نگاه بازاری با تحول تناسب ندارد/احترام به دانشگاه یعنی بسط آزاداندیشی

خبرگزاری شبستان: احترام به دانشگاه و حفظ کرامت دانشگاه نیز نباید در برگزاری جلسات تکریم از استاد و دانشجو و یا برنامه هایی از این دست خلاصه شود بلکه بزرگترین احترام به دانشگاه در بسط و گسترش آزاداندیشی است.

خبرگزاری شبستان: محمد آقاسی، پژوهشگر ارشد حوزه علوم اجتماعی است. از آنجایی که وی دوره کارشناسی ارشد خویش را با گرایش فلسفه علوم اجتماعی به اتمام رسانده است تاملاتی را در خصوص «علم بومی» و نیز «تولید علم» داشته است. او همچنین پژوهش های متعددی را به سرانجام رسانده است که از جمله آنها می توان به کتاب «فلسفه اجتماعی هنر؛ رویکرد تطبیقی آراء دکارت و ملاصدرا» اشاره داشت. 
وی پس از یک دهه حضور فعال در جهاد دانشگاهی در حال حاضر مدرس دانشگاه و رییس مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا) وابسته به معاونت فرهنگی جهاددانشگاهی است. از این رو، در گفتگویی با وی چرایی تحول علوم انسانی و راهکارهای رسیدن به این مهم با وی به بحث و بررسی گذاشته شده است که حاصل آن را می خوانید:


در طول چند سال اخیر به ویژه دهه ای که گذشت بحث تحول علوم انسانی از جمله مهمترین مسایل و در واقع بحث داغ مخالف حوزوی و آکادمیک ما بوده است، به عنوان یکی از پژوهشگران این حوزه) اشاره ما بیشتر به رشته تخصصی شماست(چه طور می توان سیر و روندی را در مطالعات و پژوهش ها کلید زد که منجر به تحول حقیقی علوم انسانی شود؟
برخلاف آنچه شما اشاره داشتید باید بگویم که بحث تحول در علوم انسانی از دغدغه های چند سال گذشته نیست، بلکه از دغدغه های نخستین سال های پس از پیروزی انقلاب اسلامی است که بزرگترین نشانه آن بحث انقلاب فرهنگی و تشکیل دانشگاه هایی مثل تربیت مدرس بوده که با توجه به این که موضوع گفتگو نیست بنده از تبارشناسی این موضوع عبور می کنم. البته با یک نگاه نقادانه باید گفت که در آن روزگار دغدغه ها مبتنی بر مدار ارزشی و انقلابی و برای حرکت به سمت جامعه مطلوب بوده است. 

اما در چند سال گذشته این مورد بسیار کمرنگ تر شده و متاسفانه اگر گروه بسیار اندکی را از مسئولان، استادان و کارشناسان مستثنی کنیم، بحث تحول در علوم انسانی در دست عده ای افتاده که به آن به چشم بازاری نگاه می کنند. از سوی دیگر هم متاسفانه این مطلب به عنوان بحثی فرسایشی در میان اساتید و دانشجویان کارشناسی ارشد و دکتری تبدیل شده است و از این منظر نیز باید به آن توجه کرد. البته بنده نفی نمی کنم شاید این مباحث برای دانشجویان ورودی جدید و علاقه مند جذابیت هایی داشته باشد.


شاهد مثالی هم دارید؟
سال هاست که در این کشور همایش هایی مبنی بر تولید علم دینی، یا علم بومی برگزار می شود. قاعدتا برگزارکنندگان نشست ها و همایش ها تلاش می کنند تا از این راه به علم بومی دست یابند که به نظر بنده صرف توجه به این مسیر ممکن نیست. به احتمال قوی آنان که با این جریان خبری روبرو می شوند یعنی دانشگاهیان هم منتظر تولید علم پس از صرف هزینه های زیاد هستند. اما فرجام و سرانجام این همایش ها چه بوده است؟ 

با یک بررسی جزیی می توان مشاهده نمود که در تمام این همایش ها از یک عده خاص دعوت می شوند. حال برخی مواقع اسامی از الف تا یا در پوسترها تنظیم می شود و در همایش های دیگر نیز برعکس این ترتیب، اما در افراد تغییری حاصل نمی شود. موضوع اکثر این نشست ها و همایش ها هم امکان یا امتناع تولید علم دینی یا بومی است. واقعا قریب به دو دهه گفتگو در این خصوص نه ماحصل چندانی برای حوزه و نه دانشگاه داشته است. 

در واقع نه ما خروج مناسبی از برگزارکنندگان این همایش ها دیده ایم، و نه کار علمی در این حوزه. بالاخره برای اثبات وجود علم بومی باید خروجی و محصول علمی تولید شود. نه صرف تعدادی سخنرانی که در هر همایش تکرار می شود. در واقع وقتی همین همایش ها منجر به تولید علم نمی شود و متولیان آن نیز دستی در این زمینه ندارند، ما از دانشگاه چه انتظاری می توانیم داشته باشیم.


اساسا تعریف شما از تحول علوم انسانی چیست و این مهم چه بایدها و نبایدهایی دارد؟
تحول در علوم انسانی آنگاه شکل می گیرد که مبتنی بر فرهنگ جامعه، نظریاتی تولید و ارائه گردد. یعنی ما در این حوزه مصرف کننده نباشیم و بتوانیم مبتنی بر آنچه داریم، بیاندیشیم و در نهایت نیز زندگی خودمانی داشته باشیم. البته بنده معتقدم در طول سال های گذشته نظریه پردازان خوبی هم در دانشگاه های کشور و حتی حوزه های علمیه وجود داشته اند، اما بنا به دلایل متعدد به آنان توجه نشده است. اتفاقا همین نگرش یک سویه با سخت گیری بسیار زیاد باعث شده که در این زمینه توفیق نداشته باشیم. اگر در جامعه ما توجه به نخبگان و به ویژه نخبگان علوم انسانی به طور جدی باشد، سرعت تولید علم نیز بیش از پیش خواهد بود. همچنین سره از ناسره شناخته خواهد شد و دست کاسبان بی تردید رو خواهد شد.


راهکار پیشنهادی شما چیست؟
در یک نگاه کلان به گمان بنده کسی می تواند تولید داشته باشد، که محترم شمرده شود. کرامت انسانی او محفوظ باشد و در واقع به او اعتماد بیشتری داشته باشیم. در غیر این صورت ما با یک شخصیت وابسته روبروییم. حال این وابستگی می تواند به شرق و غرب، کمونیسم و لیبرالیسم و یا در اختیار سایر قدرت ها باشد. بزرگترین دستاورد انقلاب اسلامی در واقع تامین همین کرامت انسانی بود که در قالب شعار «ما می توانیم» امام راحل عظیم الشان ما شکل گرفت و بارها و بارها توسط مقام معظم رهبری مورد تاکید قرار گرفته است.
احترام به دانشگاه و حفظ کرامت دانشگاه نیز نباید در برگزاری جلسات تکریم از استاد و دانشجو و یا برنامه هایی از این دست خلاصه شود بلکه بزرگترین احترام به دانشگاه در بسط و گسترش آزاداندیشی است. به هر میزان بتوانیم فضای آزاداندیشی را در دانشگاه گسترش دهیم، به همان میزان در تولید علم موفق خواهیم بود. متاسفانه ما در فرم های کلیشه ای ساختارهای کهنه دانشگاهی گرفتار شده ایم و مجال جولان اندیشه را از دست داده ایم. غلبه نگرش بازاری را هم در هژمونی پوزیتویسم و هم در مطلبی که در بالا عرض کرده ام، می بینیم. 

علم در یک فضای علمی تولید می شود نه در محیطی مغشوش و مغلوط. عالم در فضایی که محترم شمرده شود می تواند با دستیابی به یک شخصیت مستقل به تولید علم بپردازد، و سرانجام در محیط تعاطی افکار و اندیشه هاست که می توان به این مهم دست یافت. لذا باید نترسید و تمام هم و غم سیاستگذران معطوف به این حوزه حیاتی باشد.


ما شاهد برگزاری جلسات و نشست های متعددی در رابطه با بحث تحول علوم انسانی هستیم، اما بعضا کمتر مشاهده شده است که اساتید دانشگاهی و حوزوی طرح منسجم و یا پیشنهادی قابل قبول در این رابطه ارایه کنند، اساسا چرا حضور اساتید به ویژه دانشگاهی در این حوزه کمرنگ است؟ مطالبه در باب تحول علوم انسانی وجود دارد اما حرکت قابل قبول از اساتید نیست، علت چیست؟
اگر مقصود شما از استاد کسی است که پس از دوازده سال تحصیلات آموزش و پرورشی، دوازده سال هم تلاش در عرصه آموزش عالی نموده و دکتری گرفته بله بنده موافق سخن شما هستم. در واقع ما تعداد زیادی از آدم ها را به طور تخصصی و حرفه ای برای درس خواندن و درس گفتن تربیت می کنیم. کسانی که به طور طبیعی از جامعه فاصله می گیرند و مهمترین تماس آنها احتمالا دایره خویشان و بستگان است. شاید از این روست که ما با پدیده ای به نام «علم برای علم» روبروییم. 

یعنی علمی که برای این جامعه و برای مردم نافع نیست. چرا که مسائل آنان را نمی شناسد، معرفی نمی کند و از این رو با آنان بیگانه است. اما در این خیل گسترده، دانشمندان و اساتید حقیقی و بزرگی نیز هستند که مبتنی بر خلاقیت ها و تلاش های فردی رشد یافته اند و اتفاقا هم در رد و هم در تایید تحول در علوم انسانی سخن گفته و می گویند و اتفاقا هر دو گروه ایده ها و طرح های قابل توجهی دارند. اما شکاف اجتماعی میان مدیران و استادان باعث شده آنان دیده نشوند و یا جدی گرفته نشوند.


و سخن پایانی شما؟
امیدوارم حوزه اندیشه در جامعه ایرانی در سال های پیش رو پر نشاط تر از گذشته مسیر خویش را بپیماید و رسالت تاریخی خویش را انجام دهد. این مهم تنها با همراهی همه انجام می پذیرد و می تواند نویدبخش تمدن نوین اسلامی باشد. 

پایان پیام/
 

کد خبر 386102

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • دانشجوي علوم اجتماعي IR ۱۷:۰۸ - ۱۴۰۲/۰۶/۰۱
    1 0
    کاش مصاحبه موشکافانه تري ميکرديد و چند قسمت ادادمه ميداديد؛ معلوم است مطالب مناسبي است که جاي بسط دارد