تقلید از علوم انسانی را بر خود واجب کرده ایم!/تحول اجتهاد می خواهد

خبرگزاری شبستان: متاسفانه وقتی سخن از علوم انسانی آکادمیک می شود گویی این علوم نص مقدس است و رابطه ما با آن باید مقلدانه باشد چرا که اجتهاد در برابر نص منتفی است.

خبرگزاری شبستان: "اگر صحبت از جهاد می شود، یعنی نگاه مبنی بر خلاقیت و مستقل از گفتمان های اروپامحورانه، نه اینکه آن چه غرب مفهوم سازی نادرست می کند، ما هم ترجمه کنیم . مثلا آنها حرکت جهادی را به استشهاد و جنگ تعبیر می کنند اما در مفهوم اسلامی، یکی از مفاهیم جهاد، ساخت نظامی است آن هم از جنس دفاع.
نگاه جهادی باید رابطه عقل و وحی را مبتنی بر خلاقیت بازآفرینی کند و اگر می خواهیم نگاه متحولانه به علوم داشته باشیم، اولا تفکیک ساحات را بشناسیم و بعد ببینیم در چه بستری صحبت می کنیم و منطق و روش خود را بشناسیم تا به غایات برسیم." این جملات بخشی از سخنان سید جواد میری، استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، مدیر روابط بین الملل و همکاری های علمی، استاد مدعو دانشگاه و ادیان و مذاهب قم، سردبیر مجله "چشم انداز اسلامی" در لندن، کارشناس فلسفه علم و مطالعات ادیان از دانشگاه گوتنبرگ سوئد، پژوهشگر مهمان در مرکز مطالعات انتقادی ادیان در آمریکا است که با شبستان در میان گذاشته و مشروح آن از نظرتان می گذرد:

 

چه رابطه ای میان اقتدار فرهنگی و علوم انسانی وجود دارد؟ آیا می توان با تحول علوم و تولید علوم مبتنی بر ارزش های اسلامی ایرانی تحول و اقتدار فرهنگی را نیز رقم بزنیم؟
وقتی صحبت از فرهنگ و علوم انسانی می کنیم، به نظر می رسد این دو مقوله جدا از یکدیگر هستند اما در حقیقت مرتبط با یکدیگرند.
باید دید مقصود از فرهنگ چیست؛ فرهنگ، ریشه در سنن، آداب، دین، مذهب، انسان، هنر و ... دارد و مجموعه این موارد، هویت های یک ملت و سرزمین را تشکیل می دهد اگر فرهنگ را به این معنا بدانیم، علم چیزی جدا از فرهنگ نیست وقتی در بستر آن رشد می کند.
اما رابطه اینکه این دو چه رابطه ای بایکدیگر دارند، نیاز به بررسی و واکاوی دارد، چرا که ما امروز از لفظ علوم انسانی استفاده می کنیم، حدود و ثغور آن روشن نیست و اینکه آیا مبتنی بر گفتمان ها، دانش ها، و چارچوب های نظری در حوزه های که مربوط به انسان می شود، است؟
به عنوان مثال حوزه های علمیه اعتقاد دارند تا علوم انسانی سکولار و غرب زده و غرب محور در کشور باشد، وضع همین است و فرهنگ ما درست نمی شود و آینده کشور روشن نیست.
از سوی دیگر دانشگاهیان اعتقاد دارند علوم انسانی تنها چیزی است که می تواند موتور محرکه باشد هر چند ممکن است کاستی داشته باشد اما تنها چراغ راه پیشرفت است. اما باید دید مقصود ما از علوم انسانی چیست؛ وقتی می گوییم عولم انسانی آیا مقصود اینجا ساینس(Science) است یا آیا از نگاه فقه و اصول است یا نگاه های دیگر...
 

در خصوص چگونگی این رابطه بیشتر توضیح دهید.
علوم انسانی و رابطه آن با فرهنگ نیاز به بررسی و تعمیق جدی دارد. به نظر می رسد وقتی حوزه از علوم انسانی صحبت می کند، هدف آن از علم، گفتمانی است که مبتنی بر یکسری ارزش های لایتغیری باشد که بر اساس این ارزش ها، گفتمانی را پی ریزی کرده و سپس فرهنگ، سیاست، اقتصاد و تمام ارکان اجتماعی حیات را که ریشه در فقه و اصول و نگاه فقاهتی دارد، معیار قرار دهیم و بگوییم این معیار است و باید بر پایه آن واقعیت را مطالعه کرده و بر اساس سیاست گذاری، آنها را به این ریشه های فقهی نزدیک کنیم.
اما از سوی دیگر افرادی که در فضای آکادمیک هستند، وقتی صحبت از علم می کنند، اغلب منظور همان امری است که گفتمان مبتنی بر علم و نگاه های تجریه محور را در خود دارد.
ما حقیقتا در پهنه بینش ایرانی پنج نوع نگاه در اندیشه ایرانی و اسلامی داریم که عبارتند از پارادایم فقهاتی، عرفانی، علمی،حکمی و فلسفی.
یکی از مسائلی که نتوانستیم نگاه جامع و کاملی به فرهنگ و علوم داشته باشیم، آن است که با نگاه ایدئولوژی، نگاه های دیگر را تخطئه کرده و یک نگاه را حاکم و بقیه را بر اساس آن بررسی و نقد و حتی از میدان به در کنیم. در واقع نگاهی که امروز ترویج می شود، نگاه فقاهتی است که بر اساس آن وارد حوزه های مختلف گفتمان ها شده و این موجب می شود خلط معرفتی پیش آید.


چطور این اتفاق می افتد؟
مثلا گفتمان فقه که دال مرکزی آن تکلیف است و در ساینس که دال مرکزی آن تجربه و فلسفه که دال مرکزی آن برهان است، اگر یکی شالوده قرار دهیم، موجب می شود آن دیالوگ و گفتمان لازم صورت نگیرد.
باید فرهنگ را از نگاه جامع تری بنگریم و به این مفهوم ساده انگارانه که در برخی محافل رسانه ای دامن زده می شود، نگاه نکنیم، چرا که فرهنگ یک مقوله تک ساحتی و یک شکل نیست یعنی نمی توان گفت در ایران فرهنگ تنها یک روح دارد و باید یک شکل باشد چرا که در کشور ما اقوام و فرهنگ های مختلف با گرایش های متفاوت وجود دارد. یکی از مصیبت هایی که دچار شده ایم همین موضوع یکدست کردن است که این امکان پذیر نیست. این قبیل مسائل موجب شده ما از ظرافت های فرهنگی و تغییر و تحولات تاریخ غافل شده و با نگاهی انتزاعی به فرهنگ نگاه کنیم.
اما برای اینکه رابطه میان اقتدار فرهنگی و علوم انسانی روشن تر شود، باید گفت طی صد سال گذشته یکی از مباحثی که به گونه های مختلف در ایران مطرح شده، غرب زدگی است. ما فکر می کنیم که فرهنگ غالب، یعنی فرهنگ اروپا و آمریکا، ما را تحت تاثیر خود قرار داده و به تسخیر درآورده اما این مساله ای است که باید مورد مطالعه قرار گیرد و به دور از هیاهو و سیاست زدگی، اندیشمندان به آن بپردازند. ضمن آن که مفهوم غرب زدگی مفاهیمی کلیدی در مطالعات فرهنگی است که امروز اندیشمندان بزرگی به آن می پردازند.
صحبت از اقتدار فرهنگی اگر این به معنای آن است که گروهی مفسر نظام های فرهنگی کشور شده و نگاهی انتزاعی داشته باشند، این بازتولید سلبی خواهد داشت اما اگر با نگاه جامع نگر به آن پرداخته شود، پیامد های مطلوبی خواهد داشت. متاسفانه در کشور ما وقتی صحبت از اقتدار فرهنگی می شود، صحبت به دست تریبون های سیاست زده می افتد که از درون آن گفتمان های خلاق ظهور نمی کند.
 

نگاه جهادی به تحول علوم انسانی چگونه نگاهی است آیا باید قبل از جهاد فرهنگی به این تحول دست زد؟
وقتی صحبت از کلمه جهاد می کنیم اگر این واژه مبنی بر نگاهی باشد که تقلیدگرایانه نیست، آن زمان می توانیم از این کلمه استفاده کنیم و بهره ببریم اما این مفهومی است که مغفول مانده یا ساده انگارانه فرض شده است. امروز نگاه بسیاری از اندیشمندان حوزه و دانشگاه ما، به علوم انسانی، مقلدانه است نه مجتهدانه؛ به عبارت دیگر وقتی سخن از علوم انسانی آکادمیک می شود گویی این علوم نص مقدس است و رابطه ما به عنوان کسی که در جهان پیرامون یا کاپیتالیسم زندگی می کند، باید یک رابطه مقلدانه باشد چرا که اجتهاد در برابر نص منتفی است.
 

این مساله چه پیامدهایی می تواند به دنبال داشته باشد؟
با این نگاه موضوعات و مسائلی که باید خلق شود، نمی شود و ما رابطه مان با گفتمان آکادمیک مقلدانه است مثلا اگر مساله ای در غرب مطرح نشود، در علوم انسانی ایران هم مطرح نمی شود.
مثلا در اندیشه ایرانی شعر جایگاه بسیار رفیعی دارد ما اندیشمندان بسیاری داریم مثل فردوسی، خاقانی و سعدی که اینها گفتمان های خود را در قالب شعر بیان کردند. این بدان معنا نیست که شعر یک مساله ساده است. در متون درسی اروپا در حوزه علوم انسانی هیچ فصلی در رابطه شعر و نظریات اجتماعی نیست به همین منظور در ایران هم موضوعات اینچنینی دیده نمی شود یعنی صحبت از بومی سازی علوم می کنیم، اما خبری از آن نیست.
اگر صحبت از جهاد می شود، یعنی نگاه مبنی بر خلاقیت و مستقل از گفتمان های اروپامحورانه، نه اینکه آن چه غرب مفهوم سازی نادرست می کند، ما هم ترجمه کنیم . مثلا آنها حرکت جهادی را به استشهاد و جنگ تعبیر می کنند اما در مفهوم اسلامی، یکی از مفاهیم جهاد، ساخت نظامی است آن هم از جنس دفاع.
نگاه جهادی باید رابطه عقل و وحی را مبتنی بر خلاقیت بازآفرینی کند و اگر می خواهیم نگاه متحولانه به علوم داشته باشیم، اولا تفکیک ساحات را بشناسیم و بعد ببینیم در چه بستری صحبت می کنیم و منطق و روش خود را بشناسیم تا به غایات برسیم.
پایان پیام/
 


 

کد خبر 376970

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha