به گزارش خبرگزاری شبستان؛ آیت الله قرهی با متعلق خواندن این نظام به امام زمان (عج) و اشاره به شیطنت جدید دشمنان برای ضربه زدن به اقتصاد کشور ، تکلیف مؤمنین را هوشیاری نسبت به این شیطنت ها دانست .
آنچه در ادامه می خوانید بخشی از سخنان وی در مراسم سوگواری بر شهادت مظلومانه امام رضا (ع) در تهران است :
تکلیف امروز ما چیست؟
لذا ببینید وقتی انسان بخواهد تکلیف الهی را انجام بدهد، باید مراقبه و مواظبت کند و فقط و فقط هر چه پروردگار عالم میخواهد، انجام دهد. پس مطلب مهم این است که واقعاً در این زمان تکلیف ما چیست. خدا به حقّ این روز شهادت و به حقّ این عزا از آن کسانی که به این مملکت، به این دین ناب و به این نظام مقدّس خیانت می کنند نگذرد. من این مطلب را بارها عرض کردم، آن را جدّی بگیرید، فکر نکنید این نظام و این انقلاب را امام (اعلی اللّه مقامه)درست کردند، امام فرستاده امام زمان(عج) بودند و این نظام بلاشک متعلّق به وجود مقدّس مولا، حضرت حجّت بن الحسن المهدی(ص) است. حالا مدام بگوییم امام زمان، بعد با این نظام خوب نباشیم. خاک بر سر چنین کسی که اصلاً نمی فهمد این نظام مال امام زمان(عجّ)است. چرا بعضی از ما هنوز نمی فهمیم؟! والله، تالله، بالله، این نظام متعلّق به امام زمان(عجّ) است. همانطور که می دانید من شیمیایی هستم و وضعیّت چشم راستم هم به این صورت است که کاملاً تخلیه شده است و الآن عفونت کرده امّا با این حال تکلیف خودم دیدم که این صحبتها را بیان کنم و إلّا من الآن نباید بیرون بیایم.خلاصه من با این وضعیّتی که دارم، آخرتم را برای دنیای کسی نمی فروشم. از طرفی هم ما در این مملکت کاره ای نیستیم که بگویند: برای پست خودش حرف می زد. ما الشیخ فی الکنج هستیم، یک کنجی نشستیم و به امورات حوزه و تدریس می پردازیم. ریاستی نداریم که برای ریاست خودمان حرف بزنیم و از این بابت هم خدا را شاکریم امّا اگر این مطالب گفته نشود و تکلیفمان را انجام ندهیم، فردای قیامت پیامبر(ص)جلویمان را می گیرد، امام زمان(عجّ) جلویمان را می گیرد، آقا یقه مان را می گیرد.
مسایل اقتصادی؛ توطئه جدید دشمن
حضرت تکلیف را فهمید، ما هم باید تکلیف را بفهمیم. این ملعونین قصدی دارند، عرض هم کردم، باز می گویم، من تکلیف الهی ام را انجام می دهم. اینها دیدند در فتنه 88 نتوانستند کاری کنند، گفتند: الآن با مسائل اقتصادی جلو می رویم. مردم! سینه به سینه همدیگر را آگاه کنید و به دیگران آگاهی دهید، اینها قصدشان این است. یک عدّه پلید پست (همین آقازاده هایی که پولها در دستشان هست) وقتی دیدند نتوانستند آنطوری نظام را ساقط کنند، می خواهند مردم را با مباحث اقتصادی تحریک کنند. آنها دیدند در دنیا اینطوری شده و الآن در آمریکا و اروپا هم مردم بیرون ریختند، حالا میخواهند در ایران هم یک طوری مردم را تحریک کرده و باعث شوند با مباحث اقتصادی مردم بیرون بریزند. مباحث اقتصادی هم دیگر انتخابات نیست که برای فلانی و عمر و زید باشد. لذا شاید دیگر نتوان آن را کنترل کرد. پس هشیار باشید که قصد این ملعونها این است که نظام را ساقط کنند.
یک مشت شیاطینی که در این بحث بانک مرکزی و وزارت اقتصاد حضور دارند، می خواهند به نظام ضربه بزنند که اگر یک زمانی امام المسلمین، ولی امر مسلمین حرف زدند، نستیجیربالله، نعوذبالله دیگر حرفشان خریدار نداشته باشد. چون فقر کفر می آورد، «الفقر یکاد الکفر»، این خصوصیّت فقر است. این شیطنت این ملعونهاست: «النَّاسُ عَبِیدُ الدُّنْیَا»6، اینها بنده دنیا هستند، اگر ببینند اوضاع سخت شده، بیرون می آیند، بعد اگر آقا هم خطبه بخواند، نعوذبالله، قبول نمی کنند که خدا آن روز را نیاورد. لذا مردم را هشیار کنید و آنها را از این دستهای پنهان باخبر کنید. ما نمی دانیم وزارت اطّلاعات و ... چه می کنند؟! باید اینها را بگیرند، دیگر تا چه زمانی باید صبر کرد؟! الآن دلار با این وضعیّتی که آمریکا دارد ، باید سقوط کند و در حدّ پانصد تومان شود، نه این که بالا برود. ژاپن دلار را از معاملاتش حذف کرد و یورو را وسط آورد. والله من قبلاً بیان کردم که وضعیّت اقتصاد آمریکا سالها پیش از بین رفته است و حالا ببینید چه زمانی دارد صدایش درمی آید. اقتصاد آنها قبلاً پوکیده بود ولی ببینید این چه دستی است که امروز دلار را می خواهد تا کجا و کجا برساند؟! این چه دستی است که یک فلز را اینگونه بالا می برد؟! اینها قراردادی بین ما است که مثلاً پایه پول، یک فلزی به نام طلا است، یک موقع فلزی به نام نقره است و... . پس می توانند این قراردادش را طور دیگری بکنند، چرا باید اینطور شود که بعد روی هر چیزی اثر بگذارد؟!
انصاف داشته باشیم
خود ما هم باید یک مقدار انصاف داشته باشیم، گفت: کس نخارد پشت مـن جز ناخن انگشت مـن. خودمان باید یار هم باشیم، نه این که تا دلار بالا رفت، بعضیها سوءاستفاده کنند. والله! این پولها که به بهانه این که دلار گران شده، خودمان هم همینطوری مدام قیمتها را افزایش بدهیم، حرام است. یک مقدار کمک هم کنیم. بعضی از مسئولین نمیفهمند و متوجّه نیستند، کاری به آنها نداشته باشیم، خودمان دست خودمان را بگیریم، خودمان نظام خودمان را حفظ کنیم، این نظام مال تشیّع است، مال اسلام ناب است، نظام برای فرد نیست. امام خمینی(ره) فرستاده امام زمان(عجّ) بود، این امام المسلمین، فرستاده و سپهسالار امام زمان(عجّ)است. ما که در اینجا فرد نداریم. هرکه می خواهد باشد، فرقی نمی کند، معلوم نیست مسئولین اقتصادی مملکت دارند چه می کنند که بعضاً هم کارخرابیهایشان را فهمیدند.
مراحل نخست فتنه اکبر
مواظب باشیم، می خواهند به این اسلام ناب ضربه بزنند. تکلیف امروزمان را بفهمیم. همانگونه که حضرت ثامن الحجج(ع) تکلیفشان را فهمیدند، همانگونه که وجود مقدّس باقرین صادقین(ع)تکلیفشان را می دانستند، همانگونه که امام مجتبی(ع) تکلیفشان را به صلح متوجّه شدند، همانگونه که أبی عبدالله(ع) تکلیفشان را به جنگ متوجّه شدند، ما هم تکلیفمان را بدانیم. هشیار باشیم، بیدار باشیم و دیگران را هم بیدار کنیم.اینها مراحل نخست فتنه اکبر است که خطر دارد. مسئولین امنیّتی مملکت و سپاه، ارتش و ... باید هشیار باشند. من دارم اشاره میکنم، تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل. امّا مردم هشیار باشید! والله! من اصلاً این چند شب خواب ندارم، وحشت دارم که این بی شرم ها، این بی حیاها و این نامردها چه وضعی می خواهند درست کنند. اینها نامردند، بویی از انسانیّت نبردند. با مردم بازی میکنند برای این که میگویند: چرا من اینطور نشدم. آقازاده هایشان با مردم بازی می کنند که چرا اینها حاکم نشدند. اینها با این نظام بازی می کنند، هشیار باشید. خدایا! من تکلیف خودم را انجام دادم.
آنچه امروز قلب امام زمان را به درد می آورد
عزیزان! تکلیف شناس باشیم، آنچه که میخواهند از ما تکلیف است. فردای قیامت از من و تو از تکلیف سؤال می کنند. آنچه که امروز سؤال می شود تکلیف فردی نیست، تکلیف اجتماعی است. من به این مطلب یقین دارم، این را یادداشت کنید و بعد مدام مطالعه کنید و فکر کنید تا ببینید چه عرض کردم - آنچه که امروز قلب نازنین و مقدّس مولایمان را اذیّت میکند، دیگر گناه فردی نیست، اگر تا الآن می گفتیم دوشنبه ها، پنجشنبه ها پرونده اعمالمان به دست مبارک حضرت می رسد و حضرت از گناه شخصی ما ناراحت می شوند، دیگر بدانید امروز گناه اجتماعی است که قلب نازنین آقا را به رنج می آورد. البته نه این که بگویم نعوذبالله گناه فردی کنیم، خیر، امّا آنچه که امروز برای حضرت دردآور است، گناه اجتماعی است.
باید هشیار بود، بیدار باشیم. هر که هر چه میخواهند بگویند، بگویند. من وظیفهام را انجام دادم. خدایا! تو شاهد باش من وظیفهام را انجام دادم. آقا جان! تو شاهد باش ما وظیفهمان را انجام دادیم و این مطالب را می گوییم.
پیشتازان در انجام تکالیف الهی
از وظایف بندگان حضرت حقّ این است که بدانند تکلیف الهی آنها چیست. گاه ذوالجلال والإکرام این تکلیف را به عنوان وحی (وحی قرآنی) برای انسانها تبیین فرموده است. لذا در کتاب الله تمام مطالب برای هدایت بشر و تکلیف آنها معیّن شده است. گاه هم در قالب وحی بیانی مطرح شده است؛ که آن وحی بیانی هم از ناحیه مقدّس نبی مکرّم(ص) است که قرآن فرمود: «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى» یک مطلب دیگر هم از حضرات معصومین(ع) است.منتها نکته بسیار مهم این است که چون خود حضرات معصومین(ع) انبیاء عظام و اولیاء، اوّل بنده حضرت حق هستند، طبعاً اوّلین کسانی هم هستند که خود را مقیّد میکنند تکلیف الهی را آنگونه که تکلیف خداست انجام بدهند. این حضرات آنقدر در عرصه عمل و انجام تکالیف الهی پیشتاز هستند که شاید جز این نباشد که بگوییم: بندگان حقیقی حضرت حق در مرحله نخست فقط حضرات معصومین(ع)هستند.
زمان شناسی و تشخیص تکلیف؟!
تکلیف دو نوع است 1. کلیف روزمرّهای که انسان باید انجام دهد، مثل همین عبادات ظاهری که نماز، روزه و ... است. اینها را به عنوان تکالیف بیان میکنند؛ یعنی وقتی انسان به سن تکلیف رسید، دیگر باید اینها را انجام بدهد. 2. تکالیفی که براساس شرط زمان و مکان است. اوّلاً نکتهای را عرض کنم و آن این است که بلوغ (رسیدن به رشد و تکامل)، خود تکلیفآور میشود. پس هر بندهای اگر بنده بود و به آن رشد و بلوغ فکری - نه تنها بلوغ سنّی - رسید، می داند که از آنجا به بعد مکلّف است؛ یعنی باید به عنوان بنده، تکلیف خود را انجام دهد که این برای من و شما هم هست. همانطور که اشاره شد ما یک تکلیف ظاهری داریم که همین عبادات است؛ مانند نمازی که به عنوان واجبات یومیّه میخوانیم و اعمال دیگری که باید انجام بدهیم. امّا یک تکلیف هم هست که تکلیف زمان و مکان است؛ یعنی بدانیم در چه زمانی قرار داریم و تکلیف ما چیست؟ در کدام مکان قرار داریم و تکلیف ما چیست؟ این نکته بسیار مهمّی است که باید در آن تأمّل کنیم امّا متأسّفانه فراموش میشود
تکلیف نشناسی مردم علی(ع) را خانه نشین کرد!
آن چه که باعث شد مولیالموالی(ع) خانهنشین شوند، این بود که مردم فقط تکالیف ظاهری و تکالیف روزمرّه - مانند این که باید نماز بخوانند، روزه بگیرند، حجّ بروند و دیگر مسائل عبادی- را گرفتند امّا این را که تکلیف آنها به عنوان یک مکلّف در هر شرایط زمانی و مکانی چیست، نفهمیدند. این نکته بسیار مهمی است. متأسّفانه ما همیشه به تکلیف اینگونه می نگریم که وقتی به سنّ بلوغ رسیدیم، چگونه باید نمازمان را بخوانیم، چگونه باید روزه بگیریم و ... امّا این یک قسمت از تکالیف است، نه همه تکالیف.
عمده تکالیف این است که در آن شرط زمانی و مکانی خودت، بدانی الآن تکلیف تو چیست. اکثر امّت تکلیف را نفهمیدند. لذا دست از دامن ولایت کشیدند و فقط به تکالیف ظاهری بسنده کردند و گفتند: این مسائل به ما ارتباطی ندارد، آنها بین خودشان هر کاری میخواهند انجام دهند، چه اشکالی دارد، هر کس میخواهد حاکم باشد و ...، من تکلیفم این است که باید نمازم را بخوانم!!! لذا آنها فقط به این تکالیف ظاهری بسنده کردند که یقین بدانید در این صورت این تکالیف ظاهری اصلاً معنا ندارد. مگر آنهایی که در سقیفه تشکیل حکومت دادند، آمدند به من و تو بگویند: نماز نخوان؟! همانطور که به صورت شعر بیان شده و اعتقاد حقیقی ما هم همین است، می گوییم: به منکر علی بگو نماز خود رهاکند نماز بی ولای او نماز بی وضو بود
تا ولایت نپذیریم، تکلیفی انجام ندادهایم. فکر کردیم تکلیف انجام دادهایم؟! کدام تکلیف؟! کدام نماز؟! کدام روزه؟! بی ولایت، نمازی نیست. بی ولایت، روزهای نیست و باید رها شود. یعنی چنین کسی در حقیقت تکلیف را هم انجام نداده است؛ چون تکلیف مهمتر این است که انسان باید ولایت را دریابد. آنها این را نفهمیدند، ولایت را رها کردند و فقط به تکلیف ظاهری بسنده کردند و گرفتار شدند. امروز هم میبینیم که آنها دور بیتالله طواف میکنند، قرآن میخوانند، نماز میخوانند امّا در واقع تکلیفی انجام نمیدهند، حتّی همان تکلیف ظاهری؛ چون نفهمیدند تکلیف اساسی آنها چیست. آنها به عنوان یک مکلّف نفهمیدند که چه تکلیفی را باید انجام بدهند.
باید بدانی امام امروز از تو چه می خواهد!!
این مطلب در طول تاریخ همیشگی است، برای من و شما هم همین است. امروز تکلیف ما چیست؟ اگر فکر کنیم که باید فقط به صورت ظاهر دعا کنیم و بگوییم: «اللَّهمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»، داد بزنیم، فریاد بزنیم، مدام ذکر بگوییم، مدام دعای سلامتی آقا را بخوانیم «اللَّهُمَّ کُن لِوَلِیِّکَ الحُجّة» شب و روز دعای فرج بخوانیم «اِلهی عَظُمَ البَلاء . . .» امّــــــــا ندانیم تکلیفمان چیست - به یقین عرض میکنم، هیچ شک نکنید - ما هم درست مثل اهل جماعت هستیم. منتها آنها «اللَّهمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج» نمی گویند. آنها به ظواهر دیگری چسبیدهاند و ما هم به ظواهر دیگری. اگر نفهمیم حضرت امروز از من و تو چه میخواهد؛ یعنی آن تکلیفی که وجود مقّدس مولا از من و تو میخواهد چیست، اعمال دیگرمان هیچ فایده ای ندارد.
معصومین(ع)و عمل به تکلیف
خود آن حضرات فهمیدند تکلیف چیست. لذا با توجه به شرط زمان و مکان تصمیمهای مختلفی اتّخاذ کردند. وجود مقدّس حضرت ثامنالحجج، آقا و مولایمان علی بن موسی الرضا(ع)متوجّه این مطلب بودند که حتّی با وجود نیشزبانها و حرفهای علویّون در مدینه؛ به آنچه که تکلیفشان بود، عمل کردند. آنها به حضرت اشکال می گرفتند که تو چرا ولایتعهدی را پذیرفتی؟! هارون الرّشید، پدرت را حداقل هفت سال در زندان کرد، کدام یک از اجداد طاهرینت با خلفای ظالم - به تعبیری - زیر یک سقف همنشینی کردند که تو ولایتعهدی او را پذیرفتی؟! شما فکر نکنید که بیگانگان به حضرت اشکال گرفتند، بلکه از خود علویّون بر حضرت اشکال کردند و به ایشان اهانت و جسارت کردند و نعوذبالله و نستجیربالله گفتند: اصلاً حضرت، امام نیست، او حبّ دنیا دارد و ریاست طلب است! امّا حضرت، تکلیف خود را میدانند، همان گونه که وجود مقدّس حضرت باقرالعلوم و حضرت امام جعفر صادق(ع) تکلیف خود را میدانستند. آنها اوّل کسانی هستند که فقط به تکلیف عمل میکنند. آنها میدانند مثلاً در شرایط زمانی ای که ظالمین به هم مشغول هستند و دعای مؤمنین («اللهم اشغل الظّالمین بالظّالمین») مستجاب شده؛ وقت نشر علم آلرسول است و لذا میدانید به هر دو آن بزرگوار باقرین صادقین گفته میشود؛ آنها باقرالعلوم (شکافنده علوم) هستند.
یعنی مولی الموالی(ع) باقرالعلوم نبودند؟! یعنی امام مجتبی(ع) باقرالعلوم نبودند؟! یعنی وجود مقدّس أبیعبدالله(ع)باقرالعلوم نبودند؟! یعنی وجود مقدّس حضرت زینالعابدین(ع) باقرالعلوم نبودند؟! یعنی کلّ حضرات معصومین(ع)باقرالعلوم نبودند؟! چرا بودند؛ امّا سؤال اینجاست که چرا فقط به آن دو حضرت باقرین صادقین بیان میکنند؟ برای این که تکلیف در شرایط زمانی آنها، نشر علم آل رسول بود و آنها فهمیدند تکلیفشان چیست.
امام حسن(ع)از سید الشهدا(ع) جنگجوتر بود اما شرایط زمان ..
عدّه ای از ایران (خراسان) به محضر حضرت صادق القول و الفعل(ع)میآیند و میگویند: آقا! شما قیام کنید - به تعبیر ما از تو به یک اشاره از ما به سر دویدن - ببینید چنین و چنان میکنیم امّا حضرت میبینند که الآن موقع قیام نیست، لذا نمی پذیرند و إلّا اینطور نیست که حضرت از جنگ بترسند، مگر این حضرات میترسند؟! خاطرتان هست که راجع به وجود مقدّس حضرت سبط اکبر(ع)در جنگ صفّین از کتب اهل جماعت چه گفتیم؟ امیرالمؤمنین(ع) هم در نهج البلاغه بیان فرمودند: او را بگیرید. آنقدر شجاعت امام حسن(ع) زیاد بود که وقتی وارد میدان میشدند، فقط میزدند. در مورد ایشان می گفتند: أبیعبدالله(ع) هم مانند ایشان نمیجنگند، حتّی ایشان از امیرالمؤمنین(ع)هم بدتر میزنند. امّا چه شد که صلح کردند؟ شرایط زمان و مکان آنگونه ایجاب کرد که گفتند: تکلیف من در این زمان صلح است و إلّا اینطور نیست که بگوییم ایشان صلحدوست بودند. همانطور که حتّی اکنون هم عدّه ای به اشتباه می گویند: فردی که سیّد حسنی است، صلحدوست است و فردی که از سادات حسینی است، جنگجو است. چون همانطور که گفتم: اتّفاقاً حسب مطالب تاریخی، جنگجویی امام مجتبی(ع) نسبت به أبیعبدالله(ع) أفضل بوده است. ایشان شیری بودند که خود عمروعاص بیان میکند: از علی بن ابیطالب(صلوات اللّه و سلامه علیه) غرّانتر است. عجیب است، او در مورد ایشان گفته است: «هو الأسد و ابن الأسد و أفضل من الأسد». ولی مهم این است که ایشان در آن زمان نگاه می کنند تا ببینند تکلیفشان برای بقای تشیّع، دین حقیقی و به قول امام راحل، اسلام ناب محمّدی(ص) چیست؟
آن دو امام همام (باقرین صادقین(ع)) تکلیف را در این دیدند که بگویند علم آلرسول چیست؛ چون در زمان آنها، ظالمین مشغول به هم بودند و فرصت خوبی برای این کار بود امّا بعدها دیگر به آنها اجازه نشر علم نمیدهند. برای همین است که با وجود این که اینقدر بر نوافل تأکید کردند امّا در رابطه با وجود مقدّس حضرت صادق القول و الفعل(ع)داریم که ایشان بعد از نماز ظهر، بلافاصله نماز عصر را می خواندند و بعد یک سری درس داشتند، یا این که صبح بلافاصله نماز میخواندند و تا تمام میشد، بر سر درس برمیگشتند. یک درس جبر، یک درس فیزیک، یک درس فقه، یک درس اصول، یک درس هندسه و ... میگفتند. ایشان چهار هزار شاگرد داشتند و از صبح تا نیمه شب مدام درس می گفتند. چون می دیدند وقت مغتنم است و الآن موقع، موقع درس است و باید درس داد. یک موقع، موقع رزم است و باید رزم کرد، یک موقع هم، موقع درس است و باید درس داد. لذا مهم این است که انسان بداند تکلیفش چیست. مکلّف یعنی این که بداند تکلیف حقیقی او چیست. اگر فهمید که تکلیف حقیقیاش چیست، برنده است. حضرت ثامن الحجج(ع)فهمیدند تکلیفشان چیست؛ فهمیدند که برای حفظ دین حقیقی باید ولایتعهدی را بپذیرند؛ چون میدانند امر خداست، لذا می آیند و به صورت ظاهر می پذیرند. گرچه خودشان به این قضیّه اشاره کردند و موقع وداع با خاتم رسل، حضرت محمّد مصطفی(ص) چنان سوزناک گریه کردند و روی قبر افتادند که اطرافیان به ایشان گفتند: آقا! شما هیچوقت اینطور گریه نمیکردید. بعد هم موقعی که میرفتند، فرمودند: برای من گریه کنید. گفتند: آقا! شگون ندارد پشت سر مسافر گریه کنند، إنشاءالله بروید و به سلامت برگردید امّا ایشان فرمودند: برای آن مسافری که برگردد گریه نمی کنند ولی من میدانم که برنمیگردم.
حتی علویان نفهمیدند که امام به تکلیف عمل می کند
حضرت به تعبیر ما دارند کدها را میدهند که بدانید من برای ولایتعهدی نمیروم امّا یک عدّه که شعور و فهمشان کم بود و فقط فکر میکردند عبادت به این است که چند رکعت نماز بخوانند و یک تسبیح دست بگیرند و ذکر بگویند، به این کار حضرت ایراد گرفتند. آنها اگر می فهمیدند که خود حضرت کد را داده اند و وقتی علن دارند اعلان میکنند که برای من گریه کنید؛ یعنی من برای ولایتعهدی نمیروم؛ دیگر علویّون جرأت نمیکردند به حضرت إنقلت بیاورند. آنها نفهمیدند حضرت دارند تکلیف الهیاشان را انجام میدهند، ولو علوی باشند امّا نفهمیدند. اگر تکلیف الهی را انجام ندهند که امام و هادی الهی نیستند. اوّل کسی که میخواهد مردم را به سوی خدا هدایت کند، خود عامل است. »وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا»3، آنها مردم را به امر خدا هدایت میکنند، نه به سوی خودشان. مردم پراکنده بشوند، بشوند؛ مگر مردم میخواهند دور من جمع بشوند؟! میخواهیم مردم را دور خدا جمع کنیم، نه دور شخص.
فقط امام رضا(ع) عالم آل محمد بود؟
عزیز دلم! مهم این است که انسان بفهمد تکلیف الهیاش چیست و این مطلب را درک کند؛ نه این که تازه به آن کسی هم که میخواهد تکلیف الهیاش را انجام دهد، إنقلت بیاورد.اصلاً برای چه به حضرت ثامن الحجج(ع) عالم آلمحمّد میگویند؟ مگر دیگر حضرات عالم نیستند؟! مگر میشود معصوم با معصوم فرق کند؟ «کلّهم نورٌ واحد» هر چه صفات نازله الهی هست، در عصمت است. ما حتّی در تالیتلو معصوم هم، همه آن صفات را داریم. در اولیاءالهی هم آن صفات وجود دارد. اگر یک موقع پرده بالا برود و ما ببینیم در بعضی از اولیاء چه خبر است، بند بند انگشت و اعضاء و جوارحشان را تکّه تکّه میکنیم. حال اینها که مملو از علم الهی هستند، چه برسد به حضرات معصومین(ع) که منشأ این قضیّه هستند. امّا آیا «أَنَا مَدِینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلِیٌّ بَابُهَا» فقط در مورد امیرالمؤمنین(ع)است؟ خیر، وجود مقدّس نبی مکرّم(ص) علم خدا و همه حضرات، باب علم نبی(ص) هستند،حضرات معصومین(ع) تجلّی اسماء و صفات حضرت حق هستند. ما این تجلّی را حتّی در اولیاءالهی هم دیدهایم. من خودم در کسی دیدهام و باورم شد. یک قضیّهای راجع به هندسه مظفّر بود، ما مطلبی را گفتیم و گفتیم که این هست، گفتند: خیر، این اشتباه است، این است و ...، بعد گفتند: بله، فلان فرد هم این را گفته است امّا اشتباه است. یا در مورد رادیکالها گفتند: ما بیش از پنج نوع داریم و سه نوع غلط است، همه مطالب را تنظیم شده و با دسته بندی بیان می کردند که اصلاً تعجّب کردیم. علوم دست اینهاست، همه چیز دست اینهاست. اینها تجلّی اسماء و صفات علم پروردگار عالم هستند.
لذا همه حضرات، عالِم هستند، امّا در زمان ثامن الحجج(ع) موقع نشر بود. آن هم در کجا؟ می خواهم این مطلب را برایتان بشکافم. ایشان باید به ایران می آمدند تا اینجا مرکز آن دین ناب شود. همانگونه که پیامبر(ص) به کتف حضرت سلمان محمّدی زدند و فرمودند: علم از این فُرَس است. بعد فرمودند: زمانی می رسد که اینها (فارسها) شما را به دین دعوت می کنند که دین حقیقی چیست.
پایان پیام/
نظر شما