«مهدی هنری»
از دیروز مورخ 11/ اردیبهشت/ 1390 موج خبری تازه ای در جهان براه افتاده است. خبر مرگ و کشته شدن «اسّامه بن لادن» مزدور و شریک قدیم الایّام شبکه جهانی استکبار که از قضاء ارتباط تنگاتنگی نیز با محافل قدرت در کاخ های آل سعود خائن دارد؛ در اندک زمانی تمامی سایت ها و شکبه های ماهواره ای و بنگاه های خبری مغرب و حتی مشرق زمین را در نوردیده است. با رجوعی کوتاه به انبوه این خبرها متوجه خواهید شد این خبر تا چه حدّ بر فضای روانی- اجتماعی مردم مغرب زمین اثر گذار بوده است. امروز سایت جهانی و پر مخاطب «یاهو» در صدر صفحه ی خود و به عنوان تیتر یک روز خود نوشت: "Ossama Bin Laden is dead" و در زیر آن عکسی از انبوه جوانان آمریکائی را بارگزاری کرد که در مقابل کاخ سفید در حال پایکوبی و خوشحالی هستند.
در اینکه آیا این خبر از اساس واقعیت دارد یا نه حرف و حدیث های زیادی مطرح است. چه آنکه «آسیوشیتد پرس» به نقل از یک منبع آگاه کاخ سفید که خواست نامش فاش نشود اینگونه نقل کرد که جسد تروریست نامبرده در دریا مستغرق گردیده است. لذا آنچه واضح است تا کنون هیچ سندی جز یک عکس از جسد این مزدور در دست نیست که البته در آن هم تشکیک است. چرا که عکس بارگزاری شده در بنگاه های رسانه ای بسیار جوان تر از حال حاضر رهبر القاعده است. البته به این سند مشکوک باید سخنرانی «باراک اوباما» رئیس جمهور فعلی ایالات متحده آمریکا را نیز ضمیمه نمود که خوب با توجه به سابقه شخصی او و نظام سیاسی آمریکا و قریب الوقوع بودن انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده تا حدّ بسیار قابل توجهی ابهام الوضعیه است. چه آنکه نظام سرمایه داری غرب تا بحال توانسته جنجال های خبری را راه اندازی کند که غیر واقع بودن آن بعدها محرز شده است. بطور مثال جنگ خلیج فارس که در آن آمریکایی ها ادّعا کردند به مقابله سخت و پُرتنش نظامی با نیروهای صدّام پرداخته اند ولی بعدها مشخص گردید آنچه رسانه ها بدان دامن زده بودند نه سرکوب ارتش متجاوز صدّام که تعدادی عکس ساختگی و تصویر بوده است که مدام از رسانه ها پخش می گردیده است. یا در مورد وجود سلاح های کشتار جمعی هنوز دنیا دروغ «بوش پسر» و «تونی بلر» را فراموش نکرده اند و یا دروغ بزرگ «11 سپتامبر 2001» هنوز در حال بررسی در محافل نخبگی جهان است.
با این وجود و گذشته از تشکیک در اصل این خبر باید به دو نکته اساسی توجه نمود. اول آنکه حتی اگر این خبر راست و صحیح باشد چه گزاره منطقی را در بر خواهد داشت؟ و دوم آنکه اصولاً دستگاه عملیات روانی مستکبرین عالَم از مخابره چنین خبری چه مقاصدی را دنبال می کنند؟
درباره مسئله اول آنچه باید مورد توجه قرار گیرد دو نکته اساسی است: ا- در صورت صحت این خبر آمریکا دیگر از لیست بهانه های اوباما برای لشگرکشی به افغانستان ارض مسلمین کاسته می شود لذا تمامی نهادهای واقعی پیگیر حقوق بشر و نیز وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی باید سعی نمایند از این خبرنما هر طور که شده استفاده نمایند تا فشار افکار عمومی برای خروج نیروهای نظامی چند ملیتی از افغانستان تسریع شدود. 2- اگر هم فرض نمود این خبر صحیح می باشد تازه این ادّعا مطرح می گردد که چرا آمریکا بعد از 10 سال اشغال کشور مظلوم افغانستان تازه به این نتیجه رسیده است؟ و اصلاً این کشور علیرغم تبلیغات سنگین و هیمنه رسانه ای به لحاظ امنیتی- نظامی از کمترین اقتداری برخوردار است که مشتی سلفی و مزدور را نتوانسته طیّ 10 سال منهدم نماید. هنوز اقتدار اطلاعاتی- امنتی جمهوری اسلامی در دستگیری «عبدالمالک ریگی» جنایتکار بدون خونریزی و در کوتاه ترین مدت ممکن از یاد مردم ایران و بخشی از مردم دنیا نرفته است. پس این مقایسه عدم کارآمدی ارتش بزرگ ایالات متحده محرز می شود و این نوید را حداقل برای سیاستمداران کشورهای مسلمان و ملل ضد امپریالیست دارد که از اقتدار پوشالی شبکه استکبار جهانی نهراسند.
اما مهمترین مسئله در رابطه با این خبرپراکنی بوغ های تبلیغاتی غرب مربوط می شود به وار و پشت پرده مخابره این خبر که همان مکاشفه پیرامون مقاصد نهایی این عملیات روانی است. مقاصد این موج خبری را در موارد ذیل می توان محتمل دانست و شاید جمع آنها و یا زیرمجموعه هایی از آنان مدّنظر طراحان این جنگ روانی بوده است:
اول- ایالات متحده آمریکا در منتهی الیه غربی کره زمین این ایّام وارد بازی های پر خرج تبلیغاتی ریاست جمهوری شده است. «باراک اوباما» نیز به عنوان رئیس جمهوری فعلی این کشور و در قاموس اصلی ترین کاندیدای جناح دموکرات ها با توجه به کاهش شدید محبوبیتش بین شهروندان آمریکایی تبار احتیاج مبرمی به یک شوک روانی در توده رأی دهندگان این کشور داشته و دارد. با این تفسیر چه تبلیغی بهتر از کشته شدن «بن لادن» در دوران حکومتی دموکرات ها وجود دارد؟ باید اشاره کرد که آمریکا در دوره زعامت آقایان جمهوری خواه و محافظه کاران این کشور به بهانه واقعه «11 سپتامبر سال 2001 میلادی» و با شعار بی اساس مبارزه با تروریسم جهانی وارد یک جنگ همه جانبه با دنیای اسلام شد. پیش از این نیز خود محافظه کاران برگ محاکمه صدّام دیکتاتور عراق عرب را رو کرده بودند. لذا اینبار دموکرات ها سعی دارند نشان دهند در امری که جمهوری خواهان سالها عاجز از انجامش بودند، به یکباره پیروز شده اند. البته باید توجه داشت رسانه های آمریکا و غرب از «اسّامه بن لادن» سعودی بواقع یک پادشاه وحشت و جنایت برای شهروندان غربی ساخته بودند. در واقع نگاه شهروندان محصور در بمباران های خبری- تبلیغاتی آمریکایی با مردم کشوری مثل ایران یا حتی کشورهای خاورمیانه از زمین تا آسمان تفاوت دارد. پس عجیب نیست اگر در اخبار بشنویم تعدادی قابل توجهی از جوانان و مردم آمریکا امروز در حمایت از اوباما بخاطر این پیروزی راهپیمایی کرده باشند.
دوم- ایالات متحده در یکی دو سال اخیر با بزرگترین رکود اقتصادی تمام تاریخ این کشور دیکتاتوری روبرو شده است. از طرفی ورشکستگی روزشمار مأسسات مالی- اعتباری و بانک های معتبر و غول پیکرشان هر روز بیش از پیش کالبد اقتصادی ایالات متحده را نشانه رفته و از دیگر سوی در سال اخیر بدهی این کشور به بیش از 30 تریلیون دلار رسید که به اعتقاد بسیاری از کارشناسان اقتصادی غرب فروپاشی این مهد تمدنِ غربی را در آینده نزدیک به دنبال خواهد داشت. در کنار دو گزاره بالا باید موج روزافزون بیکاری های کارگری و کارمندی در ایالات مختلف مخصوصاً ایالات جنوبی را نیز ضمیمه کرد چیزی که پدیده "ویسکانسین" را رقم زده است. با این حال بسیاری از خبرگان علوم استراتژیک معتقد هستند اعتراضات دامنه دار کارگری در ایالات جنوبی این کشور که اخیراً به تشنّج و زد و خورد هم منتج شده است تا بیست سال آینده ایالات متحده آمریکا را دچار فروپاشی از درون شبیه آنچه در "اتحاد جماهیر شوروری" سوغ دهد. البته نباید فراموش کرد که مسائل مربوط به جنگ های داخلی ایالات متحده و حکمفرمایی شمالی ها در ان روزها فقط به خاک سپرده شد و شاید همین سال های نزدیک سر باز نماید.
با پیروی از آنچه در بالا گفته شد باید دانست حکّام این کشور دنبال دستاویزهای مناسبی هستند تا ناکارآمدی بسته اقتصادی اوباما را یا توجیح نمایند یا از اولویت اول افکار عمومی دور کنند. جسد مجهول الهویه بن لادن نیز مستمسک خوبی خواهد بود.
سوم- ایالات متحده و در پی آن شبکه امپریالیسیتی و کاپیتالیستی جهان خوار بیش از هر زمانی با بحران مشروعیت مواجه هستند. نگاهی به تاریخ ورود آمریکا به انواع کشورها مِن جمله ایران پهلوی نشان می دهد، آمریکایی ها با گرفتن ژست های بشردوستانه و ادعای کمک به ملل وارد کشورها می شدند و پس از جلب اطمینان ملل و حکّام آنان شروع به اجرای مقاصد استثماری خود می کردند؛ ارسال قابل توجه موسینرها در زمان پهلوی های ملعون حاکی از همین مسئله است. گذشته از این نکته باید مطرح کرد که اصولاً نظام سیاسی غرب در ورای نگاه های فلسفه آن با شعارهایی چون حقوق بشر، آزادی و برابری توانست فکر و قلب انبوه ملل جوامع غربی و حتی پاره ای از ملل مشرق زمین را به خود جلب نماید. نظام سیاسی غرب در قرن اخیر با شعارهای عوام فریبانه حقوق بشر یا تساوی زنان و مردان و اعاده ی حقوق بی حدّ انسان توانسته است بر منابع عظیم کشورها حکمرانی نماید. در دهه اخیر و با جود جنگ های طولانی و خانمان براندازی که مستقیماً توسط خود دولت آمریکا شکل گرفت این شعارهای خوش رنگ و لعاب بیش از همیشه در مظانّ اتهام افکار عمومی جوامع تحت سلطه تمدن غرب قرار گرفته است. پرسش هایی درباره چرایی وجود کلاهک های هسته ای در زرّادخانه های 5 کشور شواری امنیت و رژیم غاصب قدس، دوگانگی غرب در برخورد با حقوق بشر، حمله وحشیانه به افغانستان، عراق و حتی عروس خاورمیانه: لبنان، محاصره ضدانسانی در غزه و کشتار غیر قابل توجیه مسافران کشتی آزادی توسط صهیونیست ها، تخریب لجام گسیخته طبیعت و منابع همگانی کره زمین، افزایش سرسام آور قتل و معضلات درون اجتماعی جوامع غربی و ... هر روز ذهن انبوه مردم و نخبگان دنیا را به خود مشغول نموده است.
این سئوال ها بیش از این اجازه افسارگسیختگی حاکمان هماهنگ با فراماسونری را نخواهد داد و شاید در لوای همین فشارهای افکار عمومی بود که «باراک اوباما» با شعار انتخاباتیش مبدّل به "مترسک تغییر" در آمریکا گشت. در کنار سیاهه بالا این را هم باید اضافه نمود که تاکتیک غرب مبنی بر "دستکش مخملین و دست چُدنی" با شروع دوران ریاست جمهوری اوباما که قرار بود از وجه خدشه دار شده حکّام غرب بین ملل مخصوصاً جوامع اسلامی بکاهد؛ در ماه های اخیر و در امتداد بیداری اسلامی در شمال آفریقا و منطقه خاورمیانه با شکستی سنگین مواجه شده است. آمریکا از طرفی نتوانست وجه مناسبی در تحولات مصر از خود به جای بگذارد و از دیگر سوی در مواجه با انقلابیون لیبی سعی کرد خود مستقیماً وارد نشود لیکن اقدامات وحشیانه «آل خلیفه» و «آل سعود» و سکوت آمریکا و غرب در برابر آن همه نقشه هایشان را نابود ساخت و باید گفت که "هر چه هشتند پنبه گشت!".
لذا اتاق های فکر ماسونی سعی دارند این دوگانگی شخصیتی را هر طور شده از الویت فکری مردم دنیا دور نمایند. با این وجود ارسال خبر کشته شدن بن لادن گزینه خوبی است. باید دانست که غربیان در علوم ارتباطات خود تاکتیکی را تعلیم می دهند به نام بمباران خبری. در این تاکتیک رسانه ای احتیاج نیست شما مقوله ای را سانسور نمایید تا از اطمینان مخاطب به شما کاسته شود بلکه کافیست هجمی بالا از خبرهای فرعی را طوری چیدمان نمایید که مسائل مزاحم اهداف شما به موضوعات کم شنیده شده و فرعی مبدّل گردند. پس بوغ های تبلیغاتی غرب تصمیم گرفته اند با بمباران خبری مرگ بن لادن افکار عمومی را از اقدامات ضد انسانی و ضد دینی غرب و «آل سعود- خلیفه» منحرف کنند.
دست آخر اینکه شاید بتوان حدس زد در روزهای پیشرو منطقه خاورمیانه مخصوصاً بحرین، غزّه، یمن و لیبی دچار مصائبی سخت و فراموش ناشدنی شوند.
پایان پیام/
نظر شما