؟ او که فقط آزاده محض است ؟ او که فقط عاشق محض است ؟ او که فقط عاقل‏ محض است ؟ نه ، هیچکدام " انسان کامل " نیست ، انسان کامل آن انسانی‏ است که " همه این ارزشها " ، " در حد اعلی " و " هماهنگ با یکدیگر "در او رشد کرده باشد . علی ( ع ) چنین انسانی است .

 

بنا بر این گزارش کتاب انسان کامل اثر به جا مانده از متفکر شهید استاد مرتضی مطهری است.
 

پایان پیام/

 

کد خبر 275780

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha