پرونده تحول روی زمین مانده!/تولید علم به فقاهت توسعه یافته نیاز دارد

خبرگزاری شبستان: تحول علوم انسانی پرونده مهم انقلاب اسلامی است که متاسفانه روی زمین مانده و کار جدی در زمینه آن نشده و چه بسا ریشه ای ترین مساله انقلاب همین موضوع است.

خبرگزاری شبستان: "یقینا دانشگاه در تولید علوم انسانی وابستگی روشمند با حوزه دارد و نمی تواند حضور مستقیم در تحول علوم انسانی داشته باشد. یعنی حوزه باید بتواند به یک معنا این پروژه را در فضای اندیشه دینی سرپرستی کنند و استنباط و اجتهاد کافی را در این زمینه داشته باشد که البته احساس می شود در این خصوص رشد کافی نداشته بلکه ضعیف بوده ایم." این جملات بخشی از سخنان حجت الاسلام مصطفی جمالی، عضو هیئت علمی دفتر فرهنگستان علوم اسلامی قم در خصوص نقش حوزه در تحول علوم انسانی است که مشروح آن در ذیل می آید:


حوزه تا چه اندازه می تواند در بحث تولید علم و تحول علوم انسانی نقش آفرین باشد؟ اصلا آیا ضرورتی در این زمینه احساس می شود؟
تحول علوم انسانی پرونده مهم انقلاب اسلامی است که متاسفانه مانند دیگر پرونده های جدی ما روی زمین مانده و کار جدی در زمینه آن نشده و چه بسا ریشه ای ترین مساله انقلاب همین موضوع است و می توان ادعا کرد بسیاری از آسیب های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و ... ریشه در نبود علوم انسانی متناسب با فرهنگ و دین ماست. در واقع همه الگوهای ما ریشه در حوزه علوم انسانی دارند و اگر این ساختارها و الگوها به صورت مطلوب نباشند، تصمیم های جامعه روشمند و خالی از نقص نیست و این پیچیدگی اداره جامعه به آسانی صورت نمی گیرد. بنابراین، این ساختارهایی که ناظر به اداره جامعه هستند، ریشه در علوم انسانی دارد و به دست افرادی که کارشناس فن و متخصص اند صورت می گیرد؛ لذا اگر نسبت علوم انسانی با دین مشخص نشود، این مشکل به حوزه تصمیم گیری سرایت می کند و همه آسیب ها ریشه در همین مساله دارد به ویژه که ما مدعی هستیم الگوهای ما باید نسبت به دین تمام شود. لذا با تنها با اضافه کردن قید اسلامیت و رنگ اسلامی زدن به علوم موجود و تطبیق آن با معارف دین، نمی توان گفت علوم انسانی اسلامی شده است بنابراین هم باید به ضرورت کار واقف باشیم و هم عظمت و عمق آن.
این کار حساسی است و در چند سال گذشته دولت های ما نسبت به این پرونده کم لطفی کرده و به جد دنبال آن نبوده اند اما کار، کار عظیم است و تعجیل در آن پروژه را تخریب می کند که البته این فعالیت عظیم را باید به دست نخبگان حوزه و دانشگاه سپرد و عجله نکرد همان طور که غرب وقتی می خواهد به شبکه علوم خود دست یابد، بعد از رنسانس یا انقلاب صنعتی، بیش از 400 سال کار کردند تا بتوانند به فضای لیبرال دموکراسی دست یابند. لذا تحول علوم انسانی پروژه سنگینی است اگر چه به جهت داشتن منابع غنی دینی و تجربه ای که از دنیا فرا روی ماست، می توانیم به آن دست یابیم اما نباید عجله کرد هر چند راه های میانبری هم در این زمینه وجود دارد که امکان بالا بردن سرعت تولید علم را به وجود می آورد و مسیر جدیدی را در فرآیند تولید علم نه تنها برای خود ما بلکه برای دنیا که به سراشیبی و سقوط خود نزدیک می شود و خلاء جدی در حوزه الگوها و ساختارها مشاهده می شود، ایجاد می کند و اگر بتوانیم در این زمینه نسخه جدیدی را ارائه کنیم، می توان انقلاب اسلامی را به دنیا صادر کرد.


با این توصیف وظیفه حوزه در تحول علوم انسانی پررنگ تر و مقدم تر است یا دانشگاه؟
پروژه تحول علوم انسانی مسئولیتی است بر دوش دانشگاه ها. در این راستا نیاز به شبکه اطلاعات در جامعه است. ابتدا باید فقه حکومتی و اجتماعی و تمدنی از دین استنباط شود سپس این استنباط به علوم و معادلات کاربردی تبدیل و بعد به الگو و مدل های اداره مبدل شود بنابراین برای تحول علوم انسانی به این سه لایه نیاز داریم.
اما در لایه نخست حوزه باید متفکل این امر شود و معارفی از دین که ناظر به جامعه پردازی و تمدن سازی است استخراج کرده مثلا مکتب جامعه شناسی و روان شناسی. در گام دوم دانشگاه ها باید علوم را مبتنی بر این دستاوردها تولید کرده تا در مرحله سوم الگوها حاصل شوند.
یقینا دانشگاه در تولید علوم انسانی وابستگی روشمند با حوزه دارد و نمی تواند حضور مستقیم در تحول علوم انسانی داشته باشد. یعنی حوزه باید بتواند به یک معنا این پروژه را در فضای اندیشه دینی سرپرستی کنند و استنباط و اجتهاد کافی را در این زمینه داشته باشد که البته احساس می شود در این خصوص رشد کافی نداشته بلکه ضعیف بوده ایم. باید اجتهاد ما به روز شود و نظام توصیفی ارزشی را در ساحت جامع از دین خارج کنیم.
ادعا داریم دین و فقه ما ناظر به مسائل مهم و نیازمندی ها انسان است. تنها با رساله های موجود نمی توان پاسخگوی مسائل امروز جامعه بود لذا فقه و فقاهت باید توسعه کمی و کیفی پیدا کند تا ظرفیت تولید علوم انسانی را داشته باشد و در سایه فقاهت توسعه یافته امکان تولید علم برای دانشگاه فراهم شود.


به چه صورت می توان به این مهم سریع تر دست یافت؟
بهترین راه همان است که امام (ره) گفتند یعنی وحدت حوزه و دانشگاه که البته این وحدت باید به صورت تخصصی و مدیریت شبکه ای باشد و هر یک در تخصص خود وارد شود نه در قالب کلیات و کلاس های معارف بلکه دین باید در تخصص دانشگاه باشد.
لازمه این اقدام آن است که گروه های علمی و حلقه های تخصصی به صورت روشمند و مدیریت شده راه اندازی شود. از سوی دیگر باید نگاه جامع به علوم داشته و ساحت های آن هماهنگ و نسبت آن با دین مشخص شود. باید این پروژه را به صورت شبکه ای مدیریت کنیم که همه پژوهش ها ناظر به پایه ریزی نسخه های اداره ای باشد و در برخی موارد تغییر در ساختار آموزشی حوزه و دانشگاه صورت گیرد.
در واقع اولین گام باید ساختار شکنی شده و انقلاب فرهنگی رخ دهد. این ساختار گرایی حوزه و دانشگاه به عنوان مانع جدی در راه تحول علوم انسانی است. مثلا ساختار دانشگاه ها اغلب حافظه محور است نه هوش محور و بر همین اساس طلبه و دانشجو، مساله ندارد که حل کند و مدرک گرا می شود. در دانشگاه ها کرسی های آزاداندیشی نداریم حتی در حوزه هم باید کار جدی صورت گیرد. این ساختار آموزشی حوزه اگر چه نکات مثبتی نیز دارد اما حوزه باید بداند متکفل مدیریت تمدن اسلامی است و در واقع اتاق فکر نظام اسلامی به حساب می آید لذا باید به این موقعیت تاریخی خود واقف شود. ضمن آن که اگر بخواهیم با همین ساختار سنتی پیش رویم نمی توان کاری پیش برد. بنابراین باید از همه توان پژوهشی کشور استفاده بهینه کرد همان طور که غرب می کند.
پایان پیام/


 

کد خبر 392386

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha