خبرگزاری شبستان _رشت، مهری شیرمحمدی؛ نمی دانم بنویسم وجود دارد یا وجود داشت! هربار که گذرم به محله ساغریسازان میافتاد، نزد «محمدعلی هنرجوئی» میرفتم. خرید یک کتاب یا دفترچه یادداشت بهانهای بود برای آنکه جویای احوال پیرمردی باشم که همسر و فرزندش هم بیمار بودند و در این اوضاع اقتصادی هر روز کمرش بیشتر از قبل خمیده میشد.
اگر تا دیروز نگران بودم شکسپیر در طرح بازگشایی محور ساغریسازان ریخته شود، حالا افسوس میخورم برای بسته شدن کامل قدیمی ترین کتابفروشی یکی از محلات قدیمی رشت که افراد سرشناسی در آن زندگی کرده و در مدارج بالای علمی و مدیریتی کشور و جهان فعالیت دارند.
نخستین بار در ۱۸مرداد ۱۳۹۵ با مدیر کتابفروشی شکسپیر دیدار داشتم. عقربههای ساعت قدیمی کتابفروشی ساعت ۱۰ صبح را نشان میداد، به بهانه خرید کتاب برای دخترم به کتابفروشی آقای هنرجویی رفتم. مردی پشت پیشخوان کتابفروشی بود که آن زمان ۷۵سال سن داشت و توانی برایش نبود تا قفسههای قدیمی کتابفروشی را گردگیری کند.
فرهنگ لغتهای قدیمی، کتابهای درسی دههای پیش، صحافی برخی از مطبوعات که قبل از انقلاب هم منتشر میشد، لوازم آزمایشگاهی و دستگاههای حروفچینی و ... که بیش از آنکه به کار آید بهخاطر مستهلک بودن تنها پرکننده دکورهای آهنی و رنگ و رو رفته کتابفروشی «شکسپیر» بود.
گوشه مغازه درب دیگری بود که انبار کتابفروشی بود و زیر شیشه میز تحریر آهنی زنگ زدهای که صاحب کتابفروشی پشت آن مینشست، نامه صدور مجوز تاسیس شکسپیر به تاریخ ۱۰خرداد ۲۵۳۶ پهلوی به نام خانم «فرخنده طریقی» (همسرش) و آقای «محمدعلی هنر وئی» دیده میشد و تصویر جوانی هنرجوئی وقتی که تازه کتابفروشی را تاسیس کرده بود.
پس از آن دیدار و گفت وگو که منجر به انتشار مصاحبهاش در روزنامه همشهری شد، باز هم به دیدارش میرفتم. این بار مصاحبه منتشر شده هم زیر شیشه میز کارش جا گرفته بود و بیش از آنکه نامم را بهخاطر داشته باشد، مرا به حرفهام میشناخت، اما این تمام تغییرات در «شکسپیر» نبود.
اگر در تصویر جوانی زیر شیشه میشد امید به آینده را دید، هنرجویی هرسال، ناامیدتر از قبل بود. اگر قبلا نگران بود که شکسپیر در تعریض خیابان از بین برود، هربار از کسادی بازار و فشار اقتصادی کمرش خمیدهتر شده بود. حالا کتابفروشی که همزمان با تاسیس دانشگاه گیلان راهاندازی شد و هنرجوئی مغازه را به مبلغ ۱۰۷ هزار تومان خریده بود، برای همیشه تعطیل شد. کتابفروشی که هویت ساغریسازان محسوب میشد و می توانست به عنوان یک اثر فرهنگی ثبت میراثی شود.
محمدعلی هنرجوئی چگونگی تاسیس کتابفروشی را اینگونه روایت میکرد: در تهران مدیر «انتشارات روز» بودم، درآمدم هم خوب بود. سناتور «حسین سمیعی» که نماینده مجلس در آن زمان بود، به دفتر انتشارات ما رفت و آمد داشت. دانشگاه گیلان در شرف تاسیس بود، یادم است آن زمان به همان زبان گیلکی با من صحبت میکرد و مرتب از من میخواست به رشت برگردم. می گفت؛ اینهمه کتابفروشیهای تهران تعریف شما را میکنند، چرا در رشت کتابفروشی نمیزنی؟ دانشجوها برای خرید یک کتاب مجبورند به تهران بیایند. سال ۱۳۵۴ قراردادم هنوز تمام نشده بود که این مغازه را به قیمت ۱۰۷هزار تومان خریدم. ساغریسازان بهترین نقطه شهر بود و اکثر اشراف، متمکنین و خاندان های اسم و رسم دار در این گذر زندگی می کردند مثل خاندان سمیعی، خان خانی ها و... . یک سال بعد، شکسپیر را افتتاح کردم.»
«ویلیام شکسپیر» شاعر و نمایشنامه نویس مشهور انگلیسی، نویسنده مورد علاقه دوره جوانی محمدعلی هنرجوئی بود و بهقول خودش در جوانی تمام آثار او را خوانده بود و به همین دلیل زمان درخواست مجوز فعالیت، نام شکسپیر را برای کتابفروشی انتخاب میکند.
شکسپیر تنها کتابفروشی نبود بلکه اجازه داشت، انواع ماشینهای تحریر اداری و حسابداری، نقشههای جغرافیایی و کشوری، کشاورزی، هوایی و دریایی، همچنین کتابهای درسی دانشگاهی و کتابهای درسی و کمک درسی دانشآموزان را هم توزیع کند.
پخش کتابهای داستان، نوارهای صوتی و رادیویی و تعمیر انواع ماشینهای اداری از دیگر فعالیتهای شکسپیر بود که گستره فعالیت آن تا استان مازندارن هم بود. حالا چند روزی است شکسپیر بسته شده و گویا هنرجوئی مغازه را فروخته است. آخرین روز «شکسپیر» تنها یادآوری خاطرات بود برای برخی از اهالی ساغریسازان که به منظور قدردانی به دیدار مردی رفتند که ۴۵سال جزئی از هویت ساغریسازان بود.
نظر شما