غرب شناسی، ایران شناسی و اسلام شناسی لازمه تولید علوم اسلامی ایرانی

استاد دانشگاه تهران غرب شناسی، ایران شناسی و اسلام شناسی را سه ضلع هرمنوتیک ایرانی خواند و تاکید کرد: برای دستیابی به علوم اسلامی ایرانی باید اول این سه مولفه هرمنوتیک ایرانی را به درستی بشناسیم.

خبرگزاری شبستان: پویایی، سرزندگی و ادامه حیات یک جامعه به صورتی اصیل و مستقل، هر چند در برهه هایی از دوره های حیات آن وابسته به استقلال در تولید احتیاجات مادی آن جامعه است، اما هنگامی که از این برهه رد شود، نخستسن نیاز آن، استقلال و تولید در نرم افزارهای فکری افراد آن جامعه می باشد.

بحث های مختلفی که امروزه در گوشه و کنار جامعه ما، از قبیل تحول در علوم انسانی، کرسی های آزاد اندیشی، تولید علم، نهضت نرم افزاری و یا حتی رویکرد تمدن نوین اسلامی، طرح می شود، همگی برای رسیدن به این امر مهم در ادامه حیات انقلاب اسلامی ایران است.


هر چند ما به طور جد معتقدیم که یکی از تفاوت های عمده فعالیت در عرصه فرهنگی و فکری با کار در حوزه های دیگر، بحث زمان در این عرصه است. تولید اندیشه و تحول در علوم امری نیست که بتوان در یک یا دو دهه و یا در یک مدت معین آن را معین و مدیریت کرد و یا مسایل مربوط به آن را به ارگان و یا سازمان خاصی محول کرد و دیگر مراکز کار خود را از پیش ببرند.

بر اساس همین رویکرد آسیب های فراوانی در طول تاریخ از این وجهه نظر متولیان عرصه علم و اندیشه را در برهه هایی از زمان زمینگیر کرده است. با این توصیف و در همین راستا به سراغ اندیشمندان و صاحب نظرانی رفتیم تا هر چند کوتاه در این حوزه به گفتگو نشسته و به نوبه خود در این مسیر گامی کوچک برداریم.


در این گام به سراغ دکتر ابراهیم فیاض، استادیار گروه مردم شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران رفتیم. وی علاوه بر دروس حوزوی، مدرک کارشناسی را در رشته پژوهشگری از دانشگاه تهران، کارشناسی ارشد را در رشته مردم شناسی از دانشگاه تهران و دکتری را در رشته فرهنگ و ارتباطات از دانشگاه امام صادق(ع) تهران اخذ کرده است.


موارد تدریس وی «انسان‏شناسی جهانی شدن»‏، «انسان‏شناسی فلسفی»‏، «مردم‏شناسی اعتقادات دینی»‏ و «مبانی فلسفه» (در مقطع کارشناسی) و «روش‏شناسی فلسفه» و «انسان‏شناسی دینی ایران» (در مقطع کارشناسی ارشد) است. دکتر فیاض به صراحت لهجه و تحلیل های ساختارشکن مشهور است. وی غالب سرمقاله های مجله پگاه حوزه را نوشته است و در سالهای اخیر شش کتاب وی از سوی ناشران مختلفی چون سپیده باوران مشهد، چاپ و نشر بین الملل، پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات و غیره منتشر شده است.


شبستان - جناب آقای دکتر فیاض، شما در اظهارنظری مدعی شده بودید که ما در حوزه علوم انسانی نیازمند مطالعه کامل آثار غرب هستیم تا بتوانیم اصولا پس از آن راه به جایی پیدا کنیم؛ حتی انتقاد هم کرده بودید که در حوزه های بسیاری نمونه های کامل و خوبی از ترجمه آثار غربی به فارسی در اختیار نداریم. با این رویکرد شما، این فرآیندی که به اسم اسلامی سازی و بومی سازی علوم انسانی که در قالب تحول علوم انسانی در جریان است را چگونه ارزیابی می کنید؟ چگونه این دیدگاهتان را با این بحث تحول جمع می کنید؟

 

«اولین کاری که شما باید انجام دهید، این است که به همین ترکیب و واژه علوم انسانی یا human science دقت کنید. این ترکیب کجایی است؟ غربی است؟ این اصطلاح از کجا در آمده است؟»

 

شبستان - خب مطمئنا این اصطلاحات از غرب به فرهنگ ما آمده است.

«پس تمام شد. اگر ما اومانیسم نداشتیم، آیا هرگز human science ظهور می کرد؟ پس این علومی که در اینجا امروزه رواج یافته و توسعه می یابد، از غرب آمده است.»

 

شبستان - در آموزه های اسلامی نمی توانیم مولفه هایی مطابق با این معنای رایج علوم انسانی بیابیم؟

«حتما می توانیم. در اسلام، علوم انسانی داریم، که به عنوان حکمت مطرح می شود. حالا ما واقعا این حکمت را چقدر و چگونه مطالعه کرده ایم؟ در مقابل این جریانات چقدر حکمت اسلامی و ایرانی را مطالعه کرده ایم؟ من کتابی را دیدم که منتشر شده است به نام "حکمت سلیمان" که تا به حال ندیده بودم. ما چقدر این حکمت ها را مطالعه کرده ایم؟! حالا کاری به حکمت های دیگر مانند حکمت بودیسم و بقیه مذاهب شرقی نداریم.


در مقابل در غرب هم امروزه اکثر تئوری هایی که در حوزه علوم اجتماعی و انسانی بحث شده، از کتاب هایی همچون تورات گرفته شده است. حالا ما می توانیم بدون تورات و انجیل و امثالهم، علوم غربی را بفهمیم؟ همه این ها ادیان ابراهیمی اند که بر اساس توحید حنیف بنا شده اند. حالا مشکلات کجاست؟ چه کمبودهایی بوده است؟ بحث های بسیار مفصلی در اینجا هست که باید بعدا به آن بپردازیم.


پس ما هنوز نه دین غربی را شناختیم؛ چه مسیحیت آن را، چه کاتولیک، چه پروتستانیسم آن را، چه ارتدوکس و غیره که همه این ها به نوعی روی علوم غربی و انسانی تاثیرگذار بوده اند و ما باید ابتدا ریشه ها را قطعا بشناسیم.»

 

شبستان – با این دید، این برنامه هایی که برای اسلامی سازی و بومی سازی و در عنوان کلی در تحول علوم انسانی شکل می گیرد، به کجا خواهد رسید؟

«ما که چیزی ندیده ایم. صرفا جلساتی است که خود من که این همه درد علوم انسانی دارم در هیچ کدام از این جلسات شرکت نکرده ام. چون بحث هایی می کنند که من اصلا جا می خورم. شما منابع را نگاه کنید. صحب ها را گوش کنید. کلا آدم کلافه می شود.


رهبری حدود دو یا سه سال است که می خواهند یک کنفرانس علوم انسانی بگذارند و امسال هم دوباره آن را یادآور شده و مطرح کردند. آیا تا به حال فکر کرده اید که چرا ایشان اقدام به برگزاری این کنفرانس و همایش نمی کنند؟ به نظر من هنوز نیروهای مناسب پیدا نشده اند که در سطح رهبری باشند که بتوانند بحث کنند و رهبری هم بتواند راضی باشد. از سوی دیگر رهبری هم که دوست ندارند این بحث لوث شود. در حالی که می دانیم رهبری هم خودشان از سطح روشنفکران بوده و هستند.»

 

شبستان – در طول همین سال گذشته بارها و بارها شاهد برگزاری همایش هایی ملی با موضوع همین تحول در علوم انسانی بوده ایم و هستیم. شما که از بی برنامگی و عدم مدیریت و منابع مناسب برای چنین طرح هایی سخن می گویید، مشکل کار را کجا می بینید؟

«من در این باره سخنرانی مفصل کرده ام. ما یک هرمنوتیک سه گانه در ایران داریم که هیچ طرفش تا حالا درست نشده است: غرب شناسی، ایران شناسی و اسلام شناسی.


به طور جد در هر سه مانده ایم و نتوانسته ایم راه به جایی ببریم. به طور مثال شما الان ایران شناسی در ایران را که نگاه کنید آیا جز همان حرف های مستشرقین، مطلب دیگری هم داریم؟ خنده آور نیست؟ از سوی دیگر من در فرصتی رفته بودم و آثار آن ها را نگاه می کردم؛ به خدا مات مانده بودم. خیلی از این ها اصلا خوانده نمی شوند.


خدا رحمت کند اقای محمد تقی جعفری را. بعد از سمیناری خدمت ایشان رسیدیم و تا پاسی از شب هم خدمت ایشان بودیم. خدمت ایشان عرض کردم که از قول شما شنیده ام که می فرمایید از شرح منظومه ای که نوشته اید، پشیمانید. آیا این نقل قول درست است؟ ایشان گفت: آره پسرم. پشیمان شدم که چرا بیشتر دقت نکردم!


مراد من این است که ما در واقع حتی برای ایران شناسی خودمان هم هیچ تلاشی نکرده ایم. مگر این همه دیوان حافظ خوانده نمی شود؟! اما آیا می دانیم که حافظ با اندیشه ایرانی بعد از خودش در ایران چه کرده است؟ مگر مردم به او مرتب تفال نمی زنند؟ اما آیا می دانند که اندیشه حافظ چه بوده است؟ حتی درباره بزرگانی همچون حافظ که این همه در میان عوام و خواص ما نامش در میان است، کاری جدی انجام نداده ایم. در جایی هم که آقای شفیعی کدکنی سخن از اندیشه حافظ به میان آورده اند، باز هم رویکردی احساسی و شاعرانه دارند.

 

منظور من این است که به طور جد به هیچ امری نپرداخته ایم. نه ایران، نه اسلام و نه غرب را می شناسیم. هر چند کسانی در این میان به میدان آمدند و خیلی هم نزدیک شدند اما کار تام و کاملی نداریم. مرحوم مطهری از راه اسلام شناسی وارد شد و غرب شناسی و ایران شناسی را نیز مطرح کردند و کتاب هایی همچون خدمات متقابل اسلام و ایران یا نهضت های صد ساله اخیر نمونه هایی از آن هستند.


منظور سه ضعلی که من گفتم، غرب شناسی، ایران شناسی و اسلام شناسی، سه ضلع هرمنوتیک ایرانی هستند که اگر هر سه تایش را با هم کار کنیم تازه به علوم اسلامی ایرانی می رسیم.»

 

شبستان - آقای دکتر آیا شما نیز معتقدید که آنچه تحت عنوان علم خوانده می شود، محصول یک سیر تاریخی است؟ بدین معنا که آنچه ما از تحول که بر اساس نظر شما با محوریت سه شناخت حاصل می شود، انتظار داریم، باید در طول یک پروسه طولانی تاریخی به انجام برسد و اینطور نیست که یک ارگان یا سازمانی بشیند و بخواهد علم را تولید کرده و تحول ایجاد کند؟

«الان خود من چند سالی است که دارم کتابی در باب حکمت می نویسم؛ حکمتی که به عنوان مبنای علوم انسانی است. چقدر پول به من پرداخت می شود؟ من الان نیاز دارم که بروم 7 میلیون کتاب بخرم و از آلمان بیاورم. خب خانه ای که من باید داشته باشم که این کتاب ها را بچینم کجاست؟ پول کتاب کجاست؟

 

پول هایی که در صنعت یا حوزه های دیگر خرج می شود، سر به فلک می کشد. اگر این ها این تحول را قبول دارند، پس چرا نمی آیند پولی به من بدهند و وام بدهند به من که من خانه ای بخرم که کتاب هایم را در آن بگذارم؟ من که به 5 زبان کتاب می خوانم آیا حق ندارم به 5 زبان کتاب بخرم؟ حالا من چه موقع باید این ها را بخوانم؟ فرصت بنده برای اینکه زندگی ام را بچرخانم چقدر است؟

