خبرگزاری شبستان: آزاداندیشی از جمله مفاهیم پرکابردی است که در سال های اخیر نه تنها در مجامع علمی بلکه در فضای رسانه ای نیز جای خود را باز کرده است. دغدغه ای که رهبری آن را مطرح کردند امروز به ضرورتی انکارناپذیر است که اگر با تسامح از آن عبور کنیم نمی توانیم در چرخه تولید علم همچون رقبای خود عمل کنیم. از این رو در گفتگو با علیرضا واسعی، دبیر هیئت حمایت از کرسی های نظریه پردازی و استاد دانشگاه در تبیین چیستی و چرایی این مفهوم و موانع موجود در مسیر آن در جامعه اسلامی ایرانی خود به گفتگو پرداخته ایم که مشروح آن در ذیل می آید:
چه ضرورت هایی موجب پرداختن به مقوله آزاداندیشی شده و چرا این بحث به عنوان دغدغه ای جدی از سوی رهبر معظم انقلاب مطرح است؟
در ادبیات دینی ما مقوله مناظره و گفتوگوهای علمی بسیار جدی گرفته شده و اساسا گفتوشنودهای خردمندانه و منطقی معطوف به کشف حقیقت به شدت مورد توصیه قرار گرفته است. تابع همین امر در طول تاریخ نشست های علمی فراوانی شکل گرفت از جمله در عهد ائمه (ع) مصادیق زیادی از آن را می توان دید که گفتگوی های علمی صورت می گرفت. این گفتوگوها البته به قصد و اغراض گوناگون شکل می گرفت. اساسا مناظره ها در معنای درست آن، نه آنچه سوگمندانه در سال های اخیر در ذهنیت ها نقش بسته که با الگوی اسلامی اخلاقی گفت و گو فاصله زیادی داشته، به انگیزه های گوناگونی شکل می گرفت؛ یکی از آن ها طرح پرسشها و سوالات یا ابهامات در خصوص یک مسئله بود که مناظرها زمینه های پاسخ گویی به آنها را محقق می کند وگرنه انسان هیچ گاه نمی تواند در خلاء و نبود دیگری به طرح پرسش خود بپردازد و پاسخ درخور بیابد. این که در آموزه اسلامی پرسش به مثابه کلید دانش قلمداد شده، در همین راستا قابل تحلیل است. مناظره فضایی را برای طرح پرسشهای بنیادی ایجاد میکند، چه در حوزه دین، چه اخلاق، چه سیاست، چه اقتصاد و چه حوزه های دیگر اجتماعی. این نکته بسیار مهم است، چون عدم طرح پرسش، زمینه انکار حقیقت یا رشد باطل را پدید می آورد که خطری بسیار بزرگ است. علاوه بر این، شبهات، اشکالات و انتقاداتی که در خصوص مقوله های مختلف وجود داشت در این مناظرات مطرح می شد. آن چنان که در تاریخ آمده، اساسیترین مسایل به چالش کشیده می شد. چیزهایی که امروزه خط قرمز قلمداد می شوند در حالی که واقعا شبهه ای در ذهن آدمیان است. انگیزه سوم در برگزاری جلسات مناظرات، استحکام بخشی و چکشخوری داشتههای دینی، علمی، سیاسی، اخلاقی و اجتماعی بود. چراکه اگر داشته های ما توسط دیگران نقد نشود و متّه نقد روی آنها گذاشته نشود، استقامت لازم را نمییابد.
شهید مطهری در کتاب "علل گرایش به مادیگری" به نکته ظریفی اشاره می کند و می گوید هر گزاره و داشته دینی ما که در معرض نقد و کند و کاوهای پرسش گرانه و علمی قرار گرفته، توانسته استواری و قوام لازم را بیابد، اما دیگر گزارهها که از معرض مناظره و گفتگوی نغز فاصله داشتند، از پایداری لازم و ثبات برخوردار نشدهاند.
چهارمین انگیزه در برگزاری کرسیهای مناظره یا آزاداندیشی، تخلیه روانی است، آدمی در خلوت و تنهایی خویش، گاه با تهاجماتی روبرو میشود که میتواند بنیاد تفکر او را از بین ببرد؛ جلسات مناظره زمینه تخلیه این تهاجمات را فراهم میکند. بنابر این در اسلام بر برگزاری جلسات مناظره تاکید شده، اما زمانی مناظره حقیقی محقق میشود که آزاداندیشی در فضای جامعه وجود داشته باشد زیرا مناظره به معنای تحمل شنیدن صادقانه و منصفانه دیدگاه دیگران و ارزیابی ارزشمندانه و دقیق داده ها بر اساس الگوهای تعریف شده و مقبول است. به همین سبب رهبر معظم انقلاب از سالها پیش رویکرد جدی نسبت به این مسئله داشتند و تاکید کردند باید کرسیهای آزاداندیشی در محیطهای علمی و فکری و جوامع پژوهشی دنبال شود. بارها و بارها در نشست های مختلف و در تریبون های عمومی و خصوصی این توصیه را داشتند و مراد ایشان به زعم بنده آن است که فضاها، فرصتها و امکاناتی برای طرح پرسشها، شبهات، نقدها و ارایه یافتههای جدید فراهم شود که در این صورت با رشد فکر، علم و تعمیق دینی مواجه میشویم، بنابر این در یک جمله آزاداندیشی یعنی ایجاد فرصت و امکانی برای طرح داشتهها، یافتهها و نگره ها در جمع صاحبنظران به شیوهای مقبول و تابع الگویی منطقی.
رهبری در پاسخ نامه جمعی از فضلا که البته نزدیک به یک دهه پیش بود، این مقوله را به طور رسمی مطرح ساختند و بر برپایی این کرسیها با حضور اندیشمندان و نیز کمک دولت تاکید داشتند، تا زمینه ارزیابی و نقد منصفانه نظرات فراهم شود وگرنه انسانهای سودجو که اهل داد و فریاد و آلودن فضا هستند، نظرات خود را در بوق و کرنا می کنند و اینها خطراتی برای جامعه دینی و علمی پدید می آورد، اما کرسی های آزاداندیشی می تواند این خطرات را برطرف و زمینه زیست مسالمت آمیز را در جامعه انسانی فراهم کند. آزاداندیشی به معنا بی بند و باری و افسار گسیختگی فکری نیست؛ هیچ اندیشمندی چنین فضایی را طلب نمی کند، اما وجود فضا و بستری برای طرح دغدغه های جدی و اصولی مطالبه هر متفکری است. این که عده ای برای هر حرفی میدان داشته باشند و دسته ای بزرگی از حد اقل فرصت ها هم بهره نداشته باشتند، البته یک ستم و نابرابری است و کرسی های آزاد اندیشی در کلان قضیه توسعه عدالت اجتماعی هم به شمار می آید؛ برخورداری همگان از فرصت ارائه اندیشه.
ایجاد فضای آزاداندیشی برای پاسخ به نیازهایی که به آنها اشاره داشتید، نیازمند چه ملزوماتی هستند؟
آزاداندیشی به زمینهسازی نیاز دارد، نخست ایجاد امنیت برای افرادی است که در تکاپوی عرضه آن هستند، بدین معنا که افراد با خاطری آسوده مطالب مدنظر خود را بیان کنند البته منظور این نیست هر کس بلندگوی اعتراض و انتقاد بدست گیرد، چراکه مناظره، الگوها و شیوه های خاص خود را دارد اگر چه در سال های اخیر فضای مناظرات بشدت آلوده شده و بازیچه دست عده ای از سیاستمداران دون اندیش قرار گرفت و در ذهنیت بسیاری از افراد مناظره چیزی جز بدگویی و بداخلاقی نیست! به هر روی مهمترین ابزار در مسیر آزاداندیشی، امنیت است.
عنصر دوم بالا بردن ظرفیت شنیدن است، مناظره و شنیدن با یکدیگر ارتباط تنگاتنگ دارند و با هم گره خورده اند، ما ظرفیت گفتاریمان بسیار بالاست اما ظرفیت شنیداریمان برخلاف توصیه های دینی که میگویند انسان با در اختیار داشتن دو گوش و یک زبان باید بیش از آنچه که سخن میگوید بشنود، در عمل این طور نیستیم. همیشه برای گفتن شتاب داریم، اما برای شنیدن این چنین نیست. معنای شنیدن این نیست صرفا گوش خود را تیز کنیم ببینیم طرف مقابل چه می گوید، بلکه به این معناست که بشنویم حرف طرف مقابل را و احتمال وجود حق را در او بدهیم چنان که احتمال وجود خطا را در خود ببینیم و به دنبال کشف حقیقت باشیم نه در پی القای مطلبی به طرف مقابل. این مساله از الزامات مناظره است که باید رعایت شود.
بیشتر گفت و گوهایی که در مجامع امروزی ما بر گزار می شود و ظاهری مناظره ای دارد، بیشتر برای محکوم کردن فرد و یا ارشاد اوست؛ یعنی بیش از آن که دغدغه های کشف حق و پرده برداری از باطل مد نظر باشد، ساکت کردن طرف مقابل و به کرسی نشاندن حرف خویشتن اهمیت دارد و این چیزی است که در متون دینی از آن به مراء یاد شده که به شدت مذموم است.
سومین مانع برای آزاداندیشی و مناظره فضا و مکان لازم است یعنی همان چیزی که رهبری تأکید کردند و خواستند مکان های علمی و دانشگاه ها به این مهم اهتمام ورزند، اما متاسفانه این زمینه فراهم نشد، اگرچه این تعابیر و اصطلاحات در وزارتخانه های مختلف طرح و عده ای به عنوان متصدیان این امر مطرح شدند، ولی واقعیت این است که هیچگاه این فرصت به طور جدی ایجاد نشد. برای توضیح مطلب می توان چنین تشبیه کرد که همان طور که زمینی برای بازی مثلا فوتبال در نظر گرفته می شود تا بازی کن ها در فضای تعریف شده و معین حضور یابند، نه خیابان ها که دچار مشکل شوند، کرسی های آزاد اندیشی نیز چنین است. مگر میشود مکانی خاص برای گفتگوی علمی اندیشمندان و عالمان در نظر نگرفت؟! این تصور که حوزه و دانشگاه هستند، کافی نیست؛ این تعبیر مانند آن است که بگوییم در کشور زمین های فراوان و خالی زیاد است و بازی کنان می توانند در آنجاها بازی کنند! ولی این سخن درستی نیست، چون بازی زمین خاص خود را می طلبد. بنا بر این مناظره و گفتوگو نیز جای خاص خود را میخواهد. در تاریخ اروپا اندیشههایی مانند رویکرد پوزیویستی از حلقه وین سر بر آورد که مناظره های علمی دسته ای از عالمان در جاهی خاص بود و محصول آن، اندیشه ها و کتاب هایی شد که ما امروز از آن استفاده می کنیم. بنابراین باید فضایی ایجاد شود تا آزاداندیشی و تبادل آرا در آن رخ دهد. در این راستا ما باید به کمک صاحب نظران بشتابیم و به جای اینکه دست آنها را ببندیم، آنان را ترغیب کنیم و حتی به مثابه یک فعالیت علمی و دینی روی آن حساب بازکنیم و برای آن جایگاهی ببینیم.
آخرین چیزی که در این خصوص می توان بیان کرد بها دادن به حقیقت است که البته در نگاهی هستی شناسانه و انسان شناسانه باید جستجو شود. من فقط اشاره ای در این جا می کنم و بسط آن مجال فراخی می طلبد. خیلی از ماها واقعا هنوز در چرایی زیستن دچار مشکل هستیم و گمان می کنیم که دیگران باید آن گونه که ما می اندیشیم بیندیشند و زندگی کنند و این نگاه خطرناکی است. حتی پیامبر اسلام(ص) چنین وظیفه ای نداشته است، لذا در فضای آزاداندیشی، انسان دیدن دیگران و نگاهی باز داشتن از سوی مسئولان خیلی مهم است و این در جوامع دینی البته بیشتر دغدغه آفرین است، چون ارشاد و هدایت انسان ها در دستور کار قرار دارد، اما باید توجه داشت که رسیدن به این هدف با فرض انسان بودن انسان تحقق یافتنی است و آن هم در فضای باز فکری به دست می آید نه جامعه بسته و با محدودیت افراطی.
اصلی ترین موانعی که مسیر آزاداندیشی را در جامعه اسلامی ایرانی را با چالش مواجه می کند، چیست؟
نخستین مانع فعالیت های فکری، سیاسیدیدن همه امور است؛ مشکل جدی جامعه ما سیاسی کردن همه فعالیتهاست، به طوری که تا فردی سخنی گفته و حرکتی انجام می دهد، فورا انگ سیاسی بودن به او زده می شود و از آن منظر به داوری گرفته می شود و این خطری بسیار بزرگ است. باید ارزیابی از شخصیتهای علمی تغییر کند، امروزه در مجامع علمی و دانشگاهی و حوزوی به محض اینکه کسی اندیشه ای نو مطرح می کند، متهم به جبهه گیری در مقابل یک اندیشه سیاسی و رایج می شود، یک اصولی را برای خود تعریف کرده ایم و افراد را با آن ارزیابی می کنیم و چه بسا هرگز این عملکرد جوانمردانه نباشد.
دومین مانع که بالاتر از سیاسی کردن مسائل است، اطلاعاتیکردن بحث است. یعنی صاحبان فکر متهم به ارتباط با خارج از کشور یا ضدیت با اصل نظام و همکاری با جاهای دیگر میشوند، در حالی که عکس این قضیه است و افرادی که یافته های خود را ارائه می دهند، سوپاپ های اطمینان جامعه علمی و دینی کشور هستند و باید به آنها بها داد. برخی از رسانه داران گویی وظیفه ای جز این ندارند که افراد صاحب اندیشه و نظر را به چوب اتهام بنوازند و به زعم خودشان خدمتی انجام می دهند، اما واقعیت آن است که خطر اینان که جز دافعه ندارند از دشمنان آگاه به مراتب بیشتر است.
متأسفانه بسیاری از افراد هنوز درک درستی از انسان اندیشمند و نواندیش ندارند، به همین سبب در تلاشند تا آنان را چون خود بسازند، غافل از این که همه دستاوردهای فکری فرهنگی و حتی صنعتی و تکنولوژیکی بشر محصول وجود اظهار نظر های متفاوت است که از سوی این دست از افراد ارائه می شود. پس باید نظرات اینان در راستای شعار آزادی و جمهوری اسلامی دیده شود، نه ذیل استقلال سرکوب گردد.
سومین مشکل و مانع در مسیر آزاداندیشی، بحث تصدیگری افراد و نهادهایی در جامعه نسبت به این مقوله است. کرسی های آزاداندیشی زمانی محقق می شود که در بستر و فضای آزاد شکل گیرد و گرنه اگر قرار باشد عده ای متصدی آن امر باشند و تصدی خود را به همه ابعاد و زوایای فعالیت مناظره ای بکشند طبیعی است این مساله مانع شکل گیری کرسی های آزاداندیشی است. متاسفانه امروزه با این مشکل مواجه هستیم و عده ای متصدیانه با وضع قوانین سخت و چارچوب های غیر علمی، افراد را مجبور می کنند در همان ساختار و ساختمان سخن بگویند. طبیعی است در آن محدوده سخن گفتن، یعنی غیرآزاداندیشانه سخن گفتن و این نقض غرض است.
مشکل بعدی غلبه رویکرد ایدئولوژیکی بر فعالیتهای فکری است. شاید این سخن اندکی گزنده باشد و برخی را به رفتار غیر آزاد اندیشانه بکشاند، ولی واقعیت را نمی توان پنهان کرد. توضیح آن که گاه برخی از باورها آنقدر در ذهنیت ما سخته شده اند که گویی چیزی جز حقیقت نیستند و طبعا هر سخن نویی با آن ها سنجیده می شود، اگر با آن مطابقت داشت امکان عرضه می یابد و گر نه در نطفه خفه می شود؛ در حالی که باید توجه کرد گاهی داشتهها یا یافته های ما صد در صد با حقیقت منطبق نیست، بلکه باید در آن ها تجدید نظر کرد.
از دل این مسائل و متهمسازی افراد با سنجه داشته های مذهبی و دینی، مقوله کمظرفیتی اجتماعی پدید می آید که ما از آن رنج میبریم. باید توجه داشت که همه مشکلات جامعه در حوزه آزاد اندیشی به دولت و نظام بازنمیگردد، فرهنگ ما نیز به آسانی تفکر دیگران را برنمیتابد، و این مساله ای زمانبر است تا اصلاح شود، به ویژه رسانه ملی و سایر رسانههای عمومی در این عرصه بیشترین مسئولیت را دارند که متاسفانه گاه رسانه ملی کوتاهی نابخشودنی در اینباره انجام می دهد و خود در ایجاد فضای تنگ و ایدئولوژیک دامن می زند.
ادامه دارد/
نظر شما