خبرگزاری شبستان در خصوص مساله تحول علوم انسانی رایج با امیر سلمانی رحیمی، عضو هیات علمی دانشگاه آزاد سلامی و عضو هیات علمی بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی به گفتگو نشسته ایم؛ گفتگوی ما را با این مدیر گروه و زبان ادبیات عربی در دانشگاه امام رضا (ع) می خوانید:
آیا در اسلام برای علوم انسانی به معنای رایج آن جایگاهی دیده شده است؟
نگاه اسلام به علم یا به عبارتی شیوه استادان ما در این عرصه توجه به خاستگاه علم و سپس یافتن تخصص در آن بوده یعنی ابتدا تزکیه و یادگیری برای خدا و مفید بودن علم به عنوان مولفه علمی که مورد توجه دین ما بوده سپس افرادی در این حوزه ها دارای تخصص شدند و تا حد امکان هم در آن مسیر پیشرفت کردند؛ لذا شاید بتوان گفت مهترین مساله ای که در تحول علوم انسانی می تواند مطرح باشد، توجه به اهداف فراگیری دانش است. یک دانشجوی مسلمان یا طلبه پیش از هر مساله ای، بینش توحیدی دارد و این نگاه با نگاه حداکثر بهره بری از طبیعت در جهت بهره مندی های انسانی و تمتع های محدود به جسم و استکباری، تفاوت دارد.
با توجه به اینکه دانشجویان کشور ما متاثر از علوم انسانی وارداتی هستند که سنخیت لازم را با فرهنگ و دین ما ندارد، افرادی که با نگرش و بینش این علوم تربیت شده و به جامعه و بازار کار وارد می شوند، تا چه اندازه این آموزه های غربی را وارد جامعه می کنند؟ به عبارت دیگر این علوم رایج غربی چه آسیب هایی می تواند بر بدنه علمی کشور و پس از آن جامعه وارد کند؟
شاید بتوان گفت یکی از آسیب های علوم وارداتی انسانی به دانشگاه ها، حاکمیت چنین نگاهی است. لذا شایسته است در هر جایی که علمی آموخته می شود، در مقدمه آن مبانی توحیدی، ارزش مندی جایگاه انسان، خلیفة الهی او و اینکه در جهت خدمت به بندگان است، و سایر انسان ها و طبیعت امانت در دست ما هستند، مورد توجه قرار گیرد.
در فرهنگ اسلامی ما از این موضوع تعبیر به تزکیه می کنیم و معتقدیم تزکیه بر علم مقدم است. این از بخش مقدمات که جای آن را در منابع درسی و متونی که برای تدریس در دانشگاه ها ترجمه شده اند مشاهده نمی شود و این موضوع به نگرش ها باز می گردد.
مطلب دومی که قابل توجه است، آن که این علوم مفید است یا خیر؛ به عبارتی دیگر فایده آن به بشر باز می گردد یا در جهت اهداف استعمار و بهره مندی حداکثری از مردم، به نفع گروهی خاص، سرمایه طبیعی و انسانی به کار گرفته می شود.
لذا در مسیر تحول علوم انسانی به علوم اسلامی باید اصلی ترین مساله توجه به زیرساخت ها باشد اما آنچه مشاهده می شود این است که در علوم مدیریت، سیاسی، تربیتی و سایر علوم دیگر که ترجمه ای هستند، چنین نگاهی وجود ندارد؛ لذا این موضوع باید مورد نقد و توجه قرار گیرد.
پس از پیدا شدن چنین ساختاری، لازم است دانشجو با ابعاد گوناگون منابع اسلامی یعنی قرآن، سنت، عقل و اجماع آشنا شود تا بتواند با بهره مندی از آنها اصول و ضوابط را تعریف و تنظیم کرده و علم را در جهت خدمت به انسان ها و بندگی قرار دهد.
شاید در موضوع عقل، تعبیر "عقل مبرهن" که علما به کار بردند، یک شاخصه است برای آن که نگاه اسلامی به عقل، متفاوت از نگاه غیر اسلامی به عقل است؛ لذا تاکید و اصرار بر متون و منابع دینی و همچنین عقل مبرهن، از شاخصه هاست و در نقطه مقابل، توجه به عقل محض و منافع و خواسته های گروه خاص -که ما به آن حاکمیت می گوییم – و همچنین بهره مندی حداکثری از بشر و طبیعت، قرار دارد.
این ها از آسیب های علوم انسانی غیر اسلامی است که نشان دادن شئون و موارد آن نیاز به بررسی دقیق دارد. البته نمونه این مساله را در استعمارگری کشورها می بینیم؛ افرادی که به عنوان مستشار و کارشناسان اقتصادی، نظامی، فرهنگی، کشاورزی و ... وقتی به کشورهای مختلف رفتند، دیدیم در ظاهر ابزار کردند می خواهیم این سرزمین را آباد کنیم اما عملا این اقدامات غارت و چپاول به نفع استعمار گران است که اینها تربیت شدگان آن نظام آموزشی بودند لذا باید بین این دو تمیز گذاشته و بدانیم که وارد کردن علوم انسانی بدون توجه به مبانی دینی و نظری، نتیجه آن تربیت چنین متخصص هایی خواهد بود.
چه راهکارهایی برای تسریع در فرآیند تولید علوم انسانی اسلامی پیشنهاد می کنید تا خطر به بار نشستن چنین متخصص هایی، جامعه اسلامی ایرانی را تهدید نکند؟
در قدم اول باید این علوم را نقد کرد یعنی با تفکر دینی و تفکری که اندیشه توحیدی و انسانی بر آن حاکم است، این متون به دقت مورد نقد و بررسی قرار گیرد؛ همچنین نمادها یا شخصیت های برجسته ای که محصول چنین تفکری بوده اند، به جامعه شناسانده در قدم بعد با یک واکاوی و بررسی دقیق در متون دینی بتوانیم نیازهایی که جامعه بشری برای بهره مندی زندگی سالم در دنیا به آن نیاز دارد را عرضه کنیم. به اعتقاد ما خدا آنقدر در طبیعت و در وجود انسان ها ارزش و خیر قرار داده که بدون نیاز به استعمار و غارت و چپاول سرمایه های ملل دیگر بتوانند به صورت مسالمت آمیز و هدف مند کنار هم زندگی کنند.
ضمن این که بعضی از امور و علوم در صد توجه غرب، در کشورهای اسلامی و نگرش توحیدی موضوعیت ندارد؛ مانند علم روان شناسی به دلیل آنکه در آمریکا و اروپا افسردگی، پوچ گرایی و اصالت لذت، اصل است و لذا توجه به علومی همچون روان شناسی برای آنها مهم شده است در حالی که در ایران و سبک زندگی اسلامی، این حد از افسردگی وجود ندارد. بنابراین توجه یافتن به اموری که برای آنها مهم است، در بین ما موضوعیت ندارد.
پایان پیام/
نظر شما