به گزارش خبرنگار خبرگزاری شبستان از گیلان، شاید آن زمان که امام راحل فرمود یاران من در گهواره خفته اند کسی فکرش نمی کرد این بزرگ مرد تاریخ سیاسی ایران به مدد همین یاران از کوه سخت تر خود بتواند تحویل عظیم در کشور ایجاد کند و احیاگر اسلامی باشد که با روح و خون و گوشت مردم ایران زمین عجین است.
امام به مدد مردم و یاران خود طرحی نو در حیات سیاسی ایران افکند و این اقدام او باعث شد تا اکنون با اعتقاد کامل و از سر آگای حرف از نابودی اسرائیل تا 25 سال آینده و فروپاشی هژمونی آمریکا بزنیم. یاران امام خود را مدیون او و شهدایی میدانند که به ندای او لبک گفتند تا راه انقلاب به آسمان و ابدیت گشوده شود. حجت الاسلام حسن سمیعی یکی از یاران انقلاب و امام است که خاطرات نابی از آن دوران دارد.
حجت الاسلام حسن سمیعی، از مبارزان قبل از انقلاب و یکی از وعاظ برجسته شهر رشت درباره سابقه آشناییاش با انقلاب، گفت: قبل از انقلاب دانش آموز بودم و در دبیرستان صنعتی چمران رشت مشغول تحصیل بودم. چون خانواده مادرمام همگی روحانی و متدین بودند و پدرم هم درس طلبگی خوانده بود طبیعی بود که من هم با دین و دیانت و قرآن انس داشته باشم. در هنرستان صنعتی به آخوند هنرستان معروف بودم و عشق و علاقه خاصی به امام داشتم.
وی اظهار کرد: مرحوم حجت الاسلام شجونی، از یاران امام و مبارز انقلابی، عموی مادرم است و پدرش ایشان میرزا جواد شجونی از عملا و روحانیون بزرگ بودند.
سمیعی افزود: مبدا آشنایی من با انقلاب از مساجد و جلسات قرائت قرآن آغاز شد. از سال 1352 در سن دانش آموزی جلسات قرآن را اداره میکردم و از قاریان قرآن استان بودم.
وی اظهار داشت: در ایام انقلاب در مساجد سوخته تیکه و کاسه فروشان و قبل از سخنرانی آیت الله احسانبخش در راهپیماییها قاری بودم و آیات جهاد و شهادت را میخواندم و جوانان را تهییج میکردم. حاج آقای ضرابی که اکنون از اساتید حوزه علمیه قم است با صدای بسیار زیبایی آیات را ترجمه میکرد و بعد از قرائت من و ترجمه ایشان آیت الله احسانبخش سخنرانی میکرد.
مسجد سوخته تکیه را مقر انقلابیون رشت
این مبارز دوران پیروزی انقلاب، مسجد سوخته تکیه را مقر انقلابیون رشت معرفی کرد و گفت: متاسفانه گیلان انقلاب را دیر شروع کرد اما خوب آغاز کرد و با قوت ادامه داد. آیت الله احسانبخش توانست خوب اوضاع را سر و سامان بدهد و من هم از اطرافیان و علاقه مندان به ایشان بودم.
وی درباره سابقه آشنایی با آیت الله احسانبخش، انقلابی برجسته و نماینده ولی فقیه فقید گیلان، گفت: سال 1342 من و برادرم دوقلویم حسین، دو پسر بچه 6 ساله بودیم. پدرم دست ما را گرفته بود و به دبستان دین و دانش که مرحوم احسانبخش مدیرش بود برده بود. به ایشان گفته بود، حسن و حسینم را آوردهام دبستان شما که آنها را با دین و دانش آشنا کنید. سابقه آشنایی ما با آیت الله احسانبخش از دوران کودکی بوده است.
سمیعی با بیان اینکه در سال 56 احساس کردم باید به دنبال اسلحه و جنگ مسلحانه با رژیم پهلوی رفت و به همین خاطر به تهران و قم مسافرتهایی کردم، گفت: من نتوانستم اسلحه تهیه کنم اما آقای ضرابی اسلحهای تهیه کرد.
مشروب فروشیهای رشت از کتابفروشیها بیشتر بود
این واعظ برجسته، درباره وضعیت اجتماعی، فرهنگی و سیاسی دوران حکومت پهلوی، اظهار داشت: در دوران پهلوی فساد بیداد میکرد. در شهر رشت تعداد مشروب فروشیها چند برابر کتاب فروشیها بود. افراد فاسد به صورت علنی شرب خمر میکردند، چاقو کشی و عربده کشی کرده و برای نوامیس مردم مزاحمت ایجاد میکردند.
وی اذعان داشت: جامعه در آن زمان از نظر بیحجابی، پوشش مبتذل و اعتیاد جوانان به مواد مخدر وضع ناهنجاری داشت.
سمیعی با بیان اینکه خفقان بسیار زیادی در جامعه حاکم بود و ماموران ساواک در کسوتهای مختلف مردم را زیر نظر داشتند، گفت: من صورتم را با تیغ اصلاح نمیکردم و محاسن بلندی داشتم. برای دریافت دیپلم با همان ظاهر عکسی گرفتم و به مهندس بینش، رئیس هنرستان چمران که از سران ساواک استان بود مراجعه کردم. او وقتی عکس مرا دید آن را به طرفم پرت کرد و گفت برو یک عکس خوب بگیر بیار، یعنی برو صورتت را تیغ بزن.
وی ادامه داد: رفتم و صورتم را با ماشین شماره هشت اصلاح کردم و عکس جدیدم را برای او بردم و بازهم وقتی دید که کمی محاسن دارم باز عکس را به طرفم پرت کرد و گفت این آخوند بازیها را کنار بگذار و برو یک عکس خوب بگیر. به او گفتم اگر منظور شما این است که صورتم را تیغ بزم تا به من مدرک بدهی، دیپلم را بده من همینجا پاره کنم. مرا تهدید کرد که تماس میگیرم یک ماشین ارتشی بیاید و تو را از دبیرستان تا خانه بزنند. به رئیس هنرستان گفتم هر کاری بکنی، اعتقادم را نمیتوانی بگیری و رفتم.
این مبارز دوران پیروزی انقلاب با اشاره به جرم داشتن کتب مذهبی در خانه از نظر حکومت پهلوی، گفت: در خانه نهج البلاغه و رساله حضرت امام را جاسازی کرده بودم. یکی از اقوام رساله را دیده و به مادرم گفته بود این کتاب را ببرید جایی پنهان کنید که اگر ساواک بیاید و این رساله را پیدا کند حسن را اعدام میکند.
داشتن رساله امام جرم علنی بود
سمیعی خاطرنشان کرد: داشتن رساله امام جرم علنی بود. مادرم بعد انقلاب گفت، پسرم راضی باش، من آن رساله و نهج البلاغه که گم شده بود در وسط باغچه پنهان کردم. اگر در خانهای یک برگ اعلامیه امام را پیدا میکردند، به اشد مجازات میرسانند.
وی اظهار داشت: صوت سخنرانیهای امام را از یک نوار فروشی به نام نغمههای آسمانی در میدان ارگ تهران تهیه میکردم. صاحب نوار فروشی که نامش را فراموش کردهام، ابتدای کار ما را تحویل نمیگرفت و بعد که خودم را معرفی کردم و گفتم از آشنایان آقای شجونی هستم نوارهای ناب از حضرت امام و سخنرانی سیاسیون بزرگ مانند رهبر معظم انقلاب و آیت الله طالقانی به من میداد و من هم آنها را به رشت آورده و تکثیر میکردم و بین دوستان اهل مبارزه تقسیم میکردم.
این مبارز دوران پیروزی انقلاب تاکید کرد: هر آن آماده دستگیری یا شهادت بودم و با اینکه 19 سال داشتم به مادرم میگفتم اگر شبی آمدند خانه و میخواهند مرا ببرند ناراحت نباش. مادرم هم عمویش، آقای شجونی را مثال میزد و میگفت ببین چه بلایی سرش آوردهاند و چقدر ایشان را شکنجه کرده اند، تو را هم شکنجه میکنند و میکشند.
وی خاطرنشان ساخت: علاقه خاصی به طلبگی داشتم و میخواستم در دوران دبیرستان به حوزه بروم که موفق نشدم و بعد از پیروزی انقلاب به قم و مشهد برای تحصیل رفتم.
خاطرات از مرحوم شجونی
سمیعی، مرحوم شجونی را فردی بسیار شجاع و انقلابی توصیف کرد و گفت: پدرم نقل میکرد، من و برادرم را در حالی که کودک بودیم به مسجد پامنار تهران که آقای شجونی در آن سخنرانی داشت برده بود. ایشان بالای منبر و در حضور جمغیت کثیر مردم، با شجاعت و بدون هیچ ترسی بالای منبر گفت: مردم میدانید اولین کسی که خانمش را مینی ژوب پوشاند و برد اروپا که بود؟ من به شما معرفی میکنم، همین بی غیرت محمدرضا پهلوی بود.
وی اضافه کرد: آقا شجونی را به محض اتمام سخنرانی، پای منبر دستگیر کردند و بردند.
این واعظ برجسته گیلانی اظهار کرد: آقای شجونی به منزل پدری ما در منطقه پارک شهر رشت میآمد و از خاطرات خود میگفت. مادرم ایشان را خیلی دوست داشت و گریه میکرد و میگفت، عموجان دیگر کوتاه بیا. اینها تو را میکشند و بچههایت یتیم میشوند. چرا اینقدر پافشاری میکنید.
وی در ادامه گفت: هرگز یادم نمیرود، آقای شجونی شلوارش را کمی بالا کشید و ساق پایش را که زخم کهنهای مانند جای دندان حیوانی را به مادرم نشان داد و گفت، ببین این بی دینها با من چه کردهاند. سگ انداختهاند داخل سلولم و پای مرا زخمی کردهاند.
سمیعی تاکید کرد: آقای شجونی با شهادت میگفت، وظیفه من مبارزه است و من جانم را برای این راه و مکتب گذاشتهام.
وی با بیان اینکه ساواک بعد از نا امید شدن از اثرات شکنجه، پیشنهادات بزرگی مانند سهام، ماشین، خانه و پول به ایشان داده بود، گفت: مرحوم شجونی هیچ وقت دست ازم بارزه نکشید و به صورت علنی به شاه بالای منبر فحش میداد. به محض اینکه از شکنجه گاه ساواک آزاد میشد همان روز منبرهایش آغاز میشد.
این مبارز دوران پیروزی انقلاب اضافه کرد: مرحوم شجونی پای اعدام بود و نقل میکرد آخرین باری که مرا دستگیر کردند، تمیسار ارتشی که بهایی بود قاضی پرونده بود که اگر دادگاه با حضور او تشکیل میشد حکم من صد در صد اعدام بود. من به آقا موسی بن جعفر( علیه السلام) متوسل شدم و فردا گفتند، آن تیمسار بیمار شده و سرهنگی به جای او رئیس دادگاه شد که مرا به 10 ال زندان محکوم کرد.
وی در بخشی دیگر از سخنان خود از امام خمینی( رحمه الله تعالی علیه) به عنوان یک نعمت بزرگ الهی برای ملت ایران یاد کرد و گفت: من به چشم قدرت امام را دیدم که چگونه انقلاب را با اینکه کشور کامل در دست آمریکا بود، هدایت کرد.
سمیعی یادآور شد: ژنرال هایزر از طرف آمریکا به عنوان نیروی مخصوص آمده تا ارتش شاه را سر و سامان بدهد و مانند کودتای 28 مرداد 1332 در کشور پیاده کند و انقلاب را نابود کند، غافل از اینکه امام، این نور خدا و این انسان بزرگ با آن بینش و حکمتی که داشت توانست انقلاب ار لحظه به لحظه هدایت کند و به پیروزی برساند.
وی تصریح کرد: امام در برابر همه توطئههای ابرقدرتهای آن زمان و حامیان شاه ایستاد و معجزه بزرگ قرن یعنی انقلاب را به پیروزی رساند و از این نظر مدیون امام و شهدا هستیم.
این واعظ برجسته گیلانی خاطرنشان ساخت: انقلاب و اسلامی که امام معرفی کرد همان اسلامی است که میتواند نجات بخش همه نسلها در همه اعصار باشد.
حجت الاسلام سمیعی افزود: امام اسلام ناب محمدی که همه ابعاد اعم از حماسه، جهاد و شجاعت، علم، اقتصاد و اخلاق و به طور کلی یک مدل کامل از حکومت جهانی است را معرفی و احیا کرد.
این مبارز دوران پیروزی انقلاب اعلام کرد: اگر امروز بشریت بخواهد راه سعادت و رستگاری را برود، راهی ندارد مگر اینکه به اسلام ناب محمدی که امام احیاگر ان در عصر حاضر بود و پرچمدار آن رهبر معظم انقلاب است، رو کند.
نظر شما