خبرگزاری شبستان: "وابستگی اجازه نمی دهد استاد و دانشجو، دستش باز باشد تا حرفی تازه ای را مثلا در باب روان شناسی یا فلسفه بزند؛ تا فرد بخواهد مسالهای را بیان کند با این هجمه روبه رو می شود که دیویی یا ملاصدرا پیشتر این مبحث را بیان کرده است". اینها بخش هایی اس سخنان دکتر سیّدحسین حسینی، عضو هیات علمی گروه فلسفه دین پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و مولف کتاب "نهضت تولید علم؛ کرسی های نظریه پردازی و آزاداندیشی" است که با ما در میان گذاشته و مشروح آن در ذیل می آید:
چه مسائل و تحقق کدام اهداف برپایی کرسی های نظریه پردازی را ضرورت می بخشد؟
از دو زاویه می توان به این موضوع نگریست؛ به هر میزان معتقدیم تمدن جدیدی باید در دنیای امروز به نام تمدن اسلامی محقق شود، به همان میزان این ضرورت ما را به اهمیت برپایی کرسی های نظریه پردازی رهنمون می کند؛ به این دلیل که تحقق تمدن اسلامی بدون علوم و دانش و پایه های فرهنگی ممکن نیست چرا که تمدن اسلامی بدون تولید علم در مراکز علمی محقق نمی شود و به این دلیل که علوم جدید مدرن و علوم سنتی امکان تحقق پایه های تمدن اسلامی را به ما نمی دهند، بنابراین هم احتیاج به نقد علوم مدرن و هم سنت پیشینیان داریم تا به سمت تولید علم جدید رفته و زمینه تحقق تمدن جدید را در کشور فراهم کنیم. در واقع این فضا زمانی در جامعه علمی شکل می گیرد که کرسی های نظریه پردازی برپا شود. اما باید تحلیل مشخص و صحیحی از برپایی این کرسی ها داشته باشیم، چرا که نوع این تحلیل ها بر نحوه مدیریت و راهکارهای اجرایی سایه انداخته و بسترساز آن می شود.
با توجه هب این ضرورت ها، چه مشکلاتی در راستای برپایی کرسی های نظریه پردازی به چشم می خورد؟
یکی از مشکلاتی که موجب می شود این کرسی ها پا نگیرد، تحلیل اشتباه است؛ مادامی که تحلیل درست در این زمینه نداشته باشیم و ندانیم مفهوم این کرسی ها چیست و چگونه باید اداره و مدیریت شوند، نمی توانیم موفق عمل کنیم. برخی گمان می کنند کرسی های نظریه پردازی یعنی تنها تولید مقاله جدید و برگزاری جلسات سخنرانی یا درس؛ در حالی که این تحلیل از ریشه اشتباه بوده و باید مساله را از زاویه ضرورت تمدن اسلامی تحلیل کنیم. اما مشکل دیگر این است که در مراکز علمی آسیب های معرفتی و مدیریتی و سازمانی به چشم می خورد. نبود فضای علمی سازنده ما را از نتیجه مطلوب دور می کند. از آسیب های دیگر در این زمینه می توان به عدم رونق فعالیت های پژوهشی در حوزه و دانشگاه اشاره کرد؛ با کمی تامل در می یابیم حوزه و دانشگاه به نیازهای امروز جامعه جواب نداده یا به درستی نمی دهند. از سوی دیگر کمبود نظریه پردازی، کمبود خودباروی علمی در نقد نظریه های فردی، از جمله آسیبهای دیگری است که در این راستا به چشم می خورد. مدیریت انفعالی، مدیریت فردی، نبود فرصت تفکر آزاد، حجم بالای مشکلات سازمانی و ... در حوزه و دانشگاه، ضرورت برپایی کرسی های آزاد اندیشی را بیش از پیش فراهم می کند. با تحقق این امر می توانیم از طرفی حلقههای پژوهشی تولید علم را ایجاد کنیم، از سوی دیگر اتاق فکر مدیریت سازمانی ایجاد کنیم در راستای رفع موانع علمی و مدیریتی. بنابراین از مهمترین مشکلات در برپایی کرسی های نظریه پردازی این است که تعریف و تصور درستی از این موضوع وجود ندارد و اغلب افرادی که در این عرصه وارد شده اند، تعریف درست و جامعی از آن ارائه نداده اند.
با این توصیف شما چه تعریفی از کرسی های نظریه پردازی دارید؟
به نظر من کرسی نظریه پردازی عبارت است از تجمع علمی اصحاب خرد و اندیشه (صاحب نظران حوزه و دانشگاه) که در مسائل علمی نو و مورد نیاز جامعه با روش گفتگوی علمی به بحث می پردازند و با طرح دیدگاه ها و الگوهای جدید و کاربردی همراه با نقد و بررسی، فعالیت های جمعی و سازمانی خود را در جهت افزایش خلاقیت فردی و گروهی و تولید نظریه های نوین برای حل مشکلات و معضلات جامعه به کار میگیرند. با این تعریف، روشن می شود که اولا کرسی های نظریه پردازی جلسات سخنرانی نیست؛ ثانیا این کرسی ها، کلاس درس هم نیست و ثالثا جلسات مناظره هم نیست. کرسی های نظریه پردازی در واقع زمینه ای است برای ایجاد تولید علوم انسانی اسلامی جدید برای نظریه پردازی. پس نباید از کرسی ها صرفا انتظار تولید مقاله علمی و پژوهشی یا صرفا حل معضلات سیاسی جامعه را داشته باشیم. نقطه مرکزی این کرسی ها، تولید نظریه علمی برای حل مسائل جامعه اسلامی است. متاسفانه به این بُعد قضیه کمتر توجه شده مانند داستان نهضت تولید علم، انقلاب فرهنگی، تحول علوم انسانی، وحدت حوزه و دانشگاه که ضرورت آن گفته شده اما تعریف درست از آنها ارائه نشده و موضوع سیاسی می شود و به آن نتیجه مورد نظر نمی رسد.
با توجه به اینکه برپایی کرسی های نظریه پردازی از تاکیدات رهبری است، چرا تا امروز در این زمینه موفق عمل نکرده ایم؟
البته نمی توان گفت هیچ موفقیتی بدست نیاورده ایم، باید بگویم موفقیت ها کامل و مستمر نبوده؛ با جوی که ایجاد شده به انضمام کمبود امکانات و نیروها، در این سالیان توفیق چندانی نداشته ایم. بنده با توجه به تجربه خود در برپایی نخستین نشست های علمی کرسیهای نظریهپردازی در دانشگاههای جنوب کشور، چهار عامل را در این زمینه موثر می دانم: نخست وابستگی علمی و اخلاقی حوزه و دانشگاه به دانسته و دانش های خود اعم از سنتی و مدرن؛ یعنی غلبه دیدگاه های علمی رایج در حوزه و دانشگاه مانع طرح جدی مساله و نظریه ای نو می شود. این وابستگی اجازه نمی دهد استاد و دانشجو، دستش باز باشد تا حرفی تازه ای را مثلا در باب روان شناسی یا فلسفه بزند؛ تا فرد بخواهد مسالهای را بیان کند با این هجمه روبه رو می شود که دیویی یا ملاصدرا پیشتر این مبحث را بیان کرده است. در واقع این وابستگی به برزگان مانع طرح حرف جدید شده. از طرف دیگر وابستگی اخلاقی؛ این حالتی روانی است که موجب می شود افراد در طرح نظریه خود جسارات به خرج ندهند چرا که با عواقبی همچون تهمت، جدا شدن از جامعه، از دست دادن جایگاه و ... مواجه خواهند شد. بنابراین برای تحقق و رونق کرسی های نظریه پردازی باید دو فعالیت را انجام دهیم: نخست آن که زمینه ای فراهم کنیم که جامعه علمی خود رغبت به طرح حرف جدید داشته باشد و از طرفی نهادهای موثر با ایجاد قوانین سخت و دست و پاگیر مانع گسترش این حرکت نشوند. در این راستا باید جریان تلفیقی از بالا به پایین و برعکس ایجاد شود اما متوجه باشیم علم با قانون و بخشنامه به وجود نمی آید در عین حال نباید قوانینی وضع کنیم که ایجاد مانع کند. متاسفانه افرادی که متولی این کار شدند یا وقت کافی نداشته و مشغله فراوان داشتهاند یا مدیریت آن را نداشتهاند یا اصلا دغدغه اصلی آنها به عنوان کار اصلی نبوده و این فعالیت در کنار ده ها کار دیگر آنها بوده است. افرادی که متولی برپایی کرسیهای نظریه پردازی می شوند باید به نسبت کرسی های نظریهپردازی با تحقق تمدن نوین اسلامی معتقد باشند. اگر امروز به این سمت نرویم جامعه علمی نمی تواند زمینه های علمی تحقق تمدن اسلامی را فراهم کند و نباید فراموش کنیم که این امر به همه هویت ملّی و مذهبی ما گره خورده است.
پایان پیام/
نظر شما