 

شبستان - پس شما به این سیر تاریخی معتقدید؟

«بله؛ اما مرادم این است که امثال بنده که هستند چه کار می کنند که از دیگران هم انتظار داشته باشیم تا در این مسیر تلاش کنند. سمینارها و همایش هایی که برگزار می کنند بیشتر نمایشی بوده و برای برخی درآمدزاست؛ به عبارت دیگر می خواهم بگویم که یک مقدار خوشمزه و سرکاری است. ما علوم انسانی کم نداریم. در شفاء بوعلی سینا غوغایی است. یعنی مبانی ای که می شود از آن کتاب استخراج کرد، بسیار فراوان است. آیا تا به حال به کتاب های فارابی با رویکردی تئوریک نظر انداخته ایم؟


بنابراین ما کم علوم انسانی نداریم. الان نسخه های خطی بسیاری داریم که در کل دنیا دارد خاک می خورد. ما فقط اگر بتوانیم همین نسخه های خطی را جمع کنیم و یک کتابخانه بنا کنیم، تازه در اولین گام خواهیم فهمید که چه چیزها و اندوخته هایی داریم. آیا می دانید چقدر نسخه خطی در هند و پاکستان داریم؟!»

 

شبستان – در سیر گفتگوهایی که سرویس اندیشه شبستان در همین راستا با برخی از صاحبنظران و اساتید داشته است، بر اساس همین رویکردی که شما بیان می کنید، بسیاری از اندیشمندان نیز معتقدند که علوم اسلامی و ایرانی ظرفیت های بالایی در تولید علم و پاسخ به نیازهای امروز بشر دارد، اما برخی از این اساتید بر این عقیده اند که تولید علم تنها در سایه آزاد اندیشی واقعی محقق خواهد شد که به طور واقعی در جامعه ما هنوز محقق نشده است. حال در همین فرآیند خاصی که شما در تولید علم بیان داشتید، به نظرتان اگر کسی بخواهد کار کند و بر اساس همین اندوخته هایی که می فرمایید، به تولید علم و نظریه دست بزند، آیا به طور واقع آزاد اندیشی و آزادی بیان برای این تولید فراهم هست؟ آیا این کرسی های آزاد اندیشی، آزاد اندیشی به معنی واقعی کلمه است؟

 

«اتفاقا مشکل ما امثال همین افرادی است که از همه امکانات این مملکت استفاده کرده و می گویند نمی توانند حرفشان را بزنند. این افراد حتی خطرناک هم هستند. به عبارت دیگر هم به نظام بد می گویند و هم بیشتر از همه از نظام استفاده می کنند.


من به شما می گویم که شما بیانش را پیدا کن، آزادی بیانش هست. الان همه کتاب های دکتر سروش دارد پشت سر هم ترجمه و چاپ می شود، چه کسی جلویش را گرفته است؟ می توانید بروید نگاه کنید. چه کسی جلوی دکتر سروش را گرفته است؟ بیانش باشد، آزادی اش هم هست.


اما این ها چیز دیگری می خواهند. اینکه کسی حرف بزند و هیچ کس جوابش را ندهد، سخن دیگری است. آنها این را می خواهند. می گویند نقد نکنید. چی داشته اند که بخواهند بگویند و نگفته اند؟ کار نمی کنند و بعد راحت می گویند که نمی شود حرف زد.


اینجا همه دارند هر چیزی می گویند. نمی دانم دیگر چه باید گفت که آزادی بیان باشد؟ به خدا قسم الان همین حرف ها را اگر در اروپا بزنی پوستت را می کنند. بهترین گواه کاری است که با آثار مارکسیسم و با مارکس در اروپا کردند. من به خود دکتر سروش گفتم: ببین چه بلایی سر مارکس آوردند!

مخلص کلام اینکه آقا اصلا بیانی نیست که آزادی بیان بخواهد باشد!

 

پایان پیام/
 

کد خبر 71973

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha