یازدهم محرم؛ حرکت کاروان از کربلا

روز یازدهم وقتی روز از نیمه گذشت عمر بن سعد فرمان داد تا بانوان خاندان پیامبر(ص) را بر شتران بی‌جهاز سوار کردند و حضرت سجاد(ع) را نیز با زنجیر مخصوصی بسته و بر شتر سوار کردند.

به گزارش خبرگزاری شبستان، بدانکه چون روز عاشورا عمر سعد از کار قتل امام حسین بپرداخت سر مبارک آنحضرت را به خولى و حمید بن مسلم سپرد و در‌‌ همان روز عاشورا ایشان را بنزد ابن زیاد روانه کرد و بقیه سر‌ها را نیز در میان قبائل پخش کرد تا بنزد ابن زیاد برند و بسوى او تقرب جویند.

خولى بتعجیل تمام حرکت کرد، شب یازدهم بکوفه وارد شد، چون در آن وقت شب، ممکن نبود ملاقات پسر زیاد، لاجرم بخانه خود رفت و سر پسر پیغمبر را در زیر اجانه جاى داد.
از آنطرف عمر سعد شب یازدهم را در کربلا بماند و روز یازدهم تا وقت زوال نیز در کربلا اقامت کرد و بر کشتگان سپاه خویش نماز گذاشت و همگى را بخاک سپرد و چون روز از نیمه بگذشت، امر کرد که دختران پیغمبر را بر شتران بى وطا، سوار کردند و ایشان را چون اسیران ترک و روم روان داشتند. چون ایشان را بقتلگاه عبور دادند زن‌ها را که نظر بر جسد امام حسین و کشتگان افتاد، لطمه بر صورت زدند و صدا بصیحه و ندبه بر داشتند.

در حدیث معتبر کامل الزیاره است که حضرت سید سجاد به زائده فرمود: همانا چون روز عاشورا رسید بما آنچه رسید از دواهى و مصیبات عظیمه و کشته گردید پدرم و کسانیکه با او بودند از اولاد و برادران و سایر اهل بیت او. پس حرم محترم و زنام مکرم آنحضرت را بر شتران سوار کردند براى رفتن بجانب کوفه. پس من نظر کردم بسوى پدر و سایر اهل بیت او که در خاک و خون آغشته گشته و بدنهاى طاهره ایشان بر روى زمین است و کسى متوجه دفن ایشان نشده، سخت بر من گران آمد و سینه من تنگى گرفت و حالتى مرا عارض شد که همى خواست جان از تن من پرواز کند. عمه‌ام - زینب کبرى - چون مرا بدین حال دید، پرسید: این چه حالت است که در تو مى بینم اى یادگار جد و پدر و برادر من! مى نگرم ترا که مى خواهى جان تسلیم کنى. گفتم: اى عمه! چگونه جزع نکنم و اضطراب نداشته باشم و حال آنکه مى بینم سید و آقاى خود و برادران و عمو‌ها و عموزادگان و اهل و عشیرت خود را که آغشته بخون در این بیابان افتاده‌اند و تن ایشان عریان و بى کفن است و هیچکس بر دفن ایشان نمى پردازد و بشرى متوجه ایشان نمى گردد، گویا ایشان را مسلمان نمی‌دانند.

عمه‌ام گفت: از آنچه مى بینى دلگران مباش و جزع مکن. بخدا قسم که این عهدى بود از رسول خدا بسوى جد و پدر و عم تو صلوات الله علیهم اجمعین و رسول خدا مصائب هر یک را بایشان خبر داد و بتحقیق که حق تعالى در این امت پیمان گرفته از جماعتى که فراعنه ارض ایشان را نمى شناسد لکن در نزد اهل آسمان‌ها معروفند که ایشان این اعضاى متفرقه و جسد هاى در خون طپیده را جمع کنند و دفن نمایند و در ارض طف بر قبر پدرت سید الشهداء علامتى نصب کنند که اثر آن هرگز بر طرف نشود و بمرور ایام و لیالى محو و مطموس نگردد و هر چند که سلاطین کفره و اعوان ظلمه در محو آثار آن سعى و کوشش نمایند ظهورش زیاده گردد و رفعت و علوش بالا‌تر خواهد گرفت و بقیه این حدیث از جاى دیگر اخذ شود.

کد خبر 966308

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha