وضعیت امروز ما برابر علوم انسانی شبیه دوره رنسانس است

خبرگزاری شبستان: این وضعیتی که امروز ما داریم که گروهی از علم دینی و علوم انسانی اسلامی دفاع می‌کنند و گروهی با آن به مخالفت بر می‌خیزند شبیه دوره رنسانس در اروپا است.

به گزارش خبرگزاری شبستان، مناظره دکتر بیژن عبدالکریمی عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی و حجت الاسلام داود مهدوی زادگان، عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی عصر دیروز 7 آبان ماه در دانشگاه صنعتی شریف برگزار شد.
در این مناظره که توسط کمیته دانشگاهی دومین کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی با عنوان “امکان و امتناع علوم انسانی اسلامی” برگزار شد، حجت الاسلام مهدوی زادگان به تبیین امکان علوم انسانی اسلامی پرداخت و اظهار کرد: در مورد علوم انسانی اسلامی به طور مطلق نمی توان مخالفت یا موافقت کرد بلکه باید در ابتدا در مورد حدود و ثغور آن صحبت کرد.
وی ادامه داد:با مطالعه مباحث پیرامون اسلامی سازی و علم دینی به نکته ای پی می بریم و آن اینکه ما خیلی در تبیین خیلی از مباحث و مفاهیمی که بکار می بریم کوتاهی می کنیم و تبیین این مفاهیم را به مخاطب نسبت می دهیم در حالی که چنین بحثی خیلی از موضوعاتش ابتدا باید تبیین مفهومی شود در عین حال در این بحث چند محور اصلی قابل بحث است.
 

چند محور قابل بحث در اسلامی سازی علوم انسانی
مهدوی زادگان به بیان محورهای مذکور پرداخت و تصریح کرد: یک محور تبیین خاستگاه سیاسی، اجتماعی اسلامی سازی علوم یا علوم انسانی اسلامی است. بحث دیگر این است که اگر بخواهیم موضوع علوم انسانی اسلامی را دسته بندی کنیم برخی موافق و برخی مخالف هستند که بیشتر از دلایل موافقین صحبت شده است تا دلایل مخالفین که موانع پذیرش علوم اسلامی می تواند یکی از محورهای بحث باشد.
وی افزود: محور بحث دیگر که جان کلام نام دارد، این است که بعد از اینکه بحث های سلبی را انجام دادیم به نحو ایجابی هم به بحث بپردازیم و به تبیین علوم انسانی اسلامی اشاره داشته باشیم.
 

تئوری جامعه متوهم
پس از آن بیژن عبدالکریمی به تبیین تئوری متوهم پرداخت و گفت: من تئوری جامعه متوهم را طرح می کنم جامعه ای که در فضای بسیار ذهنی و غیرتاریخی می اندیشد و بر اساس قوه خیال حرکت می کند و از سوی دیگر در سیاست و ایدئولوژی با واقعیت ها روبرو می شود که این امر به سیاست زدگی تعبیر می شود.
وی افزود: این جامعه در مقابل جامعه ای است که با عقل تاریخی می اندیشد. جامعه متوهم امور غیرممکن و توهمی و آرزومندانه محض را بر اساس نوعی اراده گرایی جانشین مفاهیم بزرگ و مهم جامعه می کند.
عبدالکریمی تصریح کرد: من با آرمان ها و ایده آل ها مخالف نیستم بلکه حرف من این است که ما با واقعیت ها باید به سوی آرمان هایمان حرکت کنیم نه بالعکس اگر جامعه ای اینطور شد با فجایعی بزرگ روبرو می شود که فروپاشی شوروی و یا قائله ویتنام از نمونه های آن است؛ اما همانطور که همه دیدیم کشوری مثل چین تا زمانیکه خواهان بر هم زدن نظام جهانی بود با خطر فروپاشی مواجه شد؛ اما از زمانیکه با واقعیت ها به سوی آرمان هایش حرکت کرد اقتصاد نظام سرمایه داری را تهدید می کند و به عنوان یک قدرت جهانی مطرح می شود.
وی با بیان اینکه من افراد جامعه را به سمت غرب گرایی هدایت نمی کنم، گفت: سخن من این است که وقتی ما بر اساس توهم با واقعیات جهان و با مدرنیته و علم جدید و علوم انسانی جدید مواجه شویم در واقع واقعیات را درک نخواهیم کرد و جامعه را با دردها و رنج های بسیاری مواجه می کنیم و کسی مسئولیت این درد و رنج و شکست ها را نخواهد پذیرفت و به عبارت دیگر ما اسیر نوعی بی تاریخی و بی هویتی و نوعی گم کرده راه هستیم و بر اساس یک توهم از مقابله با غرب سخن می گوییم.
 

وضعیت امروز ما شبیه به دوره رنسانس است
در ادامه مناظره مهدوی زادگان در نقد سخنان عبدالکریمی گفت: وقتی ما بحث از امکان و امتناع می کنیم بحث فلسفی است و مباحث فلسفی با مباحث تجربی و انضمامی فرق می کند و هیچ فیلسوفی در استدلال خویش از این روش استفاده نمی کند. آقای عبدالکریمی درباره شرایط صحبت کرد و لازم است از دیدگاه خودم به شرایط بپردازم این وضعیتی که امروز ما داریم که گروهی از علم دینی و علوم انسانی اسلامی دفاع می کنند و گروهی با آن به مخالفت بر می خیزند شبیه دوره رنسانس در اروپا است و درست در زمانی که علوم انسانی در حال شکل‌گیری بود.
وی تاکید کرد: اندیشه حاکم بر اروپای آن زمان این بود که ما علمی جز علم دینی نداریم و تنها علم الهی و علم دینی را متصور بودند لذا نیاز نمی دیدند که پسوند دینی یا الهی را همراه علم بیاورند و این اندیشه مسلط کلیسایی بود.
مهدوی زادگان با بیان اینکه در کنار این فضا نحله اومانیست ها شکل گرفت، افزود: این نحله معتقد بودند ما می خواهیم از مرجعیتی غیر از مرجعیت دینی در بدست آوردن فهم بهره ببریم و بتدریج به صورت طبیعی نحله جدیدی شکل گرفت که سخن از علم جدید می کرد. طبیعی بود که با نگاه مسلط کلیسایی آن زمان مخالفت با این جریان آغاز شود؛ چون آنها معتقد بودند که علمی جز علم دینی نداریم این جریان به تدریج اسم علم خود را علم انسانی گذاشت و از آن زمان از علم انسانی چنین برداشت می شود که علمی است که از مرجعیت دینی بهره نمی گیرد و از مراجع دیگر این علم را دریافت می کند این علم انسانی پس از قرن ها تغییر کرد و گفتمان مسلط بر افکار بشر را علم انسانی فرا گرفت و علم دینی که زمانی مسلط بود به حاشیه رفت.
 

شدت خشونت علیه علم دینی

این استاد دانشگاه بیان کرد: همان طرفداران علم دینی در تکاپوی این برآمدند که به صورت طبیعی به احیای علم دینی بپردازند؛ اما می بینید این جریانی که جریان مسلط امروز که علم انسانی جدید است با این مساله مخالفت می کند یعنی همان حرف هایی که علیه علم جدید انسانی در آن زمان زده می شد، امروز درباره علم دینی زده می شود و همان شعارها و حرف هایی که بحث از آزادی اندیشه می‌کردند امروز میراث داران جریان مدرن شعارهای همان افراد کلیسای قرون وسطی را تحویل ما می دادند. در این بحث ها شدت خشونتی که علیه علم دینی امروز وجود دارد به مراتب بیش از خشونتی است که از ناحیه تفکر کلیسایی علیه علم مدرن وجود داشت.
 

نظریه توهم مضاعف در مقابل جامعه متوهم
عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی در مقابل نظریه جامعه متوهم به تبیین نظریه توهم مضاعف پرداخت و گفت: من معتقدم یکی از مباحث اصلی در اینجا این است که موانع علم اسلامی و موانع پذیرش واقعیتی بنام علم اسلامی را بررسی کنیم. آقای عبدالکریمی نظریه ای تحت عنوان «جامعه متوهم» ارائه کرد و اگر بخواهیم نظریه ای مقابل آن را وضع کنیم می توانیم از نظریه «توهم مضاعف» سخن بگوییم.
مهدوی زادگان ابراز کرد: مباحثی که آقای دکتر اشاره کرد از یک توهم مضاعف سربرآورده است و به فرافکنی می پردازد این اوصافی که وی در کلام خود بیان کرد اوصاف اندیشه مدرن است. این خصلت ها برای ذهنیت مدرن است و پیامدها و آثار سیاسی- اجتماعی یک تصور مدرن است. شوروی و ویتنام که مورد اشاره وی بود مولد مدرنیته هستند آنوقت این اوصافی که ما آن را نمی پسندیم و در عین حال از خودمان است را به غیر متصل می کنیم چون جرأت نقد خود را نداریم، لذا به غیر نسبت می دهیم.
 

برخورد کودکانه و متوهمانه

پس از آن عبدالکریمی اظهار کرد: سخن من این است که تاریخ بشر و سرگذشت تمدن ها امور بشر محور و اراده محور نیست و مدرنیته و غرب شوخی نیست. چنین مواجهه ای با غرب و مدرنیته و علم جدید برخوردی کودکانه و متوهمانه است و این تفکر اتفاقا یک توهم مضاعف است؛ یعنی تفکری که در قعر استخوانمان غربی هستیم اما خود را مدافع تفکر دینی می خوانیم.ما نباید با مدرنیته و غرب مواجهه بشر محورانه، اراده محورانه و سوژه محورانه داشته باشیم و این دقیقا چیزی است که در اندیشه طراحان علوم انسانی اسلامی وجود دارد که این عین غرب و نوعی غرب زدگی مرکب است.
وی با بیان اینکه در سخنان دکتر مهدوی زادگان مغالطه وجود دارد،تصریح کرد: استدلال او این بود که مگر در دوره قرون وسطی اومانیست ها ظهور نکردند و این نکته کاملا درست است؛ اما حرف من این است که دائما رشته ها با رشته های جدید ترکیب می شوند و تاریخ علم یک پروسه است نه یک پروژه. پس نباید قدرت سیاسی برای حل مسائل خود طرح تاسیس علوم را بریزد و من تبدیل یک مسیر طبیعی به پروژه را توهم می دانم.
عبدالکریمی ادامه داد: من نمی گویم این علوم انسانی که الان وجود دارد اول و آخر است؛ اما معتقدم که یک نظام معرفت شناسانه بر اساس یک برنامه سیاسی_اجتماعی شکل نمی گیرد بلکه علوم به صورت طبیعی زاده می شوند و با علوم دیگر ترکیب می شوند و ما نمی توانیم زایش و سقوط نظام های علمی را با یک پروژه به پیش ببریم و آن چیزی که در کشور ما در حال اتفاق است این است که می خواهند با آرزو و آرمان، علمی را پایه گذاری کنند که این متوهمانه است.
 

طرح علوم انسانی اسلامی خاستگاه معرفت شناسانه ندارد!
این استاد دانشگاه با بیان اینکه تحولات علوم امری طبیعی و پروسه ای است و نمی توان آن را تبدیل به پروژه کرد، ادامه داد: طرح علوم انسانی اسلامی خاستگاه سیاسی_اجتماعی داشته و خاستگاه معرفت شناسانه ندارد و به نظر من قطعا این ایده علوم انسانی اسلامی محقق نمی شود؛ چون نحوه ظهور علوم و معرفت اصلاح به این شکل نیست.
وی اضافه کرد: اگر قرار است ما در برابر غرب مقاومت کنیم که به اعتقاد من باید هم مقاومت کنیم؛ نباید مقاومت ما به این شکل باشد که با رجزخوانی سیاسی همراه باشد، اگر بتوانیم افق معنایی دیگری کشف کنیم که این امر می تواند روی دهد ما باید در یک بستر اجتماعی مناسب به تدریج و مستمر تمرین کنیم و در امتداد میراث گذشته خود باید این اتفاق بیفتد.
 

کلام دکتر عبدالکریمی تجربی بود و هیچ استدلال فلسفی نیاورد
پس از ان مهدوی زادگان تصریح کرد: ما باید مسئله فلسفی را از تجربی تفکیک کنیم در حالی که کلام دکتر عبدالکریمی تجربی بود و هیچ استدلال فلسفی نیاورد و خیلی از مطالبی که ایشان اشاره کرد عکسش هم صادق است. یکی از اشکالات ما در فهم یا پذیرش علم دینی این است که بحث را رادیکال می کنیم و این منحصر در روشنفکران و سکولارها نیست بلکه در برخی از دینداران نیز این غوغاسالاری وجود دارد.
وی بیان کرد: ما اینجا علم مدرن را تجربه می کنیم و می گوییم یک علم انسانی داریم و یک علم تجربی که البته معنای خاصش علم تجربی است. در علم مدرن علوم انسانی و هم علوم تجربی را دربر می گیرد و در نگاه دینی هیچ ضدیتی با علم تجربی وجود ندارد؛ چون معتقدیم علم تجربی و موضوعش واقعیت خارجی است که این واقعیت خارجی هم مخلوق خداوند است و از این جهت هر کس در فهم این علم با هر ایده و تفکری تلاش کند از این جهت که به کشفی از آفرینش می پردازد قابل تقدیر است.
عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی تاکید کرد: در علوم انسانی حرفمان این است که علوم انسانی مانند علوم تجربی نیست؛ چون معتقدیم در فهم اعتباریات علوم انسانی آن چیزی که نقش دارد انتخاب است؛ یعنی به صورت طبیعی علوم انسانی شکل نمی گیرد. این علوم انسانی که مدرن به معنای جدید است اگر مفهوم ما از انسان به مفهوم مدرن باشد و پسوند اسلامی به آن بدهیم غلط است چون اصلا با هم سازگاری ندارد. اما اگر مراد از علوم انسانی مطلق علوم باشد در این حالت قابل فرض است که به علوم انسانی اسلامی بپردازیم.
در پایان مناظره عبدالکریمی در خصوص راه مقابله با غرب و مدرنیته خاطرنشان کرد: مدرنیته یک شوخی و یا یک بازی سیاسی نیست بلکه فرایندی است که همه ما در آن شناوریم و مقاومت بعد از این فهم به وجود می آید، غرب در تک تک وجود ما رسوخ کرده است و اگر قرار است در مقابل غرب و مدرنیته مقاومتی صورت گیرد باید ابتدا خودآگاهی داشته باشیم که این بسیار مشکل است.
پایان پیام/

کد خبر 307866

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha