خبرگزاری شبستان- قزوین؛ بیست و ششمین روز از مرداد ماه یادآور بازگشت سرافرازنه آزادگان به میهن اسلامی است، آزادگانی که با مقاومت هوشمندانه در برابر دشمن، صبر و ایستادگی را به معنای واقعی کلمه به نمایش گذاشتند و به فرموده مقام معظم رهبری صبر و استقامت آزادگان به اسلام آبرو بخشید.
در میان آزادگان و چهره پر افتخار استان قزوین، نام «سید علی اکبر ابوترابی فرد» همچون ستاره ای می درخشد، آزاده ای که ویژگی های اخلاقی و شخصیتی وی سبب شد او را «سید آزادگان» بنامند چراکه حضور ایشان در میان رزمندگان اسیر در بند رژیم بعثی عراق، تسکین دهنده دردها و موجب افزایش روحیه مقاومت در میان آنها بود و سعه صدر، ایمان قوی و بردباری بسیار بالا، ایشان را به شمعی در محفل رزمندگان ایرانی مبدل کرده بود.
مرحوم ابوترابی فرد با شروع نهضت امام خمینی (ره) در سال 1342 وارد جریانات سیاسی شد مبارزی انقلابی بود که در مسیر مبارزه با رژیم ستم شاهی از هیچ کوششی دریغ نمی کرد و تلاش ایشان در آن دوران به حدی بود كه در يكی از گزارش های ساواك اينگونه ایشان را معرفی کرده بودند «سيد علی اكبر ابوترابی فردی فعال است كه دائم بين قم و تهران در حال تردد است، او آرام ندارد.»
مرحوم ابوترابی فرد با مبارزانی همچون شهيد رجایی، آيت الله شهيد بهشتی و همچنين رهبر معظم انقلاب حضرت آيت الله خامنه ای ارتباط نزديك و همكاری تنگاتنگ داشت.
مرحوم سید علی اکبر ابوترابی فرد بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با شروع جنگ تحمیلی در همان نخستین روزهای آغاز جنگ در جبهه های حق علیه باطل حضور یافت و سرانجام در 26 آذر سال 1359 در یکی از مأموریت ها، شناسایی شد و به اسارت دشمن بعثی درآمد.
ابوترابی فرد در شکنجه گاه های عراق الگوی صبر و مقاومت برای رزمندگان بود به طوری که یکی از رزمندگان در تبیین ویژگی های ایشان این خاطره را بیان می کند: در یکی از اتاق های اردوگاه 17 مشکلی به وجود آمد و اتاق شلوغ شد، نگهبان عراقی سر رسید، حاج آقا را صدا زد، ایشان جلو رفت و سلام کرد، نگهبان داد و فریاد کرد، شلوغی راه انداخت که تقصیر حاج آقا است و سپس سیلی محکمی به صورت ایشان زد و بعد هم بیرون رفت، فردای آن روز به مرخصی رفت و روز بعد آشفته به اردوگاه بازگشت. از من سراغ حاج آقا را گرفت، از او سوال کردم به این زودی برگشتی، طوری شده پاسخ داد: وقتی به خانه رسیدم، خوابیدم، در خواب دیدم سیدی با خشم صدام می زند فرزند ما رو اذیت می کنی، پرسیدم فرزند شما کیست، گفت ابوترابی، اگر او را راضی نکنی، به مصیبت بزرگی دچار میشوی، از خواب پریدم و مانده بودم برگردم یا بمانم، مادرم سخت مریض شد و زود آمدم تا از آقای ابوترابی رضایت بگیرم.
او را پیش حاج آقا بردم، خم شده بود پای ایشان را ببوسد، حاج آقا اجازه نمی داد، با اصرار دستش را چند باری بوسید، حاج آقا گفت: فراموشش کن، ما برادریم، من از تو کینه ای به دل ندارم، اما سرباز باز التماس میکرد و قسم می داد که حاج آقا ایشان را ببخشد.
اخلاق و مقاومت مرحوم ابوترابی فرد حتی موجب تحول در سربازان عراقی هم شده بود به طوری که یکی از آزادگان در خاطراتش می گوید: یکی از شکنجه گرهای عراقی گفته بود، آن قدر حاج آقای ابوترابی را شکنجه می دهم تا از پای در آید، این شکنجه گر، یک سالی کارش را ادامه داد و هر بار از دفعه گذشته سخت تر و وحشیانه تر حاج آقا را مورد شکنجه قرار می داد.
بعد از یک سال، احمد شکنجه گر 2 روزی به سراغ حاج آقا نیامد، حاج آقا هم از سایر نگهبانان اردوگاه پرسیده بود این دوست ما کجاست و چرا 2 روزی است به سراغ ما نمی آید، آنها پاسخ می دهند که خواهرش فوت شده است، حاج آقا هم ناراحت شده و روز سوم به بچه های اردوگاه می گوید، برای خواهر آن شکنجه گر قرآن بخوانید، بنابراین همه بچه ها در آسایشگاه مشغول ختم قرآن برای آن مرحوم می شوند.
اسرا در حال قرآن خواندن بودند که احمد شکنجه گر وارد آسایشگاه می شود تا طبق معمول حاج آقا را برای شکنجه ببرد، اما وقتی می بیند همه دارند قرآن می خوانند عصبانی شده از نگهبانان می پرسد چرا اینها قرآن می خوانند و شما جلوی کار آنها را نمی گیرید، نگهبانان عراقی هم می گویند، اینها برای خواهر شما که فوت کرده است، دارند قرآن می خوانند و وقتی احمد شکنجه گر با این صحنه روبرو می شود، درونش انقلابی شده و ضمن حفظ ظاهر در باطن مرید حاج آقا می شود.
مرحوم سید علی اکبر ابوترابی فرد بیش از 10 سال سختی های اسارت را تحمل کرد و با وجود تمام سختی ها و فشارهای جسمی و روحی، در مقاومت و اخلاق به الگویی برای آزادگان مبدل شد.
سید آزادگان بعد از بازگشت به میهن اسلامی هم همچنان در مسیر خدمت به خلق گام برداشت و در 12 خرداد سال 1379 در حالی که همراه پدر بزرگوارش آیت الله سید عباس ابوترابی عازم مشهد مقدس بود، بر اثر تصادف دار فانی را وداع گفت.
نظر شما