راهی که حوزه باید طی کند

خبرگزاری شبستان: نخستین و مهمترین رسالت حوزه های علمیه به عنوان اتاق فکر نظام اسلامی تببین نظری و کارآمد چارچوب ها، اهداف و الگوهای ناظر به تحقق تمدن اسلامی است.

به گزارش خبرگزاری شبستان، نخستین و مهمترین رسالت حوزه های علمیه به عنوان اتاق فکر نظام اسلامی تببین نظری و کارآمد چارچوب ها، اهداف و الگوهای ناظر به تحقق تمدن اسلامی است. تا بر اساس آن جریان دین در تمام عرصه ها و سطوح جاری شود.

سرپرستی، هدایت و تکامل تمدن اسلامی می باید در چهارچوب مبانی و اهداف دین صورت گیرد. به دیگر سخن قید اسلامیت در تمدن اسلامی به معنای شکل گیری ابعاد مختلف تمدن بر پایه آموزه های دین اسلام است. بر این اساس تحقق تمدن اسلامی نیازمند یک منظومه معرفتی است که در هسته آن معارف اسلامی قرار دارد.

لایه های معرفتی شامل موارد زیر مجموعه آموزه های دینی در حوزه های مختلف نظام توصیفات دینی، نظام احکام تکلیفی و حقوقی است. بر این اساس حوزه های علمیه نباید تنها به اجتهاد در حوزه احکام روابط فردی آن هم در باب احکام تکلیفی آن بپردازد. بلکه باید فقه اکبر موضوع اجتهاد قرار گیرد و علاوه بر احکام تکلیفی، احکام ارزشی و اندیشه های توصیفی دین در دو حوزه روابط فردی و اجتماعی مورد بررسی قرار گیرد. البته مشخص است که علاوه بر ضرورت جریان در این نظام معارف دینی، کارآمدی آن هم باید مدنظر قرار گیرد. بر این اساس باید فقه اسلامی مشتمل جوانب مختلف زندگی انسان در زمینه های فردی و اجتماعی شود و تنها به بیان احکام فردی اکتفا نکند.
"ما باید فقه اسلامی را که مشتمل بر جوانب مختلف زندگی انسان در زمینه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فردی است در جامعه خود پیاده کنیم و به تنظیم زندگی انسان ها از نظر آداب زندگی، وضع معیشتی، ارتباطات سیاسی، اجتماعی و خارجی بر مبانی اسلام بپردازیم"(مقام معظم رهبری؛ 3/12/1370)
ب) نظام علوم انسانی هماهنگ؛ لایه دوم از حوزه ی اطلاعات در راستای تحقق تمدن اسلامی است. شاخه های مختلف علوم در مجموع عرضه کننده معیارها و شاخصه هایی کارآمد، جهت شناسایی ابعاد مختلف عرصه های حیات مختلف فردی و اجتماعی است. این علوم از یک سو در مقام تولید و نظریه پردازی مبتنی بر مبادی و مبانی خاصی شکل می گیرند و از سوی دیگر در مقام داوری و اثبات کارآمدی به آزمون تجربی نیازمند است. بر اساس این نگاه هماهنگی این لایه از اطلاعات با لایه ی اول به خوبی مشخص می شود.
ج) دستیابی به الگوها، مدل ها و ساختارها جهت جامعه پردازی؛ این امر از یک سو مبتنی بر معیارهای علمی و از سوی دیگر مبتنی بر شرایط و و ضعیت حیات اجتماعی جهت رسیدن به وضعیت مطلوب است. با توجه به این سه لایی معرفتی نقش اصل حوزه های علمیه، مفهوم سازی تدوین و تولید لایه ی اول بر اساس منابع دین است. بر این اساس تمام علوم حوزوی اعم از فقه، کلام، اخلاق و علوم دیگر حوزوی باید ارتقای ظرفیت پیدا کنند؛ به گونه ای که بتوانند تمام ابعاد و مسادل تمدن اسلامی – اعم از نرم افزارها و سخت افزارهای تمدنی – را لحاظ کرده و بر اساس فقه جامع دین طرحی جامع برای اداره ارائه دهند.
در حوزه های علمیه، پی ریزی حکمت تمدنی، اخلاق تمدنی و فقه تمدنی و در یک کلمه دست یابی به فقه جامع دین، ضروری است. فقه جامع دین افزون بر فقه فردی که ناظر بر احکام رفتار انسان است، مشتمل بر فقه اجتماعی و بالاتر از آن فقه تمدنی در سه سطح خرد، توسعه و کلان است. فقه خرد ناظر به احکام موضوعات خرد اجتماعی در حوزه های مختلف سیاسی، فرهنگی و اقتصادی است.
فقه کلان فقهی است که ناظر به لوازم طراحی ساختارهای کلان اجتماعی است که بر اساس آن توزیع ثروت، قدرت و اطلاع به صورت عادلانه صورت خواهد گرفت و فقه توسعه هم ناظر به لوازم طراحی مصالح و تدابیری است که به افزایش و توان اسلام در موازنه ی جهانی می انجامد و به وسیله آن مشروعیت می یابد.
پر واضح است که اکتفا به فقه فردی و با حداقل در فقه خرد اجتماعی در مهندسی تمدن اسلامی و تنظیم وظایف نظام اسلامی بر اساس فقه موجود، قدرت معماری دولت اسلامی را از مسوولان نظام اسلامی سلب می کند و حکومت اسلامی از سطح رهبری حوادث و ساخت تمدن اسلامی به واکنش در برابر حوادث تنزل پیدا می کند.
 

