خبرگزاری شبستان: یکی از شبهاتی که وهابیت برای زیر سوال بردن حقیقت واقعه تاریخی عاشورا مطرح می کند، این است که امام حسین (ع) به دست شیعیان به شهادت رسیده اند. در واکاوی این شبهه و ارائه پاسخ متقن به آن با حجت الاسلام والمسلمین محمد محسن مروجی طبسی، مدرس و پژوهشگر حوزه و دانشگاه و عضو گروه فِرَق تشیع دانشگاه ادیان و مذاهب به گفتگو پردا خته ایم که مشروح آن در ذیل می آید:
گاه از سوی سلفی ها و وهابیت و برخی از افراد داخلی ها - که خواسته یا ناخواسته به این موضوع دامن می زنند – مطرح می شود، قاتلان اما حسین (ع) خود شیعیان بودند چرا که آنها امام (ع) را به کوفه دعوت کرده و سپس پیمان شکنی کرده و آن فجایع را آفریدند و امروز هم برای ایشان عزاداری می کنند! چه پاسخی می توان برای این شبهه مطرح کرد؟
پیش از پاسخ به این شبهه باید کوفه شناسی داشته باشیم به این معنا که ببینیم ساختار آن کوفه چگونه بوده و چه افرادی در آن ساکن بودند. وقتی به تاریخ این شهر دقت می کنیم، متوجه می شویم اساسا کوفه شهری جدید التاسیس بوده که پیش از شهر شدن پادگان نظامی بوده است و در دوره عمر بن خطاب توسط سعد ابن ابی وقاص که از اصحاب پیامبر (ص) بود اما بعدها منحرف و از دشمنان علی (ع) شد، تاسیس شد.
اما وقتی کوفه را در زمان عُمر تاسیس کردند قبایلی به آنجا مهاجرت و در آن ساکن شدند و در واقع هسته اولیه این شهر و قریب به اتفاق آنها طرفداران حکومت وقت یعنی ابوبکر و عمر و عثمان بودند تا زمانی که علی (ع) به خلافت رسیدند و پایتخت حکومت را از مدینه به کوفه منتقل کردند.
چرا این قیام از سوی حضرت علی (ع) صورت گرفت؟
در واقع یکی از اهداف ایشان شکستن ساختار مذهبی کوفه بود که جمعیت غالب آن طرفدار خلفای پیشین بودند اما سد بزرگی به نام قاضی شریح در این شهر بود که از وی از سردمداران احیای تفکر خلیفه دوم در کوفه بود و تا حدودی مانع اقدامات علی (ع) می شد. به طور مثال وقتی حضرت (ع) در نخستین ماه مبارک رمضانی که به خلافت رسیده بود و شاهد به جماعت خواندن نماز تراویح (نماز مستحبی و نافله ای که در شب هاب ماه مبارک رمضان خوانده می شود) که از بدعت های عمر بود - جالب آن که خلیفه دوم خود یک بار هم این نماز را به جماعت نخواند- بود، و در برابر آن واکنش نشان دادند و مردم را از به جماعت خواندن آن نهی کردند، اهل کوفه به تحریک قاضی شریح فریاد برآوردند:" وا سنت عمراه! و با این شعار از سنت و حرکت بدعت آمیز عمر حمایت کردند.
این گرازش تاریخی نشان می دهد ساختار کوفه طرفدار عمر بودند و امام علی (ع) هر چند در مدت چهار سال و نه ماه خلافت خود با جنگ های مهمی مانند نهراون، صفین و جمل درگیر بودند اما تا حدودی هم توانستند ساختار شهر کوفه را بشکنند.
چه جریانات فکری در کوفه وجود داشت و این جریانات چه تاثیری بر واقعه عاشورا داشتند؟
در دوره امام علی (ع) چند جریان در شهر دیده می شد؛ نخست شیعیان خالص یعنی افرادی که قائل به خلافت بلافصل علی (ع) پس از پیامبر (ص) بودند در این شهر رشد کرده بودند و عده ای از طرفداران عمر و ابوبکر بودند اما عثمان را قبول نداشته و قائل بودند خلافت امیرالمومنین (ع) بر خلافت عثمان برتری دارد و به آنها علوییون می گفتند که اینها تا حدودی نیز جو شهر را دست گرفته بودند و گروهی هم از بازماندگان خلافی سه گانه و بنی امیه بودند که تلاش می کردند در هر فرصتی جو را متنشج کنند و به آنها عثمانی می گفتند؛ اینها جریاناتی بود که در حوادث قتل عثمان و ظهور و بروز پیدا کردند.
این جریانات ادامه داشت تا زمان امام حسین (ع) که کوفه به پنج دسته تقسیم شد: گروه نخست همان شیعیان خالص بودند که خلافت سه خلیفه پیشین را غصب حق امیرالمومنین (ع) می دانستند مانند مختار ثقفی، مسلم ابن عوسجه و میثم تمار، جریان بعدی علوی ها یعنی اهل سنتی که ضد عثمان بودند و امیرالمومنین علی (ع) را قبول داشتند و نه عثمان را، گروه سوم عثمانی ها یعنی غالب اشراف کوفه بودند که این ها طرفداران عثمان و معاویه و بنی امیه بودند و با آل علی (ع) و شیعیان و حتی اهل سنتِ مخالفِ عثمان، دشمنی داشتند، گروه چهارم نیز خوراج و گروه آخر بردگان و غلامانی بودند که در جنگ اعراب با ایران( فتوحات) اسیر شده و معمولا این افراد دین و مذهب خاصی نداشتند و بر سیره روسای قبایل خود رفتار می کردند.
اما بادی دید از این پنج گروه چه کسانی برای حضرت نامه نوشتند و از ایشان دعوت کردند به کوفه بیایند و خلافت را دست گیرند.
وقتی تاریخ را بازخوانی می کنیم متوجه می شویم آن افرادی که نامه نوشتند اولین گروه شیعیان خالص بودند که تا پایان بر عهد خود باقی ماندند، گروه دوم اهل سنت ضد عثمانی (علوییون) مانند سیلمان بن صرد خزاعی، گروه سوم عثمانی ها همچون عمر سعد و اشراف کوفه که از امام (ع) دعوت کردند اما اغراض دیگری را در نظر داشتند و دسته بعدی تعدای از خوارج بودند که سابقه آنها در تاریخ روشن است، و در پایان بردگان هم که نقش خنثی داشتند و از آن حضرت (ع) دعوتی به عمل نیاوردند.
اما در این میان وقتی خبر از طریق همین اشراف کوفه که برای همرنگ شدن با جماعت و به تله انداختن امام (ع) برای حضرت (ع) نامه نوشته بودند، به یزید رسید، او عبیدالله ابن زیاد را برای خاموش کردن این جریان و ختم قائله از بصره به کوفه می فرستد و با ورود او این چهار گروه واکنش های متفاوتی از خود نشان می دهند.
این واکنش ها چه بود؟
گروه نخست یعنی شیعیان خالص با این اتفاق دست از حمایت برنداشته و تا پایان بر عهد خود و همراه مسلم ابن عقیل، سفیر امام حسین (ع) ماندند، اما علوییون ضد عثمانی (که غالب اهل سنت در آن زمان از این گروه بودند) از وجود و تهدیدات عبیدالله ترسیدند و خود را با مخفی کردن از معرکه دور نگاه داشتند، اما عثمانی ها و اشراف که طرفدار بنی امیه بودند و خوارج نیز پیمان خود را شکستند. لذا مشاهده می کنیم برخوردهایی که عبیدالله ابن زیاد دارد، تنها با شیعیان خالص است و آنها را به شهادت می رساند یا در زندان حبس می کند که از جمله می توان به شهادت هانی و میثم تمار اشاره کرد.
بنابراین اگر تاریخ را به خوبی بررسی کنیم، متوجه می شویم پیمان شکنانی که به مقاتله و مقابله با حضرت اباعبدالله (ع) برخاستند، شیعیان نبودن بلکه پیمان شکنانی بودند که روزی برای حضرت (ع) نامه نوشته و از ایشان دعوت کرده بودن تا به کوفه بیایند. ضمن اینکه سپاه عمر سعد را می توان به دو بخش تقسیم کرد؛ بخش نخست که فرماندهان لشکر بودند اینها از شام به کوفه آمده و برخی از آنها اساسا مسلمان نبودند و دسته دوم همان سیاه لشکر و پیمان شکنانی بودند که از کوفه به کربلا آمده گسیل شدند.
بنابراین کسانی که این شبهه را مطرح می کنند در واقع بازی تاریخی را به راه انداخته اند تا بنی امیه را از این خطای کبیر مبرا کرده و شیعه را حیله گران و پیمان شکنانی معرفی کنند که امام (ع) خود را کشتند!
این در حالی است که در هیچ کجای تاریخ امام کشی شیعه را نمی توان یافت بلکه خلاف آن ثابت شده است.
برخی افراد مطرح می کنند شمر که سر امام حسین (ع) را از تن جدا کرد، از شیعیان آن حضرت (ع) و جانبازی بوده که در جنگ به این درجه رسیده بود، این مساله را چطور واکاوی می کنید؟
برای پاسخ به این موضوع باید اعتقاد شمر را نسبت به علی (ع) بررسی کرد. شمر کسی بود که در مقایسه با عثمان می گفت علی (ع) برای خلافت برتر از عثمان است اما نسبت به دو خلیفه دیگر این نظر را نداشت و معتقد به خلافت آنها بود؛ چطور می توان فردی را که این گونه باوری دارد در جرگه شیعیان به حساب آورد و بیان کرد شمر شیعه بوده است!
اما برای اطلاع بیشتر خوانندگان در خصوص مباحث مطرح شده آنها را به دو کتاب " ناگفته هایی از حقاق عاشورا " اثر آیت الله سید علی حسینی میلانی و "بازتاب تفکر عثمانی در واقعه کربلا" نوشته محمدرضا هدایت پناه ارجاع می توان داد.
پایان پیام/
نظر شما