چهارم صفر؛ نبش قبر و به دارآویختن زید

چهارم ماه صفر مصادف با نبش قبر زید بن علی بن الحسین (ع) فرزند امام زین العابدین علیه‌السلام، یکى از چهره هاى معروف و درخشان خاندان ولایت و امامت و انقراض خلافت بنى عباس است.

به گزارش خبرگزاری شبستان،‌ امروز چهارم ماه صفر مصادف با نبش قبر زید بن علی بن الحسین (ع)  فرزند امام زین العابدین علیه‌السلام، یکى از چهره هاى معروف و درخشان خاندان ولایت و امامت و انقراض خلافت بنى عباس است.

«زید» فرزند امام زین العابدین علیه‌السلام، یکى از چهره هاى معروف و درخشان خاندان ولایت و امامت است که در عصر امویان به مبارزه برخاست و با قیام خود بر ضد خلافت هشام بن عبدالملک، حکومت امویان را به لرزه انداخت. او سرانجام به دست سپاهیان یوسف بن عمر ثقفی، در سال ۱۲۰ یا ۱۲۱ قمری به شهادت رسید.

شخصیت زید بن علی

شیخ مفید (متوفى ۴۱۳ قمرى) در الارشاد درباره شخصیت زید بن على علیه‌السلام مى‌ گوید: زید بن على بن حسین علیه‌السلام پس از برادر بزرگوارش امام محمدباقر علیه‌السلام، از سایر برادران خود بزرگوارتر و برتر بود. وى مردى پارسا، پرهیزکار، فقیه، سخاوتمند و دلاور بود که شمشیر بدست گرفت و با قیام خود امر به معروف و نهى از منکر کرد و از کشندگان امام حسین علیه‌السلام خونخواهى نمود.[۱]

همچنین درباره شخصیت عبادى وى زیاد بن منذر معروف به ابوجارود گفت: من به مدینه رفته و از هر کسى درباره زید بن على علیه‌السلام پرسش کردم، به من گفتند: ذاک حلیف القرآن؛ او حلیف (هم سوگند) قرآن است. همچنین هشام بن هشام گفت: از خالد بن صفوان که شخصیت زید بن على علیه‌السلام را براى ما تعریف مى‌ کرد، پرسیدم: زید را در کجا دیدار کردى؟ گفت: در رصافه کوفه. پرسیدم: او چگونه مردى بود؟ گفت: ما علمتَ یبکى من خشیة اللّه حتّى یختلط دموعه بمخاطه؛ همان گونه دانستى، او از خوف خدا آن قدر گریه مى‌ کرد که اشک‌ هاى وى با آب بینى‌ اش درهم مى‌ آمیخت.[۲]

قیام و شهادت زید

گفتنى است که پس از واقعه کربلا و شهادت ابا عبدالله الحسین علیه‌السلام، گرچه قیام‌ هایى بر ضد امویان از سوى دوستداران اهل بیت علیهم‌السلام براى خونخواهى از شهیدان کربلا و یا براى مقاصد دیگر به وقوع پیوست و حکومت امویان را با خطر جدى روبرو کرد، مانند قیام توابین و قیام مختار، ولی از علویان تا زمان زید، قیام و حرکت مهمى پدید نیامده بود و قیام زید بن على علیه‌السلام سرآغاز قیام‌ ها و جنبش ‌هاى علویان بر ضد امویان و پس از آنان بر ضد عباسیان بود.

این امر نشان مى‌ دهد که در عصر غربت علویان و خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله که کسى را یاراى مخالفت و مبارزه با امویان نبود، این علوى‌ زاده دلیر با تلاش هاى بى‌ دریغ خود بار دیگر دوستان اهل بیت علیهم‌السلام و شیعیان را به حرکت درآورد و قیام بزرگى را پایه‌ گذارى کرد.

از برخى روایات بدست مى‌ آید که شیعیان و دوستداران اهل بیت علیهم‌السلام در کوفه با آگاهى از روحیه مبارزه‌ جویى زید بن على علیه‌السلام و مخالفت پنهان و آشکار او با دستگاه خلافت بنى‌ امیه، از او دعوت کردند که از مدینه به کوفه رفته و رهبریت قیام ضد اموى را بر عهده گیرد. زید با برادر بزرگوارش امام محمدباقر علیه‌السلام در این باره مشورت کرد. امام علیه‌السلام وى را از زودهنگام بودن قیام و بى‌ نتیجه بودن آن باخبر کرد.[۳]

به همین جهت، زید به احترام نظر امام و برادرش امام باقر علیه‌السلام در حیات آن حضرت اقدام به قیام و مبارزه نکرد. اما چند سال پس از شهادت امام محمدباقر علیه‌السلام که زورگویى‌ ها و رفتارهاى تبعیض ‌آمیز عامل خلیفه در مدینه غیرقابل تحمل شده بود، زید به شام رفت تا از دست وى در نزد هشام بن عبدالملک شکایت نماید. ولى هشام نه تنها به شکایت‌ هاى زید اعتنایى نکرد، بلکه او را از شام بیرون نمود. این امر سبب گردید که زید، تصمیم نهایى خود را بگیرد و به سوى کوفه رهسپار گردد تا در جمع مبارزان این شهر با دستگاه خلافت به مبارزه و قیام برخیزد.

وى پس از آن که وارد کوفه شد، مردم این شهر را به طور پنهانى به مبارزه دعوت کرد و عده اى به او پیوستند، ولى زید تعداد آنان را براى یک مبارزه کافى نمى‌ دانست. به همین جهت پس از چهار ماه اقامت در کوفه، تصمیم به خروج از این شهر گرفت تا به مدینه برگردد. اما شیعیان و مخالفان بنى‌ امیه که از تصمیم او آگاهى یافته بودند، به سراغش رفته و او را در قادسیه یافتند و از وى درخواست کردند که به کوفه برگردد و آنان او را به طور جدى یارى خواهند داد و نیروى رزمى و تجهیزات جنگى لازم را برایش فراهم خواهند کرد.

زید بن على علیه‌السلام دوباره به کوفه برگشت و به مدت ده ماه در این شهر اقامت نمود و دو ماه از آن را به بصره رفته و مردم این منطقه را نیز به مبارزه دعوت کرد. تشکیلات و نیروسازى زید چنان با برنامه و پنهان کارى پیش مى‌ رفت که یوسف بن عمر، استاندار کوفه، با تمام تلاشى که بکار مى‌ بست، اطلاعات چندانى از او بدست نمى‌ آورد. تا این که هشام نامه اى به استاندار کوفه نوشت و او را از خطر قریب الوقوع زید بن على علیه‌السلام باخبر گردانید.

یوسف بن عمر از آن زمان، حساستر شد و با تمام تلاش در پى یافتن زید برآمد. زید بن على علیه‌السلام با ارسال نمایندگانى به برخى از شهرهاى دیگر، مانند مدائن، بصره، واسط، موصل، خراسان، رى و جزیره، شیعیان این مناطق را به قیام ضد اموى دعوت کرد. تنها در کوفه پانزده هزار نفر با او بیعت کرده و اعلان آمادگى برای مبارزه با دستگاه جبار اموی نمودند. در میان بیعت‌کنندگان فرقه‌ هاى مختلف فقهى و کلامى اهل سنت و پیروان اهل بیت علیهم‌السلام حضور داشتند و همگان در مبارزه بر ضد امویان هم‌ رأى شده بودند.

یوسف بن عمر براى یافتن زید، اقدام به کارهاى مختلفى نمود و فضاى کوفه را بسیار تیره و تار کرد. همین امر سبب گردید که زید بن على علیه‌السلام یک هفته زودتر از موعد مقرر قیامش را آغاز نماید. بدین جهت تعداد کمى از بیعت کنندگان توانستند خود را به زید رسانیده و در رکاب او حاضر شوند.

زید در روز اول صفر سال ۱۲۰ قمرى (و به روایتى ۱۲۱ یا ۱۲۲ ق) با شعار "یا منصور أمِت" -که شعار پیامبر صلی الله علیه و آله در جنگ بدر بود-، قیام خود را آغاز کرد. تعداد یاران او از ۲۲۰ تا ۵۰۰ تن تجاوز نمى‌ کرد. آنان که با سپاهیان یوسف بن عمر و سپاهیانى که از شام آمده بودند به جنگ و گریز پرداختند.

درگیرى میان طرفین، دو روز ادامه یافت. تعداد زیادى از سپاهیان شامى بدست یاران زید کشته و زخمى شدند. با این که یاران زید نسبت به شامیان و سپاهیان یوسف بن عمر بسیار اندک بودند، در عین حال دو روز مبارزه را با سرافرازى به پیش بردند. اما در گرماگرم نبرد تیرى به پیشانى زید بن على علیه‌السلام اصابت کرد و او را از کار انداخت. یارانش با فرارسیدن شب، پراکنده شده و تعداد اندکى از آنان بدن نیمه جان وى را در خانه یکى از شیعیان مخفى کرده و براى درمانش پزشکى آوردند. پزشک پس از تلاش زیاد چاره اى جز بیرون آوردن پیکان تیر از پیشانى زید ندید. اما همین که تیر را بیرون آورد، روح شریفش از بدن مفارقت کرد و به لقاءالله پیوست.

یاران و فرزندان او بدنش را در جویى دفن نموده و بر روى آن آب روان جارى کردند. از زید بن على علیه‌السلام در هنگام شهادتش، چهل و دو سال گذشته بود.[۴]

بازماندگان سپاه زید و فرزندان او از جمله یحیى بن زید، پس از دفن بدن وى پراکنده شده و بسیارى از آنان توانستند از کوفه گریخته و به شهرهاى دیگر روند. یوسف بن عمر که براى پیداکردن جسد زید جایزه مهمى تعیین کرده بود با راهنمایى یکى از آنانى که شاهد دفن وى بود، مدفن او را پیدا کرد و پس از نبش قبر سرش را از بدن جدا کرد و براى هشام بن عبدالملک در شام فرستاد و بدنش را در محله کناسه کوفه به دار آویخت.

به همراه زید، بدن برخى از یاران نزدیک او چون نصر بن خزیمه، معاویة بن اسحاق و زیاد بن عبدالله فهرى نیز به دار آویخته شد. بدین ترتیب، قیامى که مى‌ رفت ریشه ظلم و تجاوز را در جامعه اسلامى، به ویژه در منطقه عراق بخشکاند و نهال عدالت اسلامى را بارور کند، بدست دژخیمان خلیفه اموى به شکست و نابودى کشیده شد.

این واقعه، به همان صورتى که امام محمدباقر علیه‌السلام و امام جعفرصادق علیه‌السلام پیش‌ گویى و پیش‌ بینى کرده بودند، واقع گردید. به دستور دستگاه خلافت جسد زید و یارانش بر بالاى چوبه‌ هاى دار باقى ماندند و براى نگهدارى از آن‌ ها چهارصد نفر را مأمور کردند. پس از گذشت چهار سال که یحیى فرزند زید در خراسان قیام کرد و به شهادت رسید و سرش را نزد ولید بن یزید (دهمین خلیفه امویان) در شام بردند، وى دستور داد تا جسد زید را آتش زده و خاکسترش را بر باد دهند.[۵]

 

انقراض خلافت بنى عباس ۶۵۶ ق

بنی عباس، (حکومت: ۶۵۶ق-۱۳۲ق) از مشهورترین سلسله‌های خلافت اسلامی که بیش از پنج قرن در محدوده فعلی خاورمیانه حکومت داشتند. فعالیت امام صادق (ع)، و امامان بعدی، در زمان بنی‌عباس بوده است. در این دوره، امامان و علویان و پیروان آنان، در فشار و سرکوب شدید بودند. سیاست امامان در برابر حاکمان بنی‌عباس، تقیه و دوری از قیام و گاه گفتگوی صریح با خلیفه بود.

مستعصم باللّه سى و هفتمين از خلفاى عباسى و آخرين خليفه در چهارم صفر سال ۶۵۶ ق هلاك شد خلاصه موضوع از اين قرار است:

هلاكوخان برادر خود را به جهت تسخير بغداد روانه ساخت ابن علقمى وزير شيعه و مورد علاقه خليفه بود به مستعصم گفت مصلحت نيست سالى اين قدر از اموال به لشكر مصرف مى شود خوب است لشكريان به شغل و صنعتى مشغول شوند كه مخارج آنها جزء خزانه سلطنتى گردد خليفه چون پول دوست بود قبول كرد و ابن علقمى مشورت كرد كه چه كنم گفت لشكر مغول نمى تواند سپاه بغداد را شكست دهد و خليفه را غافل كرد.

خبر رسيد كه سپاه هلاكوخان نزديك بغداد رسيد، لشكرى به مقابله هلاكوخان فرستاد جنگ مغلوبه شد از ابن علقمى مصلحت پرسيد گفت بايد خليفه خود برود و با اجناس نفيسه و نقود امر را به مسالمت خاتمه دهد.

مستعصم چهارم صفر با دو پسرش و بسيارى از علماء و سادات پيش ‍ هلاكوخان رفتند چون وارد شدند خليفه و دو پسرش را گرفتند به اتفاق صلاح در قتل خليفه ديدند لذا امر كرد خليفه را با جمعى از عباسيين به قتل رسانيدند و بعد از او احدى از عباسيين پرچم خلافت بر پا ننمود و عباسيين پانصد و بيست و چهار سال سلطنت كردند و ۳۷ نفر از آنها حكومت كرده.

منبع:

کتاب حوادث الایام، سید مهدی مرعشی نجفی

۱- الارشاد (شیخ مفید)، ص ۵۲۰؛ کشف الغمه (علی بن عیسی اربلی)، ج ۲، ص ۳۳۵ و بحارالانوار (علامه مجلسی)، ج ۴۶، ص ۱۸۶.
۲- همان.
۳- مسند زید بن علی علیه‌السلام، ص ۱۹۰.
۴- همان، ص ۱۸۷.
۵- تاریخ طبرى، ج ۵، ص ۵۰۳؛ الفتوح (ابن اعثم کوفی)، ج ۸، ص ۱۲۲؛ تاریخ خلفا (رسول جعفریان)، ص ۶۵۰ و تاریخ دمشق (ابن عساکر عسقلانی)، ج ۱۹، ص ۴۵۶ و ۴۷۶.

 

کد خبر 975133

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha