تفسیر موضوعی باب محاوره با قرآن و تولید علم را می‌گشاید

خبرگزاری شبستان: مطرح شدن اسلامی سازی دانش در قرن چهاردهم و اهمیت یافتن تهیه نظام اسلامی مدون، بعد از شکل گیری حکومت اسلامی در ایران، ضرورت تفسیر موضوعی و نظریه‌پردازی قرآنی دوچندان شد.

خبرگزاری شبستان: تفسیر موضوعی یکی از انواع تفسیر قرآن است که به شکلی غیرترتیبی قرآن را تفسیر می‌کند. در این شیوه تفسیری، آیات مختلفی که درباره یک موضوع در سراسر قرآن‌ مجید در حوادث و مناسبت‌های گوناگون نازل شده است، جمع آوری و جمع بندی و از مجموع آنها نظر قرآن درباره آن موضوع و ابعاد آن روشن می‌شود. در این روش دیدگاه قرآن درباره موضوعی خاص با استفاده از مجموع آیات مرتبط تبیین می شود. در گفتگو با حجت الاسلام والمسلمین مصطفی کریمی، قرآن پژوه و استادیار مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) به بررسی این نوع از تفسیر پرداختیم که بخش نخست آن اکنون از نظر شما می گذرد.
 

مراد از تفسیر موضوعی قرآن چیست؟
تفسیر موضوعی عبارت است از استنباط نظریه قرآن کریم در باب موضوع خاص مانند نماز، روزه، زکات، خمس یا مسأله‌ای بینشی و یا ارزشی مانند یکی از مسائل علوم انسانی و اخلاقی از طریق جمع آوری و دسته بندی تمام آیات مربوط و استنطاق روشمند آنها است. موضوع و مسئله می تواند از بیرون قرآن کریم و مربوط به زندگی و دستاوردهای بشری و یا برخاسته از مراجعه مستقیم به خود قرآن باشد.
 

طرح تفسیر موضوعی چه ضرورتی دارد؟
قرآن کریم نخستین و استوارترین منبع اسلام است. این کتاب الهی آخرین مرتبه وحی و کامل‌ترین مرحله برنامه خداوندی و ره‌آورد آسمانی والا‌ترین انسان‌، حضرت محمد (ص) برای بشریت است. یکی از ویژگی‌های برجسته‌ای که قرآن برای خود می‌شمارد، جامعیت و گستردگی قلمرو موضوعی است. از جمله می‌فرماید: «وَ نَزَّلْنا عَلَیکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیء» پیامبر اکرم(ص) در بیان آنچه خداوند از میان پیامبران، به او داده است، فرمودند: «اُوْتِیتُ جَوامِعَ الْکَلِمِ» از حضرت امیرالمؤمنین (ع) در باب قرآن کریم آمده است: «إِنَّ فِیهِ عِلْمَ مَا یَأْتِی وَ الْحَدِیثَ عَنِ الْمَاضِی وَ دَوَاءَ دَائِکُمْ وَ نَظْمَ مَا بَیْنَکُمْ.» این گنجینه معارف و دواخانه الهی آمده است، تا هماره راهنماى انسان‏ها به سعادت و راستى و درمان دردهای آنها باشد:«یَهْدِی بِهِ اللّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ وَ یُخْرِجُهُم مِّنِ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ یَهْدِیهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ؛ رسول اکرم (ص) به مدد این کتاب الهى، مردمان دوران جاهلیت را از کمند جهل و تاریکى رهانید و به نور توحید رساند. مسلمانان تا زمانی در مسیر تکامل مادی و معنوی پیش‌ می‌رفتند که به فهم صحیح از قرآن کریم عمل کردند و آن هنگام این پیشرفت از حرکت ایستاد و عقب‏ماندگى جوامع اسلامی آغازید که، عمل به فهم صحیح قرآن کریم کمک رنگ شد و یا رخت بربست. برگشت به آن عزت و تعالی و درمان دردهای مادی و معنوی جوامع اسلامی تنها در سایه فهم صحیح و استخراج نظر قرآن کریم در مسائل گوناگون و عمل به آن میسور است
تنها با روش تفسیر موضوعی صحیح و نظریه‌پردازی درست می‌توان، برای نیازهای انسان‌ها، پاسخ مناسب، برای دردهای فردی و اجتماعی آنها، درمان و برای مشکلات ایشان راه حل در خور از قرآن کریم پیدا کرد. و تنها با این روش است که کارآیی قرآن در هر عصر و زمان آشکار می‌شود؛ زیرا تفسیر موضوعی در پی استنباط نظریه قرآن کریم در باب مسائل گوناگون، از طریق جمع آوری و دسته بندی تمام آیات مربوط و استنطاق روشمند آنها است.

 

تفسیر موضوعی از چه زمان در میان دیگر شیوه های تفسیری جای خود را باز کرد؟
گرچه شیوه موضوعی در تفسیر پیشینه طولانی دارد و می‌توان آن را همزاد تفسیر ترتیبی دانست؛ لکن این شیوه تفسیری بیش از هر دوره، در بستر مناسب قرن چهاردهم بالیدن گرفته و شکوفا شده است. در این قرن، عالمان مسلمان به استخراج دیدگاه قرآن در مسائل مختلف، با نگاه نو، احساس نیاز بیشتری کردند تا بتوانند، مسائل نوظهور و فراوان را پاسخ مناسب گویند و در مقابلِِِ مکاتب رنگارنگی که هر روز در عرصه فرهنگ، اجتماع، سیاست و علم خودنمایی می‌کند، دیدگاه قرآن کریم را عرضه کنند. با مطرح شدن «اسلامی سازی دانش» در این قرن و اهمیت یافتن تهیه نظام اسلامی مدون، بعد از شکل گیری حکومت اسلامی در ایران، ضرورت تفسیر موضوعی و نظریه‌پردازی قرآنی دوچندان شد؛ زیرا در اسلامی سازی دانش افزون، بر داشتن نگاه درست به مسائل دانش، یعنی جهان و انسان و باور به آفریده خدا بودن تمام آنها، باید با نظریه‌های غیراسلامی موجود در آن باره برخورد صحیح داشت. با عنایت به ابتنای آن نظریات بر مبانی و بستر اجتماعی متفاوت از مبانی و بستر اجتماعی اسلامی، نمی‌توان آنها را کاملاً پذیرفت و یا با حفظ اصل آن نظریات، رنگ و بوی اسلامی به آنها داد. و نیز چون در میان آن ‌دیدگاه‌ها مطالب درستی نیز یافت می‌شود؛ کنار گذاشتن تمام آنها صحیح نیست. از این رو، چنان‌که شهید صدر (ره) اشاره دارد، باید از معارف بشری و نظریات موجود به عنوان مواد اولیه استفاده کرد. این امر تنها در روش صحیح تفسیر موضوعی و نظریه‌پردازی قرآنی به شکل مطلوب محقق می‌شود؛ زیرا در این روش، افزون بر آیات قرآن و قراین روایی، تئوری‌ها و نظریه‌ها نیز نقش دارند. حضرت علی‌علیه‌السلام فرموده‌اند: ذلک القرآن فاستنطقوه؛ "قرآن را به نطق در بیاورید".
کسی می‌تواند قرآن را به نطق درآورد که سؤال داشته باشد و سؤال از علم خیزد، همچنان‌که جواب. بنابراین، بر محقق قرآنی است که به نظریه‌ها درباره مسئله آگاه بوده و از آن به عنوان مصالح در تحقیق قرآنی استفاده کند. البته نباید آن نظریه‌ها بر قرآن کریم تحمیل شود. برای رعایت این نکته بسیار ظریف و ضروری، لازم است، دیدگاه‌ها را بر قرآن عرضه کرد و پای صحبت قرآن نشست و نظریه آن را گرفت. وقتی با این روش نظریه‌های قرآن کریم در مسائل گوناگون استخراج شد، زمینه تدوین نظام‌های خرد و نظام کلان قرآنی نیز فراهم می شود.
به رغم استقبال خوب از تفسیر موضوعی در سال های اخیر و بروز و ظهور تحقیقات شایان توجه در این باب، مسائل نظری این شیوه تفسیری، به ویژه مبانی و قواعد آن، به خوبی تنقیح و تبیین نشده است. این امر باعث شده است در تفاسیر موضوعی قرآن کریم و تک‌نگاری‌های مربوط به موضوعات قرآنی، کاستی‌ها و آسیب‌هایی پیش‌‌‌آید. از این رو مسائل نظری مربوط به تفسیر موضوعی همچنان نیازمند تحقیق و بررسی بیشتری است.

 

تفسیر موضوعی چه تفاوتی با تفسیر ترتیبی دارد؟
تفسیر قرآن کریم در یک نگاه کلى، دو گونه «ترتیبى» و «موضوعى» است. تفسیر ترتیبى دارای روش های متعدد است. «روش اجتهادى قرآن با قرآن» در میان روش‌های تفسیر ترتیبی، بیشترین شباهت را به تفسیر موضوعی دارد؛ زیرا در آن روش، براى فهم آیات، همانند تفسیر موضوعی، بیش از روش های دیگر تفسیر ترتیبی از خود قرآن استفاده می‌شود. از این رو، تفاوت تفسیر موضوعی با تفسیر قرآن به قرآن را بررسی می‌کنیم تا فرق آن با تفسیر ترتیبی بیشتر و بهتر روشن شود. آن دو در چند امر زیر با هم متفاوتند.


الف) تفاوت در هدف
هدف در تفسیر موضوعی، بدست آوردن نظریه قرآن کریم در یک مسئله و یا موضوع است؛ ولی در تفسیر ترتیبی‌، هدف مفسر این است که مفهوم آیه‌ مورد نظر و مراد خداوند از آن را آشکار سازد و به فهم دقیق ترى از آن برسد و با فهم هر بخش از متن قرآن کریم کار خود را پایان یافته تلقی می کند. از این رو، حاصل تفسیر ترتیبی مجموعه‌ای از مفاهیم و مدلولات آیات قرآن است که ارتباط بین آنها لحاظ نشده و نظریه قرآنی به دست نیامده است. در حالی‌ که ‌تفسیر موضوعی‌ پا را فراتر گذاشته‌، افق دورتری را می‌نگرد. در این روش، افزون بر مشخص شدن مفاهیم و معانی تفصیلی آیات و ارتباط بین آنها، تلاش می‌شود، یک نظریه قرآنی بدست بیاید که کلیه آن مفاهیم را زیر چتر خود بگیرد و در چارچوب آن نظریه، هر یک از معانی در جایگاه مناسب خود قرار گیرد. این گونه تفاوت در هدف در کتاب‌های فقهی و شرح احادیث دیده می‌شود. کتاب های فقهی شرح روایات هستند؛ لکن ‌نه‌ شرح ‌بر ‌تک ‌تک‌ روایات ‌به صورت جداگانه، بلکه ‌به ‌روایات ‌بر اساس ‌نیازهای ‌زندگی‌ می‌پردازند.
از این رو مطالب آنها تحت عناوینی مانند ‌نماز، روزه، زکات، حج، بیع‌، نکاح ‌و ... سامان می‌یابد.‌ ذیل ‌هر یک‌ از این ‌عناوین،‌ روایات مربوط به مسائل آن، جمع‌آوری شده و با هم بررسی می‌شوند، تا نظریه‌ای ‌بدست آید. اما در کتاب های شرح احادیث هدف روشن سازی مدلول تک تک روایات است، نه رسیدن به نظریه اسلام در باب یک مسئله.
تفسیر آیات در این دو روش با هدف متفاوت صورت می‌گیرد. گرچه در تفسیر ترتیبی، به ویژه روش اجتهادی قرآن به قرآن نیز، از آیات دیگر سوره یا سوره‌های دیگر استفاده می‌شود؛ لکن این استمداد و این بهره‌جویی تنها به منظور کشف معنا و مفهوم حاصل از ظاهر و لفظ آیة مورد بحث و ابهام زدایى از آن است، نه بیشتر. اگرچه در این روش نیز، ممکن است، مفسر در مواردی با کنار هم قرار دادن چند آیه متناسب، به یک نظریه قرآنی مربوط به زندگی برسد؛ ولی هدف اصلی، آن نبوده است.
توجه به دو نمونه از تفسیر قرآن به قرآن که در ادامه می‌آید، به روشن‌تر شدن این تفاوت کمک می‌کند. امام على(ع) در تفسیر آیه «لا ینالُ عهدىِ الظالمین» با عنایت به آیه شریفه «انَّ الشرکَ لظلمٌ عظیم.» که شرک را ظلم بزرگ مى شمارد، «مصداق «الظالمین» را مشرکان دانسته‌اند. حضرت علی علیه‌السلام معنای «ظلم» در آیه نخست را با آیه دوم بیان فرموده‌اند .‌نمونه دیگر این که معنای واژه «ید» در آیه شریفه «وَ السَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُواْ أَیدِیهُمَا ...» دست کم سه احتمال دارد: 1. از سر انگشتان تا مچ؛ 2. از سر انگشتان تا آرنج؛ 3. از سر انگشتان تا کتف. از این رو عبارت «فَاقْطَعُواْ أَیدِیهُمَا» مبهم است. امام جواد علیه السلام با بهره گیری از آیه شریفه «وَ أَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَ َحَدًا»؛ معنای «ید» را روشن ساخته و محل قطع دست دزد را، بُن چهار انگشت دانسته‌اند؛ زیرا آیه دوم قسمت‌هایی از بدن را که در موقع سجده بر زمین می‌آید، از آنِ خدا می‌شمارد و یکى از آنها کف دست است. بنابراین در حد دزدى، تنها چهار انگشت دزد بریده مى‌شود، تا کف دست براى سجده کردن باقى بماند.
 

ب) تفاوت در شروع عمل تفسیر
در تفسیر ترتیبی، مفسر کارش را لزومآً از قرآن کریم و از تفسیر یک یا چند آیه شروع می‌کند و در خدمت قرآن می نشیند و فهم خویش از آن آیات را می‌نویسد؛ لکن شروع عمل فهم در تفسیر موضوعی لزوماً از خود قرآن شروع نمی‌شود، بلکه جز در مواردی که مسئله مورد نظر صرفاً برگرفته از درون قرآن است، تلاش تفسیری، از یک واقع بیرونی و نیازهای زندگی انسانی آغاز می‌شود. مفسر تفسیر موضوعی، مسأله‌ای برایش پیش می‌آید، آن را به قرآن کریم عرضه کرده و با جمع آوری آیات مربوط، از مجموع آنها پاسخ و نظریة قرآن کریم را استخراج می‌کند.


ج) تفاوت در نقش مفسر
نقش مفسر در تفسیر موضوعی ایجابی است؛ ولی در تفسیر ترتیبی، نقش مفسر در بیشتر موارد سلبی بوده و نقش قرآن کریم ایجابی است. چنانکه گذشت، مفسر در تفسیر موضوعی، کارش را نه از نص آیات، بلکه از واقع آغاز می کند؛ با عطف توجه به مسئله‌ای از مسائل زندگی اعتقادی و اجتماعی و هستی مربوط به تجارب بشری در آن باره را مطالعه و جمع کرده و مسأله را در خدمت قرآن کریم مطرح می کند و جواب را از قرآن کریم می گیرد. در این روش، مفسر در خدمت قرآن ساکت ننشسته است؛ بلکه به صورت فعال از قرآن کریم پاسخ مسأله را می گیرد. شهید صدر معتقد است، تفسیر موضوعى یعنى گفتگو و محاوره با قرآن کریم و پرسشگرى از قرآن، آن هم نه فقط یک پاسخ طلبى انفعالى و ضعیف، بلکه یک پاسخ خواهى فعال برای کشف حقیقتى از حقایق زندگى. اما مفسر در تفسیر ترتیبی موضع انفعالی دارد و کار خود را از یک متن معین قرآنی مثلاً از یک آیه یا از یک فراز آغاز می کند، بی آنکه سابقه ذهنی داشته باشد.

 

د) تفاوت در مبانی
تفسیر موضوعی از جهت مبانی نیز با تفسیر ترتیبی متفاوت است. تفسیر موضوعی افزون بر این که تمام مبانی تفسیر ترتیبی را داراست، پاره‌ای مبانی ویژه نیز دارد. مانند امکان نظریه پردازی در قرآن کریم، چرا که تفسیر موضوعی مبتنی بر امکان نظریه پردازی در قرآن است. و نیز مانند استقلال فرازها. گرچه این مبنا در تفسیر ترتیبی به نحوی مطرح است و موجب غنای آن می‌شود؛ لکن نظریه پرداز در تفسیر موضوعی بدون آن مبنا میسر نخواهد بود.


هـ) تفاوت در روش
چنانکه در تعریف تفسیر موضوعی گذشت، در این روش تفسیری، بر خلاف تفسیر ترتیبی، تمام آیات مربوط به یک موضوع یا مسئله جمع آوری و استنطاق می‌شود. حتی بررسی آیات مربوط به یک مسئله در یک یا چند سوره تفسیر موضوعی به شمار نمی‌آید. بر این اساس، تفسیر آیات متشابه به وسیله آیات محکم را از نوع تفسیر موضوعی به حساب آوردن، درست نیست. اما اگر مفسری با روش صحیح یک یا چند سوره و یا حتی چند آیه از قرآن کریم را با رعایت قواعد لازم، برای فهم مراد الهی از آنها، بررسی کند، تفسیر ترتیبی انجام داده است.
تفاوت تفسیر موضوعی با تفسیر ترتیبى در روش، همانند تفاوت روش فقه با شرح الحدیث‏ است. فقیه برای اینکه بتواند درباره یک مسئله فتوا دهد تمام احادیث مربوط به آنرا، جمع‌آوری و با عنایت به ارتباط میان آنها بررسی می‌کند؛ این‌همان‌روش‌موضوعی‌در بستر فقهی‌است‌. اما شارحان احادیث در شرح الحدیث، سند و دلالت هر یک از احادیث را‌ جداگانه بررسی می‌کنند.
ادامه دارد/
 

کد خبر 300740

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha