خبرگزاری شبستان: یکی از واجبات که از فروع دین به حساب می آید، نماز است که در شبانه روز 5مرتبه: صبح، ظهر، عصر، مغرب و عشا و جمعا در هفده رکعت، بر ما واجب آمده است. آری، نماز بهترین وسیله تقرب به بارگاه احدیت است، چرا که چیزی بهتر از نماز نمی تواند وسیله پرستش خداوند باشد. شنیدن احادیث و داستان های نماز راهی برای بیدار کردن خفتگان در خواب غفلت است. در متن زیر گزیده ای از داستان های گردآوری شده در کتا "چهل داستان درباره نماز و نمازگزاران" را منتشر می کنیم.
عبادت این سرباز را ببینید!
پیامبر اکرم (ص) با سربازان مسلمان برای سرکوبی جمعیتی از اهل کتاب که هنوز قبول جزیه نکرده بودند، حرکت کرد. در این پیکار زنی تازهعروس اسیر شد. حضرت رسول خدا (ص) هنگام مراجعت، شبی در بین راه خوابید و نگهبانی آن شب را به عمار یاسر و عباد بن بشر واگذار فرمود. این دو سرباز ارجمند، یک شب نگهبانی را بین خود تقسیم کردند: نیمه اول نگهبانی نصیب عباد بن بشر گردید و در نصف آخر شب قرار شد عمار یاسر پاسبانی کند. عمار به خواب رفت و عباد بن بشر وقت را غنیمت شمرد و به نماز مشغول شد.
از طرفی، مرد یهودی که زناش اسیر مسلمانان شده بود، در تعقیب زن خود از پی لشکر اسلام آمد و در فکر شد به هر وسیلهای که هست آسیبی به پیغمبر (ص) برساند و زن خود را فراری دهد. او خیال میکرد که نگهبانان لشکر همه به خواب رفتهاند چون هیچکس را در حال نگهبانی نمیدید. عباد بن بشر را نیز که در نماز ایستاده بود، تشخیص نمیداد که انسان است یا درخت یا حیوان. برای اینکه از طرف او نیز مطمئن شود تیری به جانباش پرتاب کرد. تیر بر پیکر عباد نشست ولی این سرباز خداپرست اهمیتی نداد و نماز را ادامه داد. تیر دیگری آمد و برای مرتبه دوم پیکر عباد را مجروح ساخت ولی او باز نمازش را قطع نکرد. تیر سوم که به بدن عباد وارد آمد نماز خود را کوتاهتر کرد و آن را به پایان برد و عمار یاسر را بیدار ساخت. همین که عمار بیدار شد، دید سه تیر بر بدن عباد وارد شده است. او را مورد عتاب و سرزنش قرار داد که چرا در تیر اول بیدارم نکردی؟ گفت: آنوقت من در نماز، سوره کهف را شروع کرده بودم و میل نداشتم آن سوره را ناتمام بگذارم. اگر نمیترسیدم از اینکه دشمن بر سرم بتازد و صدمهای به پیغمبر برساند و در این نگهبانی که به من واگذار شده کوتاهی کرده باشم، هرگز نمازم را کوتاه نمیکردم اگرچه جانم را از دست میدادم.
از این جوانان ارجمند بیاموزیم
آقا سیدمحسن جبلعاملی از علمای بزرگ شیعه و نواده برادر مرحوم آقا سیدجواد، صاحب مفتاحالکرامه است. ایشان در دمشق، مدرسهای تأسیس کرده که دانشآموزان شیعه در آن مدرسه تحتنظر آن جناب تحصیل میکنند. حاج سیداحمد مصطفوی که یکی از تجار قم است، گفت: من از خود سیدمحسن امین شنیدم که میگفت یکی از تربیتیافتگان مدرسه ما برای تحصیل علم به آمریکا مسافرت کرد. از آنجا نامهای برای من نوشت به این مضمون که: چند روز پیش شاگردان مدرسه ما را امتحان میکردند، من هم برای امتحان رفتم. مدتی نشستم تا نوبت به من برسد، خیلی طول کشید، دیدم اگر بنشینم، نمازم فوت میشود. از آنجا حرکت کردم که بروم نماز بخوانم، آنهایی که در آنجا بودند پرسیدند کجا میروی؟ چیزی نمانده است که نوبت تو بشود. گفتم: من یک تکلیف دینی دارم که دارد وقتاش میگذرد. گفتند: امتحان هم وقتاش میگذرد. اگر این جلسه برگزار شود دیگر جلسهای تشکیل نخواهند داد و به خاطر تو هیئت ممتحنه هرگز جلسه خصوصی تشکیل نمیدهد. گفتم: هر چه باداباد! من از تکلیف دینی خود صرفنظر نمیکنم. بالاخره رفتم. از قضا هیئت ممتحنه متوجه شده بودند که من به اندازه ادای یک وظیفه دینی غیبت کردهام، انصاف داده و اظهار کرده بودند که چون این شخص در وظیفه خود جدی است، روا نیست که او را معطل بگذاریم. برای قدرانی از اینکه عمل به وظیفه کرده است باید جلسهای خصوصی برایش تشکیل دهیم، این بود که جلسه دیگری تشکیل دادند، من حاضر شدم و امتحان دادم.
آقا سیدمحسن امین پس از نقل داستان، فرمود من در مدرسه چنین شاگردانی تربیت کردهام که اگر به دریا بیفتند، دامنشان تر نمیشود.
بنابرین گزارش کتاب چهل داستان درباره نماز و نمازگزاران به قلم یدالله بهتاش از سوی انتشارات سبحان روانه بازار نشر شده است. از جمله داستان های منتشر شده در این کتاب می توان به "امام خمینی و اهمیت نماز"، "امام رضا (ع) و نماز اول وقت به جماعت"، "پیدا کردن گمشده به هنگام نماز" و " راز لقب کلیم الله برای موسی (ع)" اشاره کرد.
پایان پیام/
نظر شما