خبرگزاری شبستان: مورخ 18 خرداد سال جاری دو روزنامه معتبر «وطن امروز» و «جوان» تیتر یک خود را اختصاص دادند به یک حادثه ناگوار در خیابان «دکتر علی شریعتی» تهران بزرگ. روزنامه «وطن امروز» در لید خبر خود نوشت: «امام جماعت دانشگاه علوم پزشکی تهران به همراه 2 تن از آشنایانش در حال گذر از خیابان شریعتی بود که دید 2 موتورسوار قصد دارند به زور 2 دختر جوان را با خود ببرند.» و تیترِ «حمله اشرار به روحانی فداکار» را برای آن برگزید. لیکن ماجرا از چه قرار است؟ واپسین ساعات شامگاهی دوشنبه 22 خرداد و حوالی ساعت 22 در نزدیکی تقاطع خیابان های «دکتر علی شریعتی» و «ملک» دو جوان جلوی دیدگان متحیّر رهگذران اقدام به آزار و اذیّت دو دختر جوان می کنند. دو جوان قصد دارند یکی از دختران را به زور سوار موتور خویش کنند که به ناگاه یک خودروی سواری جلوی آنان بشدّت ترمز می کند. یک روحانی و دو همراهش سراسیمه و با جدیّت تمام از خودرو پیاده می شوند و ... خوب قاعدتاً بقیه قضیه را همه می دانند چون این دست مسائل به یک اپیدمی در جامعه تهران تبدیل شده است. دو شرور تاب تحمل امر به معروف و نهی از منکر آن روحانی جوان را نمی آورند و در حالیکه نیروی انتظامی مطلع از ماجرا بوده و هنوز نیروهایش به محل اعزام نشده اند؛ یکی از مزاحمان با شکستن شیشه نوشابه ای که در دست داشته چشم راست حجت الاسلام «فرزاد فروزش»، امام جماعت دانشگاه علوم پزشکی تهران را شدیداً مجروح می کند.
اخیراً برخی از مردم وقتی برای گزارش دعوا یا مزاحمت های توسط افراد شرور با پلیش تماس می گیرند در عین تعجب با عدم حضور مأمورین نیروی انتظامی و یا تأخیر بالای پلیس برای حضور در محل درگیری مواجه می شوند. هنوز جامعه ماجرای میدان «کاج» و آن جنایت دلخراش را فراموش نکرده اند که جنایتکار دقیقاً جلوی چشمان مأموران انتظامی به تهدید رهگذران پرداخت و سپس مضروب را به جُرگه مقتولین روانه نمود. از این گذشته بسیاری از مردم و اطرافیان معتقدند برای احقاق حقوقشان در حداقل تهران یا باید از آن بگذرند یا باید غیر از راهی مثل حضور نیروی انتظامی و عریضه کشی به قوه قضائیه را انتخاب نمایند. بروز دعواهای خیابانی بر سر مسائل ساده و پیش پا افتاده در مناطق مرکزی و جنوبی تهران تقریباً به صحنه هایی تبدیل شده است که می توان اکثراً آن را دید. جالب اینکه در مصاحبه با حجت الاسلام «فروزش» که مجروح امر به معروف و نهی از منکر شده است از ایشان پرسیده اند: "کسی در نزدیکیشان نبود تا به آنها کمک کند؟" و ایشان پاسخ می دهند: «بودند اما دخالتی نمیکردند، شاید میترسیدند برای خودشان اتفاقی بیفتد.». این دست مسائل مضاف بر حادثه دلخراش مضروب شدن یک روحانی وظیف شناس در 16 خرداد امسال باعث می شود یک گزاره منطقی از دلِ این داده ها بیرون کشیده شود که احیاناً کمتر کسی می تواند براحتی آن را تکذیب کند: «فضای امن برای شروران و فضای نا امن صالحان».
به هر حال آنچه در این ماجرا عبرت آموز است اینکه چه شده جامعه اسلامی دچار چنین نقیصه ای شده است که برای امر به معروف و نهی از منکر باید ترسید نه برای اقدامات شرورانه. امروز بیشتر از آنکه متدیّنین و قانون مداران که اکثریت جامعه تهران را پوشش می دهند با خیالی آسوده در خیابان های تهران قدم بزنند، افراد شروری که غالباً به کلاس های «Body Building» (بدنسازی) رفته اند و دور بازوهایشان را با پوشیدن لباس های چسبی به رُخ دیگران می کشند با خاطری آسوده قدم می زنند و هر آنچه می خواهند می کنند. حداقل از این حیث اولین پیکان های توجه به سوی نهادهای تأمین امنیت عمومی و ضابطین آن می چرخد. قطعاً اگر نیروی انتظامی کارنامه مثبتی در برخورد با اشرار داشته باشد و سپس قوه قضائیه مجرمین را به اشدّ مجازات شرعی و قانونی برساند، فضای اجتماع برای تنفس شروران امن نخواهد شد؟ در اینصورت دیگر امر بمعروف و نهی از منکر نیست که یک عمل نا به هنجار به حساب آید.
البته باید منصفانه پدیده ها را نقد نمود و صد در صد مشکلات ساختاری نیز وجود دارد که باعث نا کارآمدی نیروی انتظامی شده که به پرسنل محترم این نهاد بر نمی گردد. چیزهایی مانند بودجه پایین این نهاد مقدس و اینکه قانون کشور از ضابطین قانون بصورت مناسبی دفاع نمی کند.
لذا از همه اینها گذشته باید از پس این ماجرای غم انگیز و همراه با غربت و مظلومیتِ "آمرین به معروف و ناهین از منکر" عبرت گیرند و یک مقابله سازمان یافته عملی و سنجیده را علیه پدیده های غیر شرعی و غیر قانونی چون بی بند و باری زنان و عدم رعایت حجاب، عادی شدن روابط نا مشروع دختر و پسر ،سگ بازی و ... آغاز نمود. و بهترین تعبیر برای این حادثه دلخراش همان است که خود حجت الاسلام و المسلمین فروزش در دیدار با دانشجویان گفته است: «در این اتفاق شخص مهم نیست. اینکه در جمهوری اسلامی زورگیری باب شده و امر به معروف و نهی از منکر فراموش شود درد آور است.».
پایان پیام/
نظر شما