غزل خداحافظی استاد شهید مطهری برای خانواده!

یک روز که همه خانواده جمع بودند، پدر ضبط صوت را آورد و خواست برای یادگاری هر کس چیزی بگوید. خودش اول اذان گفت و بعد غزلی از حافظ خواند.

خبرگزاری شبستان: مطالعه زندگی نامه مشاهیر و شخصیت های معاصر موجب می شود تا بهتر با زندگی این چهره های پرفروغ و درخشان این افراد آشنا شویم. چهره هایی که هریک در روزگاری، عطر و بوی خاصی را در فضای میهن پراکنده اند و در پربار کردن فرهنگ و تمدن این مرزو بوم نقش بسزایی داشته اند. متن زیر گزیده ای از زندگی خانوادگی استاد شهید مرتضی مطهری منتشر شده در کتاب "استاد مطهری" است.

 

پدر در خانه

بعد از کناره گرفتن از دانشگاه و خانه‌نشین‌شدن آقای مطهری، فرصت خوبی پیش آمد تا فرزندان‌اش چهره مهربان پدر را بیشتر ببینند و با زوایای پنهان شخصیت او بیشتر آشنا شوند. بعضی از فرزندان او که در دانشگاه هم بودند، می‌دیدند که پدر در خانه با آن استاد سخت‌گیر جدی فلسفه خیلی فرق دارد. پدر شب‌ها سراغ یک یک آنان را می‌گرفت، از درس و مشق‌شان می‌پرسید و گاهی سراغ دوستان‌شان را می‌گرفت. او حدود ساعت 11 آماده خواب می‌شد، 20 دقیقه قرآن می‌خواند و به بستر می‌رفت اما چند ساعت بعد فرزندان‌اش از صدای مناجات او می‌فهمیدند که بیدار شده است. آنان صبح زود سر سفره صبحانه‌ای می‌نشستند که پدر بساطش را چیده بود. پدر، غروب‌ها وقتی جلسات و درس‌هایش تمام می‌شد از کتابخانه‌اش به در می‌آمد. در این وقت‌ها اغلب می‌گفت سرم دارد گیج می‌رود.

فرزندان او احترام به پدر و مادر را از خودش یاد گرفته بودند. آنان دیده بودند که وقتی با هم به فریمان می‌رفتند پدر دست پدرش را بارها می‌بوسید، دیده‌ بودند که هنگام مرگ پدربزرگ، پدر آن‌قدر با صدای بلند گریه کرده بود که صدای مردم درآمده بود و می‌گفتند آقا مرتضی! شماها خودتان به ما سفارش می‌کردید که در مصیبت‌های نزدیک‌مان آرام باشیم اما حالا خودتان این‌طوری شیون راه انداخته‌اید!

پدر در سفرها، مقام و موقعیت خود را از یاد می‌برد و با بچه‌ها بازی می‌کرد. برای آنان مسابقات ورزشی می‌گذاشت و به برندگان جایزه می‌داد. پدر هنگام تصمیم‌گیری‌های فرزندان‌اش، مشاور و همراز آنان بود.

گاهی حرف‌هایش را به آنان در نامه می‌نوشت: نور چشم عزیزم، دختر گرامیم! سلامت و سعادت تو را از خداوند متعال همواره مسئلت داشته و دارم. خوشوقتم که خداوند دعاهای نیمه‌شب مرا درباره تو مستجاب و تو را سعادتمند و خوشبخت فرمود. شوهر و زندگی‌ای نصیبت فرموده که فوق‌العاده مورد رضایت من است....

من دوست دارم که تو هرچه در دل داری با من در میان بگذاری، به وسیله نامه یا حضوری. در هر زمینه‌ای و درباره هر مطلبی که باشد، فرق نمی‌کند و اگر مایل باشی که من با احدی در میان نگذارم، نمی‌گذاریم. تو خودت می‌دانی که دروغ هرگز بر زبان و قلم من جاری نمی‌شود.

مرتضی مطهری 5/7/56

یک روز که همه خانواده جمع بودند پدر ضبط صوت را آورد و خواست برای یادگاری هر کس چیزی بگوید. خودش اول اذان گفت و بعد این غزل از حافظ را خواند که طفیل هستی عشق‌اند آدمی و پری- ارادتی بنما تا غنیمتی ببری.

 

وعده دیدار

نیمه‌های شب بود که خانم با صدای پای استاد از خواب بیدار شد. دید او در اتاق راه می‌رود، پاهایش را محکم به زمین می کوبد و مدام زیر لب تکبیر می گوید. پرسید: آقا اتفاقی افتاده است؟
گفت: خانم، خواب دیده‌ام و تعریف کرد الان خواب دیدم که من و آقای خمینی در خانه کعبه مشغول طواف بودیم. ناگهان متوجه شدم حضرت رسول (ص) به سرعت به من نزدیک می شود . همین طور که آن حضرت به من نزدیک می شد، برای اینکه به آقای خمینی بی احترامی نکرده باشم خودم را کنار کشیدم و به آقای خمینی اشاره کردم و گفتم: یا رسول الله، آقا از اولاد شماست.

پیامبر به آقا نزدیک شد و با او روبوسی کرد و بعد به من نزدیک شد و روبوسی کرد. بعد لب‌هایش را روی لب هایم گذاشت و دیگر بر نداشت. من از شدت شعف از خواب پریدم!

آن‌گاه به لب‌هایش اشاره کرد و گفت: خانم هنوز هم داغی لب‌های پیامبر را روی لب‌هایم حس می کنم .

خانم گویی که حیرت کرده است، چیزی نتوانست بگوید. بعد از لحظاتی، استاد سکوت را شکست و گفت: من مطمئنم که بزودی اتفاق مهمی برایم رخ می دهد.

ناگهان ترس ناشناخته ای به جان خانم افتاد و هراسان گفت: ان‌شاء‌الله خیر است. خوش به حالت آقای مطهری! تعبیر این خواب این است که رسول الله گفته‌هایت را تایید کرده است!

 

بنابراین گزارش، کتاب استاد مطهری به قلم محسن مومنی به همت انتشارات مدرسه روانه بازار نشر شده است. از جمله مطالب منتشر شده در این کتاب می توان به سال شمار زندگی، زندگی نامه، مجموعه آثار، توضیح اعلام و عکس اشاره کرد.

 

پایان پیام/

 

کد خبر 330416

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha