به گزارش خبرنگار گروه اندیشه خبرگزاری شبستان از جمله شبهه هایی که به ویژه در ایام محرم از سوی برخی درباره عزاداری ها وارد می شود موضوع اشک ریختن و گریستن است که برخی در برابر آن موضع می گیرند. اما آیا ما به راستی تصویر درستی از گریستن و اشک ریختن به ویژه درباره حضرت سیدالشهدا (ع) داریم؟ آیا غم سیدالشهدا یک غم سنگین کننده است یا نه سنگینی ها را از دوش ما برمی دارد؟ بخش اول گفتگوی ما با حجت الاسلام هادی عجمی، عضو گروه فقه تربیت موسسه اشراق و عرفان و از اساتید مرکز تخصصی نماز در این باره است.
از جمله شبهه هایی که به ویژه در ایام محرم بر شیعیان و عزاداران وارد می شود این است که اساسا ما چرا این همه باید گریه کنیم. چرا شیعه این همه بر غم تاکید می کند. آن ها که جنس این غم و گریه را از نزدیک نچشیده اند البته به یک معنا حق دارند در این باره این گونه داوری کنند. دیدگاه شما در این باره چیست؟
چندی پیش در خبری می خواندم که کافه ای در چین افتتاح شده است. مردم به آن کافه می روند و پنجاه یوان معادل 6 دلار که ظاهرا به پول ما صد و اندی هزار تومان می شود پرداخت می کنند که در این کافه بنشینند و گریه کنند. در واقع این کافه با گرفتن مبالغی از کسانی که دچار اندوه و افسردگی هستند فضایی فراهم می کند که گریه کنند و خود را سبک کنند. دستمال کاغذی هم موجود است و برای کسانی هم که نمی توانند به راحتی گریه کنند روغن نعنا و پیاز و فلفل می دهند که بالاخره اشک شان دربیاید. در آن خبر می خواندم که فضاسازی در آن کافه به گونه ای است که به این هدف کمک می کند مثلا موسیقی غم انگیزی پخش می شود و نظایر آن.
با این مثال می خواهید به چه برسید؟
ببینید ما در طول روز ممکن است خبرهای متعددی بخوانیم و سرسری و تفریحی از این خبرها بگذریم اما اگر کمی درباره آن ها تأمل به خرج دهیم نکات درس آموزی در محتوای آن ها خواهیم دید. در این خبر وقتی دقت می کنیم می بینیم در دنیای مدرن امروز برخی به این نتیجه رسیده اند که باید فضایی وجود داشته باشد که آن جا بنشینند و گریه کنند. می بینیم که در خبر هم آمده است از این کافه و خدمات آن که شامل محرک هایی برای گریستن است استقبال به عمل آمده است.
خب سوال این است که چرا انسان امروز به این نقطه رسیده که اشک را لازم دارد؟
به خاطر این که می بیند غم هایی در وجودش هست که با خنده و تفریح و مسایلی از این دست برطرف و حل نمی شود. گویا فقط اشک ریختن می تواند آن اندوه ها را بیرون بیاورد. درست است که امروز مطالعات فراوان روانشناختی اجتماعی بر تاثیر خنده در درمان بیماری ها و سبک شدن صورت می گیرد و مثلا مدام گفته می شود که خنده بر هر درد بی درمان دواست اما واقعیت آن است که آن دوئیت و دوگانگی که تلاش می شود در دنیای مدرن، میان گریه و خنده ایجاد شود واقعیت ندارد. آیا واقعا تصنعی نیست که مثلا عده ای فقط انسان را در خنده هایش به رسمیت بنشاسند؟
چرا واقعا تصنعی است.
بحث این است که اگر انسان در موقعیت هایی قرار گیرد که موقعیت خنده است و آن جا گریه کند در واقع عمل غیر متناسبی از او سر زده است حال در موقعیت گریه هم اگر کسی بخندد باز رفتار غیر منطقی از او سر زده است بنابراین این که برخی در دنیای امروز تا حرف گریستن و اشک به میان می آید سریع در برابر آن گارد می گیرند چندان منطقی به نظر نمی رسد. همچنان که خندیدن در جای خود خوب است گریستن هم در جای خود خوب و مناسب است. در روایات ما هم آمده است که بچه ها گاهی نیاز دارند گریه کنند و به واسطه آن گریه رطوبت از سرشان خارج می شود.
در واقع شما می گویید انسان امروزی با اوهامی که نسبت به خود دارد برخلاف طبیعت خود دارد حرکت می کند؟
بله، ما اگر بخواهیم غم و اشک را از زندگی حذف کنیم در واقع بخشی از جریان زندگی و طبیعت خود را انکار کرده ایم. نکته مهم دیگر وقتی می خواهیم غم را انکار کنیم و اشک ریختن را بد بدانیم این است که می خواهیم زورکی و تصنعی بخندیم. دقت می کنید که در دنیای امروز چقدر اسباب زورکی خندیدن وجود دارد در حالی که خنده باید از عمق و باطن درون انسان بیرون بیاید. حالا وقتی ما این حرف ها را می زنیم برخی سریع موضع می گیرند و به عمق آنچه گفته می شود نگاه نمی کنند. چطور خنده زورکی می تواند بر هر دردی درمان باشد؟ چون به محض این که آن خنده تمام شد دوباره طرف به آن وضعیت قبلی خود برمی گردد.
گریه زورکی هم خوب نخواهد بود. درست است؟
ببینید گریه ای که از یک فشار اضطرابی برمی خیزد قاعدتا نه تنها اضطراب مرا کم نمی کند بلکه بر آن می افزاید. اما می بینید گاهی انسان، گریه اش به خاطر از دست دادن مثلا مال نیست بلکه از سر محبت و شوق دارد اشک می ریزد. مثلا من نگاه می کنم به این که چقدر با اباعبدالله (ع) قدرناشناسی شد، چه گوهری بود و آدم های زمانه اش او را نشناختند و بی اختیار اشک از چشمانم سرازیر می شود و لحظاتی بعد می بینم سبک شده ام. روایتی از امام رضا علیه السلام وارد شده است که به پسر شیب می گوید اگر می خواهی گریه کنی بر جدم اباعبدالله گریه کن.
چرا امام رضا علیه السلام این توصیه را می کنند؟
به نظر می رسد به خاطر این است که ما به آن سبکی و آرامش برسیم. این طور بگوییم وقتی بر ما مصیبتی وارد می شود و گریه می کنیم آن غم و مصیبت خود را بسیار بزرگ می بینیم اما امام معصوم چرا توصیه می کند بر اباعبدالله (ع) گریه کنید به خاطر این است که وقتی فرد غم خود را با آنچه بر امام حسین (ع) و یاران و خاندان ایشان گذشت مقایسه می کند می بیند غم او آن قدرها هم که تصور می کرده بزرگ نیست بنابراین آرام می گیرد و به نوعی آن غم از یادش می رود یا این طور بگوییم فشار آن غم کم می شود.
به هر حال همه ما در زندگی خود این تجربه ها را داشته ایم که یک وقت فرد می رود یک زندگی مجلل و آنچنانی را می بیند و دچار غم و اندوه می شود اما وقتی در یک وضعیت دیگر زندگی خودش را با زندگی آدم هایی که در وضعیتی به مراتب پایین تر از او قرار دارند مقایسه می کند آرام می گیرد. مثلا کسی می بینید پسرش را از دست داده و بی تابی و جزع و فزع می کند اما در مجلس سوگ او کسی می گوید نگاه کنید که اگر پیکر پسر تو تشییع شد اما پیکر شهدای کربلا تشییع نشد. اگر خانواده تو در کنارت نشسته اند اما خانواده اباعبدالله (ع) به اسارت گرفته شدند و همین ها غم فرد را سبک تر می کند.
آیا گریستن به خاطر مصیبت های دنیا خاص ما انسان های عادی است یا نه اولیای الهی نیز به خاطر مصیبت های دنیا می گریسته اند و متاثر می شدند؟
ببینید ما که از پیامبر (ص) بالاتر نداریم. وقتی پیامبر فرزند خردسال خود ابراهیم را از دست دادند و ابراهیم در کودکی از دنیا رفت پیامبر (ص) سر قبر ابراهیم گریه کرد. خب برخی از افراد برایشان سوال پیش آمد که چرا پیامبر (ص) می گرید. چون پیامبر به خاطر دل سپردگی که به توحید دارد المال و البنون را اصل نمی داند اما توجه کنیم که این گریه پیامبر یک گریه از سر بی تابی و جزع و فزع نیست گریه ای متعادل و از سر دلسوزی است، این طور بگوییم پیامبر (ص) فوق گریه خود ایستاده است.
نظر شما