به گزارش خبرگزاری شبستان، با توجه به اهمیت فرهنگ در شکل دهی به هویت ها و تعلقات و دشمنی های مردم و دولت ها و نظر به اهمیت «ژئوکالچر» در روابط بین الملل به گونه ای که فرهنگ جای ایدئولوژی را گرفته است، مردم نقاط مختلف جهان سعی می کنند هویت خود را در نژاد، تبار، مذهب، زبان، تاریخ، ارزش ها، سنت ها و نهادها تعریف کنند. دین را می توان بخشی از رستاخیز فرهنگی در شکل دهی به هویت ها و صف آرایی دولت ها قلمداد کرد. رستاخیز خودآگاهی اسلامی و شکل گیری بیداری اسلامی و سازمان های اسلام گرا به عنوان یکی از مظاهر محوریت جدید فرهنگ و دین در سیاست جهانی سبب شده است که شمار اندکی از اسلام گرایان با در پیش گرفتن رفتار خشونت آمیز علیه غرب و مظاهر آن نفرت خود را از اقدامات آمریکا در بهره برداری از ایجاد کانون های بحران در مناطق مختلف جهان که منشا زایش توریسم محسوب می شوند، ابراز دارند. از این رو، نومحافظه کاران درصدد تغییر رابطه آمریکا با جهان اسلام در چارچوب رویارویی تمدن ها برآمدند و این حادثه را جنگ صلیبی جدیدی تعبیر کردند.
به نظر ساموئل هانتینگتون با فروکش کردن جنگ تمدن ها به نبرد در تمدن اسلامی و غربی، عصر جنگ های اسلامی در قرن بیست و یکم آغاز شده است. وی با مطرح کردن اینکه «اسلام مرزهای خونین دارد»، کوشید اسلام را به عنوان رقیب جدید آمریکا در دوران پساجنگ سرد وانمود کند. او ریشه تضاد اسلام و غرب را نخست در احساس تاریخی مسلمانان و به ویژه اعراب در قبال قدرت های غربی و واکنش خیز اسلامی در برابر موج مدرنیته و جهانی شدن می داند که واکنشی در برابر این احساس است که در طول تاریخ مسلمانان استثمار شده و به بردگی کشیده شدند.
دوم اینکه با توجه به حمایت آمریکا از اسراییل و سیاست های یک جانبه گرایانه واشنگتن در عراق، مسلمانان نسبت به سیاست های غرب احساس خشم و دشمنی دارند. سوم خیزش اسلامی با افزایش میانگین زاد و ولد در بیشتر کشورهای اسلامی و بیکاری نسل های نوپدید و جوانان مسلمانان همزمان شده است که این مهم موجب جذب جوانان جویای کار از سوی گروه های ستیزه جوی اسلام گرا شده است. بدین ترتیب جوانان بیکار مسلمان در مبارزه علیه غیرمسلمانان شرکت می کنند و هر جا دستشان برسد به غرب ضربه وارد می آورند. به نظر هانتینگتون، گسترش تمایلات نژادپرستانه موجب گسترش فضای آمریکاستیزی از سوی مسلمانان شده است. نفرت بیشتر مسلمانان از آمریکایی ها را می توان ناشی حمایت های متعصبانه ایالات متحده از اسراییل و نظامی گری و یک جانبه گرایی واشنگتن دانست. از نظریه هانتینگتون می توان چنین برداشت کرد که پس از 11 سپتامبر واشنگتن درصدد ترویج اسلام هراسی در میان مردم آمریکا از رهگذر تبلیغ منفی و دامن زدن به تعصبات سیاسی و امنیتی کردن موضوعات فرهنگی برآمده است تا با طرح مجدد گسل عمده میان تمدن غرب و تمدن اسلامی و معرفی تمدن و فرهنگ اسلامی به عنوان مظهر استبداد، اقتدارگرایی، فقر و جهل، تصویری منفی از اسلام و مسلمانان در ذهن آمریکایی ها به وجود آورد.
شاید بتوان دلایل مطرح کردن اسلام هراسی و دامن زدن به جنگ های صلیبی و کینه توزی غرب علیه مسلمانان پس از 11 سپتامبر را تحریک نفرت و حس انتقام جویی غرب علیه مسلمانان به منظور پنهان کردن عجز و ناتوانی دستگاه های اطلاعاتی – امنیتی آمریکا در کشف و پیشگیری از حملات 11 سپتامبر، ایجاد ناامنی در کشورهای مسلمان و ترسیم فضایی سرشار از خشونت جنگ، خونریزی و نقض حقوق انسان ها و نیز تلاش برای قلمداد کردن مسلمانان به عنوان افراطی، تروریست، رادیکال و جزم گرا دانست. از این رو جرج دبلیو بوش در یکی از نطق های تلویزیونی خود از شبکه CNN پس از 11 سپتامبر ضمن تاکید بر مبارزه جدید با تروریسم و بنیادگرایی اسلامی، تلویحا از آن به حمله جهان اسلام به تمدن غرب تعبیر کرد و آشکارا واژه جنگ صلیبی را به کار برد.
به دنبال تبلیغات اسلام هراسانه پس از 11 سپتامبر، قانون میهن پرستانه در اکتبر 2001 تصویب شد که اسباب تشدید برخورد خشونت آمیز و غیرقانونی با اتباع کشورهای اسلامی و خاورمیانه ای در خاک آمریکا را فراهم آورد. حملات تبلیغاتی علیه مسلمانان تا جایی ادامه یافت که کنگره آمریکا با تصویب قانونی، ورود اتباع تعدادی از کشورهای اسلامی را به خاک آمریکا ممنوع کرد. در تمامی این مدت رسانه های جمعی آمریکا با پخش تصاویر تحریک آمیز از مسلمانان، آنان را تروریسم و یا حامی تروریسم معرفی کردند. تبلیغات رسانه ای و اظهارات مقامات بلند پایه آمریکایی زندگی را برای اغلب مسلمانان آمریکا و یا اتباع کشوره های اسلامی به شدت ناگوار کرد.
بر اساس گزارشی از «شورای روابط اسلامی آمریکایی»، در طول چند ماه پس از واقعه 11 سپتامبر حداقل 77 مورد حمله خشونت آمیز یا توهین به مسلمانان صورت گرفته است. بدین ترتیب کاخ سفید با متهم کردن اسلام به خشونت، واپس گرایی و ارتجاع و با تاکید بر وجوه افتراق میان ادیان آسمانی و ارائه نظریه های تفرقه افکنانه پایان تاریخ، برخورد تمدن ها و جنگ های صلیبی درصدد تحکیم فضای تفرقه بین تمدن ها، ادیان و فرهنگ ها برآمد تا از این رهگذر اسلام هراسی را در چاچوب رویارویی تمدن اسلام و غرب تعبیر کند، علل رفتار خشونت آمیز مسلمانان را در ذات اسلام جستجو کرده و با مطرح کردن بنیاد گرایی اسلامی به عنوان به اصطلاح «جاهلیت ثابت» و برقراری پیوند بین اسلام و تروریسم و بیان اینکه روش مبارزاتی مسلمانان غالبا جهاد یا همان رزم مقدس در راه خداست، علل رفتار خشونت آمیز مسلمانان را ناشی از خودآگاهی مسلمانان از هویت اسلامی خود وانمود ساخته و مردان مسلمان را محرکان اصلی خشونت در جوامع غربی قلمداد کند. معرفی اسلام به عنوان مظهر فرهنگ و تمدن جوامع خاورمیانه را می توان در راستای تلاش واشنگتن به منظور اسلام زدایی با وارد کردن سیاست در حوزه فرهنگ و سیاسی جلوه دادن اسلام با مطرح کردن واژگانی چون اسلام سیاسی، اسلام رادیکالی، بنیاد گرایی اسلامی، اسلام گرایی و اسلام مسلح ارزیابی کرد. با وجود این، آمریکا با ترویج اسلام هراسی پس از 11 سپتامبر به انگیزه سیاسی تروریست ها بهای کمی داد لیکن در عوض بر هویت مذهبی آنان تاکید بسیار ورزید.*
*برگرفته از کتاب اسلام هراسی در غرب، اثر محمد رضا دهشیری
ادامه دارد/
خبرگزاری شبستان: آمریکا با ترویج اسلام هراسی پس از 11 سپتامبر به انگیزه سیاسی تروریست ها بهای کمی داد لیکن در عوض بر هویت مذهبی آنان تاکید بسیار ورزید.
کد خبر 282818
نظر شما