حوزه و فرهنگ سازی
نقش دیگر حوزه در تحقق دولت اسلامی، حضور در فرهنگ سازی است. به عبارت دیگر سخن هویت اصلی نظام اسلامی، فرهنگی است و لذا مسوولیت دین شناسان و کارشناسان دینی در اداره فرهنگ جامعه و تغذیه فرهنگی آن بسیار مهم است. آنچه در این میان توجه به آن بسیار مهم است، لزوم حضور فعال حوزه های علمیه در لایه های مختلف فرهنگ یعنی فرهنگ عمومی، تخصصی و بنیادی است.
فرهنگ عمومی به معنای فرهنگی است که آحاد جامعه آن را پذیرفته اند و تبدیل به سبک زندگی شده است. فرهنگ عمومی عرصه ای از فرهنگ است که مبتلابه آن عموم جامه هستند و این صرف نظر از وابستگی آن ها به طبقه ی اجتماعی خاصی و یا سطح تحصیلات و یا حرفه آن است: آداب و معاشرت، مراعات حقوق دیگران، نظم، وجدان کاری، انضباط اجتماعی و مسایلی از این قبیل در این مجموعه می گنجد. در جامعه اسلامی تحقق تمدن اسلامی و تکامل آن، تنها در سایه ارتقای فرهنگ عمومی و شکل گیری سبک زندگی اسلامی در سطوح مختلف خرد، کلان، توسعه امکان پذیر است. "سبک زندگی خرد" به حدود زندگی شخصی انسان ها محدود می شود در این سطح مساله خانواده از مهم ترین عوامل در شکل گیری سبک زندگی فرد است. خانواده یکی از بسترهای تعیین کننده و تاثیرگذار در رشد و تکامل جامعه است که تبلیغ و آموزش معارف و احکام اسلامی در ارتباط فرهنگ خانواده بر عهده ی حوزه های علمیه است.
مروری بر عناوین روایات وارده شده در این موارد، تاثیر و تعیین کنندگی بی بدیل معارف اسلامی و بالتبع علمای دینی در شکل گیری سبک زندگی را قطعی می سازد. این معارف چه به صورت غیر مستقیم از طریق تقویت ایمان، تقوا و یقین بر فرد و چه به صورت مستقیم از طریق تعیین رویه ی معاشرت و برخورد با دیگران با مسائل و حوادث پیرامون زندگی توان ساختن فرهنگ جامع و نورانی را فراهم نموده اند.

روایاتی که در وصف ایمان و یقین، توکل، راضی بودن به قضای الهی، خوف و رجا داشتن نسبت به ذات باری تعالی و حسن ظن به خدای متعال، وارد شده، دسته ای از روایات است که تاثیری عمدتا می توانند تاثیری غیر مستقیم داشته باشند. اما علاوه بر آن روایاتی نیز وجود دارند که امر به توکل، عفت، پاکدامنی، خوش رویی، راست گویی، ادای امانت، عفو دیگران، فرو خودرن خشم، حلم، خویشتن داری، نگه داری زبان، مدارا و سازگاری با دیگران، نرمی و ملاطفت، تواضع در برخورد با مومنین، دوستی ورزیدن و دشمنی برای خدای متعال، قناعت در زندگی دنیایی، تعجیل در کار خیر، رعایت انصاف و عدالت، بی نیاز داشتن خود از مردم، صله ی رحم، خوش رفتاری با پدر و مادر، همت گماشتن به امور مسلمین و خیرخواه مسلین بودن، احترام به سال خوردگان، رعایت حقوق برادر مومن، شادی رساندن به او، اطعام دیگران، اصلاح میان مزدم، اجتناب از خشم، حسد، ریا، جبن (ترسو بودن)، عصبیت، کبر، خودبینی، عجب و ... می کنند.
البته در اینجا باز توجه به این نکته لازم است که اگر چه روایات انبوهی در باب سبک زندگی در حوزه های مختلف زندگی در منابع دینی عرضه شده است، اما تنها نباید به ذکر این روایات آن هم به صورت کلی و انتزاعی بسنده کرد، بلکه باید مبتنی بر این روایات به دنبال ارائه الگویی جامع متناسب با سطوح مختلف سنی در جامعه بود همچنان که در روان شناسی غربی برای افراد مختلف نسخه های مختلف ارائه می شود.
سطح دوم بررسی سبک زندگی اسلامی در مقیاس اجتماعی است یعنی در این بخش به چیستی آداب زندگی اجتماعی مانند آداب پوشاک، اشتغال، بهداشت، خوراک و بسیاری موارد دیگر پرداخته می شود. در این بخش جامعه مورد مطالعه قرار می گیرد و موضوع مقیاس اجتماعی مورد مطالع قرار می گیرد. این است که چه بسا لازم باشد با شرایط مختلف اجتماعی الگوهای خاصی در عرصه های مختلف هم چون پوشاک، بهداشت و ... طراحی شود.
سطح سوم بررسی سبک زندگی اسلامی در مقیاس تکامل اجتماعی است. در این سطح موضوع سبک زندگی اسلامی به عنوان یک الگوی جامع تکامل و تحول برای پیشرفت در زندگی و ایجاد یک تمدن اسلامی بررسی می شود. جامعه همواره در مسیرشدن و پیشرفت و تکامل است و لذا در باب تحقق سبک زندگی اسلامی هم باید متناسب با مراحل تکامل اجتماعی سبک زندگی تکامل پیدا کرده و بتواند وحدت و کثرتی متناسب پیدا کند.
خلاصه اینکه حوزه های علمیه باید بتوانند به طراحی و ترویج سبک زندگی در همه ی سطوح بپردازند و تنها نباید به ترویج سبک زندگی آن هم در سطح خرد وآن هم به صورت غیر نظام مند و ارائه یک الگوی جامع بسنده نمایند.
*به کوشش حجت الاسلام مصطفی جمالی عضو فرهنگستان علوم اسلامی قم
برگرفته از ماهنامه تحلیلی سوره اندیشه
ادامه دارد/

 

کد خبر 280917

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha