خبرگزاری شبستان: حجت الاسلام گودرزی، محقق پژوهشکده مهدویت و آینده پژوهی در یادداشتی به بررسی دلایل عقلی وجود حضرت مهدی(عج) پرداخته است.
از مهمترین اعتقادات مشترک بین مذاهب اسلامی، اعتقاد به فرستادن انبیاء و پیامبران از سوی خداوند یکتاست. برای اثبات این اصل اعتقادی دلایل بی شماری بیان شده که یکی از آن ها قاعده لطف است.[1] همان طور که می دانیم هدف خداوند از خلقت انسان رساندن او به کمال و مرتبه ای است که انسان شایسته آن است بی شک انسان نیز در این مسیر به کمک ها و راهنمایی هایی نیز احتیاج دارد. چرا که این کمال و مرتبه، بسیار والا و پر اهمیت است. از آنجا که افعال و اعمال خداوند بر مبنای حکمت است. این کمک ها و راهنمایی ها را همواره در اختیار بشر قرار می دهد تا وی در این مسیر دچار خطا نشود. قاعده لطف، همین لزوم کمک ها و راهنمایی های خداوند برای بشر است که در قالب های مختلف به یاری وی می رسد. که از آن جمله، فرستادن انبیاء و پیامبران برای هدایت انسان و بر حذر داشتن او از انحرافات است. نکته ی قابل ملاحظه در این قاعده این است که اگر گفته می شود که باید از سوی خداوند بر انسان لطف شود، سوء ادب و بی احترامی نسبت به پروردگار نیست، بلکه همان طور که می دانیم، خداوند عقل را آفریده است و به انسان دستور داده تا از آن پیروی کند. و همین عقل با تفکر و تدبر در می یابد که انسان به تنهایی نمی تواند در مسیر کمال قدم بردارد و حتما باید از سوی آفریننده و کسی که نقشه و مسیر کمال را به او معرفی کرده، راهنمایی و کمکی صورت بپذیرد. بنابراین این بایدها و تعیین تکلیف برای خداوند نیست، بلکه خود اطاعت از تکلیفی است که انسان را به آن امر کرده است که همان تفکر است از سوی دیگر در اصول اعتقادی شیعه، اصلی بنیادی است به نام امامت که بر مبنای همین قاعده و دلیل عقلی قابل تفسیر است. یعنی "ضرورتا باید از جانب خداوند فردی معصوم برای رهبری و هدایت مسلمین برگزیده شود[2]." شیعیان، معتقدند که این دلیل به همراه دلایل دیگر،[3] ضرورت وجود امام و رهبری معصوم را بعد از پیامبر خاتم اثبات می کند. وجود آیات مجمل و متشابه در قرآن کریم با توجه به فرصت اندکی که با دشمنی های بسیاری برای پیامبر به همراه داشت. و از سوی دیگر بسیاری از احکام اسلام، در حیات پر برکت پیامبر خاتم به صورت کلی بیان شده بود و کاملا نیاز به تبین این احکام بود[4]. همه ی این مسائل امکان فهم مطالب را برای مردم از بین برده بود به گونه ای که عده ای تصور می کردند باید با توجه به شباهتهای موضوعات مطرح شده در زمان پیامبر و موضوعات زمان خود، آن ها را با هم مقایسه کنند[5].البته این مسئله بدان معنا نیست که دین در زمان پیامبر خاتم ناقص وابتر بوده و با امامت ائمه اطهار به کمال رسیده است، بلکه با الصاق اصل امامت در روز غدیر، که خود یکی از رسالت های پیامبر(ص) بوده، دین اسلام به کمال رسید[6]. به بیان دیگر امامت یکی از ارکان دین اسلام است که پیامبر اکرم(ص) به آن تاکید داشت و این مجموعه[7]، اسلام نام دارد. در مکتب حقه تشیع، اصل امامت و لزوم وجود امام بعد از پیامبر با دلیل عقلی اثبات می شود. اما تعیین مصادیق آن و اینکه چه کسی باید در این سمت قرار گیرد، براساس دلیل نقلی و روائی صورت می گیرد[8]. شیعه معتقد است منصب امامت یک منصب الهی است و امامان دوازده گانه بنا به دستور خداوند تعیین می شوند نه با اجماع و فرمان شخصی افراد. به عبارتی دیگر باید با جستجو در وقایع و سخنان پیامبر در زمان حیاتشان، مصداق و فرد مورد نظر را، که به فرمان خداوند و از سوی پیامبر برای رهبری و امامت جامعه اسلامی انتخاب شده است را یافت. چرا که مانند پیامبر، امام نیز باید دارای عصمت و تقوی و علم خدادای باشد که از ملزومات هدایت و سرپرستی مردم است و تنها خداوند یکتا از عصمت و علم بندگانش آگاه است[9] و به همین خاطر پیامبر را مأمور ابلاغ آن می کند: یاایها الرسول بلّغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلّغت رسالته[10].
در بحث اثبات وجود قطب عالم امکان و امام عصر(عج) نیز شیوه و طریق اثبات امامت ایشان، کنکاش در احادیث است به گونه ای که مصادیق سلسله امامت را با نصوص و احادیثی که از رسول اکرم و امامان قبل از ایشان بیان فرموده اند، بررسی شود تا به وجود و شناخت آخرین حجت خداوند رسید. البته تعداد این روایات در نزد شیعیان و اهل تسنن نیز کم نیست. روایاتی که سلسله امامان دوازده گانه را بر شمرده اند، که از حضرت علی(ع) آغاز و به امام مهدی (عج) ختم می شود.[11] و همچنین مورخین که مستقیم و یا غیر مستقیم، تولد ایشان را ذکر کرده اند. به طور مثال ابن اثیر در نقل حوادث سال 260 هجری به این نکته اشاره کرده است. بنا بر این ، دلیل وجود امام مهدی(ع) همان دلیل وجود منصب امامت بعد از وفات پیامبر است و شیعه دلیل عقلی خاص برای امامت مهدی(ع) ذکر نکرده است. بلکه تمامی دلایل شیعه در امامت ایشان ،دلایل روایی و نقلی است.
نکته ای که حائز اهمیت است این که کمالات و مواهب خدادای خداوند به امامان به گونه ای بوده است که شیعیان کمتر در تشخیص مصداق امامت به اشتباه بیافتند. به طور مثال هشام بن سالم و محمد بن نعمان پس از پرسش و پاسخی که با عبدالله بن جعفر افطح انجام می دهند پی به دروغین بودن ادعای او می برند. نظیر این جریان را در مورد امامان دیگر ازجمله امام جواد(ع) و حضرت مهدی(ع) در روایات داریم.
پی نوشت ها:
[1] ـ قاعده لطف مورد اتفاق شیعیان و اهل سنت (معتزله) می باشد.
[2] - باید به این نکته اشاره کرد که یکی از مجراها و راه های لطف خداوند بر بندگان ارسال رسل است .اما آنچه رکن در این لطف خاص است هدایت بندگان مخی باشد و وقتی راههای هدایت بندگان کامل شود یا راههای دیگری امکان پدیر باشد دیگر نیازی به ارسال رسل نیست. مگر دلیل خاصی همچون خالی نبودن زمین از حجت خداوند که در روایات به آن اشاره شده است در میان باشد.
[3] ـ ازجمله این دلایل می توان به برهان فطرت، واسطه ی فیض، علت غایی و .... اشاره کرد.
[4] - حوادث تاریخی که در زمان برخی خلفای عباسی روی می داد نشان دهنده عدم تبین برخی از مسائل مهم و گاه مشهور در بین مسلمانان آن دوره بود. به طور مثال حکم قطع دست سارق در زمان پیامبر بیان شده بود اما در زمان معتصم خلیفه عباسی و در جلسه ای که بسیاری از علما و دانشمندان آن روز در جلسه حاضر بودند، مقدار و حد قطع دست سارق سؤال شد و کسی از آن اطلاع نداشت و امام جواد(ع) که در جلسه حضور داشت به این سؤال پاسخ دادند.
[5] همچنان که ابو حنیفه به آن اعتقاد داشت و قیاس را مبنای استدلال فقهی خود قرار داده بود.
[6] -(الیوم اکملت لکم دینکم). المائده/5
[7] - در روایات بیشماری بحث ولایت و رهبری مسلمین مورد بحث قرارگرفته که حتی در برخی از این روایات ولایت یکی از ارکان پنج گانه اسلام شمرده شده است.
[8] - در حقیقت راه عملی در بررسی این مسئله این گونه و به این شیوه و طریق است و نبود دلیل عقلی برای اثبات مصادیق، لطمه ای به آن وارد نمی کند.
[9] - (و اذا جائتهم ایة قالوا لن نؤمن حتی نؤتی مثل ما اوتی رسل الله. الله اعلم حیث یجعل رسالته) انعام/ 6
[10] المائده/5
[11] ـ ازجمله منابع اهل سنت که روایت فوق را نقل کرده اند می توان به قندوزی حنفی صاحب کتاب ینابیع المودة که از قول جابر بن عبدالله انصاری نقل کرده و همچنین جوینی شافعی در کتاب فرائد السمطین اشاره کرد.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
پایان پیام/
نظر شما