محمدعلی آذرشب، استاد زبان و ادبیات عرب دانشگاه تهران در گفتگو با خبرنگار اندیشه خبرگزاری شبستان در پاسخ به این سوال که آیا اندیشه باید به سیاست خط بدهد یا سیاست به اندیشه گفت: برای پاسخ به این سوال ابتدا باید تشریح کرد معنای مورد نظر از سیاست چیست.
وی ادامه داد: اگر سیاست به معنای قدرت طلبی در نظر گرفته شده باشد، اصولا قدرت طلبی در هر جایی حتی آموزش، وارد شود، تخریب می کند و رویکرد و جریان جاری را به سمت منافع گروهی یا جهت پیروی از اندیشه ای خاص سوق می دهد که این مساله با آزادی فکری و اندیشه به اصطلاح جور در نمی آید.
این پژوهشگر تصریح کرد: اما اگر سیاست به معنی اسلامی و به معنای بهتر، انسانی تلقی شود، یعنی توجه به منافع مردم که سیاست عموما در زبان فارسی به همین معنا است و در دعاها نیز خطاب با ائمه معصومین (ع) می خوانیم:" اشهد انکم ساسة العباد" و ساسة العباد یعنی کسانی که به منافع مردم توجه دارند و زمانی که امام (ره) نیز می فرمایند سیاست ما عین دیانت ماست، همین معنا اراده می شود و هر دو ناظر به یک هدف، اندیشه و شئون و منافع مردم است.
وی عنوان کرد: اگر سیاست را به معنای دوم آن بگیریم، آن گاه علم در خدمت سیاست خواهد بود و در واقع علم نیز همین هدف را دارد یعنی به نفع نیازهای مردم و غنی کردن فکر و اندیشه و دانش جامعه پیش می رود و به فکر پروراندن آنها است.
آذرشب ابراز کرد: در این قسم از معنای سیاست، علم و سیاست هر دو در یک ردیف قرار گرفته و مکمل یگدیگر خواهند بود نه این که با هم تضادی داشته باشند.
این استاد دانشگاه ادامه داد: اما اگر سیاست را به معنای اول آن در نظر بگیریم، این رویکرد به هر جا راه پیدا کند تخریب به بار می آورد و نه تنها منحصر به علم می شود، بلکه امنیت، آرامش جامعه، آموزش، اقتصاد و ... را نیز تحت تاثیر منفی قرار داده و از بین می برد چرا که می خواهد منافع عده ای خاص را تامین کند و به یک روش و جهت باشد که این رویکرد مانع آزادی فکری و تغییر و تحول علوم است.
وی در ادامه تاکید کرد: این معنا از سیاست سد راه در مقابل تحول علوم انسانی است چراکه تحول علوم نیاز به آزاداندیشی دارد و اگر گروهی کارهای علمی را مطابق با منافع و جهت خاص مورد نظر خود به پیش برند، نتیجه معکوس می گیریم.
آذرشب در پاسخ به اینکه ما در حوزه علوم انسانی دچار غفلت شدهایم؛ اکثر پایان نامههای تکمیلی در دانشگاه ها مسألهای را از کشور و بدنه نظام حل نمیکند آیا این بدان معنا است که که بدنه نخبگان ما در دانشگاه ها و در علوم انسانی با مسائل و چالش های نظام بیگانه اند یا نه مشکل از جای دیگر بر می خیزد، گفت: اصل قضیه عدم وجود هماهنگی بین دانشگاه ها و نیازهای جامعه است؛ این پدیده عمومی است و تنها منحصر به علوم انسانی نیست.
وی تاکید کرد: در واقع بین رشته های دانشگاه و نیازهای جامعه، پیوند واقعی و مستحکم نیست، به همین جهت همه به سمت تخصص استاد و نظر او و اندیشه های زودگذر که به ذهن می رسد و بدون بررسی مسائل، موضوعات برای رساله ها انتخاب می شوند، می روند.
این محقق و پژوهشگر یادآور شد: بنابراین، این مساله مهم است که میان نیاز جامعه و حرکت دانشگاهی و حتی آموزشی پیوند برقرار کرده و به آن جهت دهیم و در پذیرش، گسترش و ارزیابی و برنامه ریزی انسجام لازم را برقرار کنیم.
پایان پیام/
نظر شما