کنترل خشم در نظام آموزشی ما هیچ جایی ندارد

ایمانی به تشریح عوامل بروز خشونت پرداخت و گفت:متاسفانه در نظام آموزشی ما این آموزش ها هیچ جایی ندارد.افراد مراودات اجتماعی و حد و مرزهای ارتباطی را یاد نگرفته اند. وقتی مهارت نداشته باشند مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نیز بر آن ها تاثیر می گذارد.

به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری شبستان، خشونت و آسیب اجتماعی که نمی توان بروز آن را در جامعه انکار کرد. خشونت به گونه های مختلف کلامی، فیزیکی، جسمی و جنسی خود را نشان می دهد و بیشتر کسانی که خشونت را تجربه می کنند زنان و کودکان هستند.


برای واکاویی اینکه چرا خشونت رخ می دهد، چرا افراد نسبت به همسر، فرزند و غریبه ها واکنش های خشونت آمیز که اغلب منجر به آسیب عمیق از لحاظ جسمی و روحی به فرد می شود نشان می دهند با «محمد رضا ایمانی» روانشناس و پژوهشگر مسایل اجتماعی به گفتگو پرداختیم که در زیر می خوانید:


تعریف شما از خشونت چیست؟


خشونت هر نوع اعمال رفتاری و پاسخ نادرست به ناکامی ها و شکست ها است که منجر به بروز خشم و تخلیه هیجان منفی می شود. بروز خشم موجب آزار، اذیت و آسیب به دیگران می شود.


 این رفتارهای می تواند، کلامی، جسمی، جنسی و روانی باشد. تحقیر، عدم تامین نیازهای مالی خانواده، بی توجهی به مسایل زندگی برخی از ابعاد خشونت است.


خشم بعد درونی و بیرونی دارد. افرادی که دارای بعد درونی هستند، آموزش های لازم و مهارت های زندگی و کنترل خشم را فرا نگرفته اند.

 

چرا افراد نسبت به فرزند، همسر یا دیگران واکنش های خشونت آمیز نشان می دهند؟

متاسفانه در نظام آموزشی ما این آموزش ها هیچ جایی ندارد. افراد مراودات اجتماعی و حد و مرزهای ارتباطی را یاد نگرفته اند. وقتی مهارت نداشته باشند مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی  نیز بر آن ها تاثیر می گذارد.


برای نمونه خشونت مردی علیه همسرش، به گونه ای که یک سیخ را به سمت او پرتاب می کند و فکر نمی کند که ممکن است همسر جوانش کور شود. چون یاد نگرفته است، زن او جزو اموالش نیست و او صاحبش نیست. جای او نباید فکر کند و تصمیم بگیرد. باید همسرش دارای حق انتخاب، کار و تحصیل باشد.


 ازدواج برای 40 تا 50 درصد نیازهای مشترک شکل گرفته است و 50 تا 60 درصد آن غیر مشترک است و فرد در جایگاه خود می تواند تصمیم بگیرد و رفتار کند اما این موضوع را افراد نپذیرفته و قبول نمی کنند.

اجتماع در بروز خشونت چه نقشی دارد؟

تبعیض ها و نابرابری های اجتماعی خشم را در افراد تشدید می کند، آرامش و آسایش فرد را می گیرد. آنقدر فرد به این تبعیض ها و سهمی که از آن او نشده است، فکر می کند تا سیستم عصبی او به هم ریزد. برای مثال در ترافیک با کوچکترین اتفاق، قفل فرمان را بر می دارد و به سمت راننده دیگر هجوم می برد یا به صورت ممتد در ترافیک بوق می زند.مردم در ایران رفتارهای هیجانی دارند و میزان بروز هیجانات در آنها بالا است.


برای کنترل خشم چه باید کرد؟


باید الگوهای تربیتی سازگاری با اجتماع را فرا گیریم. نگاه فردی به موضوعات نداشته باشیم. باید با افراد و مسایل جامعه سازگار باشیم و آن ها را بپذیریم.


برخی از مواقع نیز از جهل و ناآگاهی مردم استفاده می شود و آنچه درست است را اشتباه بیان می کنند و اجازه داده نمی شود، الگوی درستی تبیین شود.


به نظرم باید برای آگاهی جامعه سمینار و برنامه های آموزشی با موضوعات خودشناسی، خودآگاهی و مهارت های زندگی را برگزار و ترویج دهیم تا مردم نسبت یکدیگر سوگیری نداشته باشند. هر حرف ساده ای را پیچیده نکنند. به یکدیگر اعتماد داشته باشند.


متاسفانه مردم به نتایج اعتماد های خود نگاه می کنند که در نهایت بی اعتمادی شکل می گیرد. وقتی یک پدر به درستی وظایف خود را انجام نمی دهد، مشروعیتش را از دست می دهد. کسی مشروعیت را از دست می دهد که مقبولیت نداشته است. این امر در جامعه نیز صدق می کند وقتی مسئولی مشروعیت خود را از دست می دهد دیگر مقبول نیست.


یک فرد آگاه با آگاهی بر مسایل اجتماعی و فرهنگی زندگی خود را می سازد. برای نمونه زوج با یکدیگر تفاهم می کنند که نمی توانند در یک منطقه متوسط زندگی کنند و باید در اطراف شهر زندگی کنند یا ماشین مدل بالایی داشته باشند، به تفاهم و توافق می رسند و با سازش دیگر دچار تنش نمی شوند.

نقش مشاوران در کنترل خشم و آگاهی دهی چیست؟

متاسفانه افراد از برخی مشاوران نتیجه نمی گیرند و دیگر ادامه نمی دهند.  البته باید گفت، سیستم مشاوره ما به صورت کامل و جامع کمک کننده نبوده است و با استفاده از ابزار و تکنولوژی و آموزش های دنیا پیش نرفته و دارای یک چرخه معیوب است.


باید تمام ابعاد انسان ها مورد تحلیل قرار گرفته شود و به درستی مورد هدایت قرار گیرد.

 

با خشونت علیه کودکان نیز رو به رو هستیم در این باره نیز توضیحاتی را ارایه دهید؟

از نظر بنده بازماندگی از تحصیل، بیدار کردن کودک ازخواب به دلیل شاغل بودن والدین و بردن او به مهدکودک، عدم توجه به تغذیه او، عدم گوش دادن به صحبت های کودکان، عدم توجه به نیاز های اجتماعی و بازی او با همسالانشان را می توان خشونت علیه کودکان برشمرد. 


همه این موارد موجب می شود تا کودک پرخاشگر شود و برای نمونه کاری انجام دهد که کتک بخورد چون این کتک خوردن را پذیرفته است.  اگر به این مسایل توجه نشوند در آینده کودک تاثیر می گذارد. کودک اگر در آینده شاهد ترقی دیگران باشد، پرخاشگر می شود، حس انتقام جویی دارد و دارای تنش است. 


والدین از این مسایل ساده می گذرند، در تربیت کودکان دچار تفریط و افراط هستند یا اصلا توجه نمی کنند یا به میزانی توجه می کنند و همه چیز را در اختیار کودک قرار می دهند که آسیب زا است. ساز و کار مناسب برای آموزش به کودک وجود ندارد. کودکان باید با بازی آموزش های لازم را فرا گیرند.

کد خبر 940490

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha