حب دنیا مانع از اطاعت فرمان الهی می شود

آیت الله قرهی: وقتی انسان حبّ دنیا نداشت، مطیع خدا می‌شود، عبد صالح می‌شود، مطیع رسول می‌شود، مطیع امیرالمؤمنین می‌شود مطیع ولیّ خدا می‌شود، امّا حبّ دنیا اجازه اطاعت هم نمی‌دهد.


خبرگزاری شبستان: مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج)، ضمن ارائه مطالبی مبسوط در رابطه با تأثیر وابستگی های دنیوی بر دیانت شخص، اظهار کرد: حب دنیا مانع از اطاعت فرمان الهی می شود.
آنچه در ادامه می آید گزارش سخنرانی شب نهم محرم سال جاری است:


بسمه تعالی

بندگی خدا و جمع با طاغوت؟!

 عرض کردیم یکی از خصایص اولیاء و انبیاء عظام این است که بندگی خدا را به بندگان تذکار بدهند «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ» و رکن دوّم این که «وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ» هرگز با طواغیت عالم سازگاری نداشته باشند. نمی‌شود توحید، توحید باشد و نفی عبودیّت غیر پروردگار عالم بیان نشود.
و عرض کردیم اتّفاقاً در مرحله اوّل، برائت است؛ یعنی اوّل تبرّی است بعد تولّی. «لا اِله» اوّل نفی هر عبودیّت و بندگی، بعد «إلّا اللّه» الّای حصریّه که بندگی خداست. لذا اولیاء خدا، خصّیصین حضرت حق و انبیاء عظام ولو به لحظه‌ای در مقابل دشمن سر کرنش فرود نیاوردند.
وجود مقدّس مولی‌الموالی، امیر‌المؤمنین، علی‌بن‌ابی‌طالب(صلوات اللّه و سلامه اللّه علیه) در نهج‌البلاغه می‌فرمایند: پروردگار عالم از اولیاء و امامان برحقّش عهد و پیمان گرفته است که لحظه‌ای با دشمن سازگاری نداشته باشند. بعد می‌فرمایند: چون هر کس در مقابل دشمن خدا سر سازش فرود آورد، بداند دین خدا را به انحراف کشانده است.
عرض کردیم آن جریان انحرافی در سقیفه عامل می‌شود کعب‌ابن‌ابی‌الولا به کعبه خطاب کند که نگران نباش لات و عزا بر‌می‌گردند. جریان انحرافی باعث می‌شود که وجود مقدّس مولی‌الموالی(صلوات اللّه و سلامه اللّه علیه)، امام بر حقّ که بارها و بارها شنیده بودند و نهایتاً هم پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) در غدیر خم فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاهُ» ، خانه‌نشین شود. آن‌قدر این مسئله مهم بود که آخر توجیه کردند منظور از فرمایش پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) این است که هر کس مرا دوست دارد مولا را هم دوست داشته باشد!!! عقلای عالم می‌گویند: اگر پیامبر(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) این مطلب را بارها در مدینه گفته است بحثش جداست، امّا این مطلب در غدیر خم چه معنایی دارد که حضرت همه را جمع کند، حتّی بگوید آن‌هایی که رفته‌اند بر‌گردند، مردم را معطّل کند، جهاز شتران جمع شود، از آن ها بالا برود، بعد این‌گونه دست حضرت را بالا کند و بگوید: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاهُ». کدام عقل سلیم این را عنوان دوستی می‌پندارد و ولایت خدا را در آن نمی بیند؟
این‌جا است که اولیاء الهی و خصّیصین حضرت حق بیان می‌فرمایند: آنچه که عامل شد برای قیام ابی‌عبدالله(علیه الصّلاة و السّلام) همین است که جریان فتنه و انحرافی به جایی رسید که همان‌گونه که کعب‌ابن‌ابی‌الولا، آن یهودی بیان کرد، امور به دست یهود بیافتد - این مطلب، مطلب مهمّی است هرچه تکرار کنیم، کم است. چه شد که بعد از سقیفه، یهودی که کاری به کعبه ندارد، از مدینه به تاخت بیاید و وارد بیت‌الله شود و رو به کعبه کند و بگوید: کعبه! نگران نباش، لات و عزی برمی¬گردند. چون جریان، دیگر دست اسلام ناب نیست .
این‌جا است که می فرماید: «وَ هَذَا الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ ع قَدْ خَالَفَهُ وَ صَارَ إِلَى مَکَّةَ هَارِباً مِنْ طَوَاغِیتِ آلِ أَبِی سُفْیَانَ» . همان چیزی که عرض کردیم قرآن کریم و مجید الهی به صراحت بیان فرمود که خدا از انبیائش که آن‌ها را مبعوث کرد این را خواست که بگویید: «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ». دو رکن رکین حرکتی به سوی خدا: بندگی خدا و جمع با طاغوت محال است، بندگی خدا با عبودیّت دیگران محال است.
لذا حضرت موقع حرکت می فرماید: این حسین‌بن‌علی است که با بیعت یزید مخالفت کرده «قَدْ خَالَفَهُ وَ صَارَ إِلَى مَکَّةَ» و برای رهایی به سوی مکّه می رود «هَارِباً مِنْ طَوَاغِیتِ آلِ أَبِی سُفْیَانَ» برای رهایی از خطر طواغیت آل ابی‌سفیان. قرآن هم می فرماید: «وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ».
یا حضرت باز می فرمایند: «مَن رأی سلطان جائراً فلم بغیر علیه بفعل و القول کان حقاً علی الله أن یدخله مدخله» هر کس فرمانروای ستمگری را ببیند و با کردار و گفتارش بر او نشورد، معلوم است بر خداست که او را در جایگاه او قرار دهد و مثل او می شود. حضرت دارند این مطالب را بیان می کنند که بفرمایند علّت حرکت من چیست و خدا به انبیاء، اولیاء و خصّیصینش اجازه نداده ولو به لحظه ای با طواغیت عالم بسازند.
دین، ملعبه یهود
جمله‌ای را که جمله عجیبی هست، در رابطه با این که اگر کسی با طواغیت عالم بسازد، انحراف در دین به وجود می آورد، بیان کنم. خاخام هُمام نامی، یکی از خاخام‌های یهودی به صراحت بیان می کند: مسیحیّت به زیر چنگ یهود است، زیرا از آن زمان که مسیحیّت احساس کرد هرچه که هست در رسیدن به مادّیات دنیا هست، ما تسلّط بر آن ها پیدا کردیم.
این اقرار یک خاخام یهودی است که این‌گونه به صراحت دارد بیان می کند که یکی از ترفندهای نفوذ در ادیان از ناحیه یهود این است که در مقابل طواغیت عالم سر تعظیم فرود آورند. تا جایی که جلسه گذشته عرض کردیم در آمریکا برای کلیسا هشت مورد را بیان می کنند از جمله این که کلیسا نباید جمله‌های سیاسی آن هم علیه صهیونیسم یعنی یهود بیان کند.
لذا تمام کسانی که معتقدند مسیحیّت تغییر کرد، از جمله مانیکا لیونسکی که یک یهودی صهیونیست هست، می گوید: زمانی ما بر اروپا فائق شدیم که اروپائیان هم مثل ما از دین برای رسیدن به منافع استفاده کردند. یعنی به مقام طغیان رسیدند «إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى‏» ؛ یعنی رسیدند به این که دین، ملعبه یهود شود.
تام ندرو ویلسون نکته ای را به صورت مبسوط بیان می کند، او می گوید: بیل کلینتون، رئیس‌جمهور اسبق آمریکا موقعی توانست رئیس‌جمهور شود که به یهود اعلان کرد کاخ سفید در اختیار شماست. جالب است که تام بیان می کند: اگر او این گونه نمی گفت و اگر این گونه نگویند - منظور رؤسای‌جمهور است- هرگز به ریاست‌جمهوری نمی رسند - این مطلبی است که خود آن خبیثها بیان می کنند. دلیل این است که وقتی در مقابل طواغیت سر تعظیم فرود آوردید، دین شما عوض می‌شود.
حاکمیّت یهود بر عالم
در تاریخ طبری جلد 5 جمله ای وجود دارد که بسیار عجیب است. این جمله متعلّق به شافعی، پیشوای شافعیان است، می گوید: اگر حسین بن علی که قیام او باعث شد دین احیاء شود، قیام نمی کرد، آن گاه بدانید امروز آن چه که بر دین بود، حاکمیّت یهود و طواغیت عالم بود.
یعنی پیشوای شافعیان بیان می کند: دلیل قیام ابی عبدالله، همان چیزی است که قرآن فرمود: «أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ» تا آن را عملی کند.
عجیب است همین عالِم و پیشوای اهل جماعت، بیان می کند: وقتی یزید حاکم شد، حسین بن علی راجع به آن فرمود: «عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ إِذْ قَدْ بُلِیَتِ الْأُمَّةُ بِرَاعٍ مِثْلِ یَزِیدَ» بر اسلام سلام (یعنی تمام شد و از بین رفت) وقتی کسی مثل یزید حاکم شود و دیگران رعایای او باشند. بعد شافعی راجع به این فرمایش حضرت این گونه بیان می کند: «لِأنَّهُ مُفسِدٌ، لِأنَّهُ شارِبُ الخَمر وَ هُوَ مِن وَلَدِ الزِنا» یزید کسی است که شارب‌الخمر و از نطفه حرام است. حسین بن علی باید در مورد او قیام می کرد؛ چون اگر یزید حاکم می شد، تمام بود.
عرض کردیم یزید مادری به نام میسونه داشت که بد کاره بود و در یک شب معاویه، عمروعاص و... (چهار نفر) با او جمع شدند و یزید به‌وجود آمد. پدر میسونه مسیحی و مادرش یهودی بود و جالب این است که تمایل به دین مادر که همان یهود بود، داشت.
می¬گویند: زمانی که معاویه دید میسونه با غلامی جمع شده است، غیرتی شد و به میسونه تازیانه زد، مدّتی میسونه به ظاهر با او قهر کرد و به او محل نمی‌گذاشت. یک بار وقتی معاویه وارد شد، او را دید در‌حالی که به حالت مسیحیان زانو زده است و با خدا سخن می‌گوید. بار دیگر او را دید در حالتی که به ظاهر رو به بیت‌المقدّس ایستاده است و دائم سر را تکان می‌دهد. در تاریخ‌الدّمشقیّه نوشته است: به او گفت: این چه کاری است؟ گفت: این کاری است که مادرم در موقع دعا انجام می داد و این کار یهودیان است؛ یعنی به این سمت هم تمایل داشت. حال، چنین کسی یزید را پرورش داده است!
«عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ» باید فاتحه اسلامی را که بناست یزید به عنوان خلیفه مسلمین باشد، خواند. مهم این است که یزید می¬خواهد به عنوان خلیفه مسلمین باشد، دیگر این جا یزید به عنوان یک شخص نیست، به عنوان حاکم مسلمین است. معلوم است که این اسلام کجا می‌رود، دیگر اسلامی نخواهد بود. لذا حضرت این‌گونه در مقابل این پلید قیام می‌کند و این‌گونه سخن می‌گوید.
زندگی با ظالمین
مرحوم آیت‌الله‌العظمی نائینی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) تعبیر خیلی عالی را راجع به این فرمایش حضرت که می فرمایند: « إِنِّی لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَ الْحَیَاةَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلَّا بَرَماً» دارند. ایشان می‌فرمایند: می دانید این «مَعَ الظَّالِمِینَ» چیست؟ در تاریخ داریم که معاویه به یزید سفارشاتی را کرد و رمز و رموزاتی را به او گفت که این کار را بکن، آن کار را بکن، امّا نسبت به ابی‌عبدالله(علیه الصّلوة و السّلام) به شدّت سفارش کرد مدارا کن. به تعبیر بعضی از محقّقین، شاید یزید به‌واسطه سفارشات مؤکّد معاویه برای حاکمیّت، اصلاً عزّت و احترام هم به امام می‌گذاشت، امّا اگر حتّی حضرت به صورت ظاهر هم سکوت می‌کردند، می‌فرمایند: اصلاً بودن با امثال یزید ظلم محض است.
مرحوم مقرّم(اعلی اللّه مقامه الشّریف) تعبیری بیان می‌فرمایند که نسبتاً بعضی ها آن را پذیرفته اند، می‌فرمایند: حتّی شاید به واسطه سفارش هایی که معاویه کرده بود، گاه یزید می‌گفت: احترامی هم بگذارند و گاهی هم به تعبیری می‌آمدند و نظر امام را راجع به موضوعی می پرسیدند، امّا منظور حضرت از این که می‌فرمایند: «مَعَ الظَّالِمِینَ إِلَّا بَرَماً» این است که کسی که در مقابل یزیدی که می‌خواهد دین را تغییر دهد، یزیدی که علنا مشروب می‌خورد، مفسد است، یزیدی که بیعت دیگران را تمسخر می‌کند، .........
عرض کردیم یزید کسی است که می‌گوید با میمونم ابوقیس بیعت کنید و عجبا که بعضی‌ها هم این کار را کردند. عرض کردم که جدیر با آن بوزینه بیعت کرد منتها چون به واسطه این کار عصبانی شد، دست حیوان را بشکان گرفت و حیوان پرید چنگی زد که چشم جدیر تا آخر این جراحت را داشت، گرچه جدیر تا آخر با یزید بود.
عرض کردیم معشوقه او به نام امّکلثوم میگوید: یزید لخت عور میشد، در این حوضی که در تالار درست کرده بود و آن را از شراب پر کرده بود، میپرید، قلپ قلپ شراب میخورد، بعد بیرون میآمد شعر می‌گفت و آن‌وقت معشوقه هایش را به آغوش میکشید. چقدر شعرهای مستانه‌ راجع به همین معشوقه خودش گفته.
آن¬وقت چنین کسی میخواهد خلیفه مسلمین شود، «عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ».
مشروب، مغز یزید را از بین برده بود. بی دلیل نیست که در روایت داریم شراب، امّالفساد است. در روایت داریم به کسی که مشروب‌خوار است، حتّی جواب سلام ندهید. می¬دانید جواب سلام واجب است، امّا به مشروب¬خوار نباید جواب سلام بدهید.
وجود مقدّس حضرت صادق القول والفعل(صلوات اللّه و سلامه علیه) در باب شرب خمر میفرمایند: هرکس بداند کسی اهل این امّ‌الفساد، شراب است و به او بخندد - دیدید همدیگر را میبینیم، تا می‌گوییم سلام، حال شما، یک لبخندی می زنیم - او را با صورت به جهنم میاندازند که چرا خندیدی. خیلی باید مواظبت کرد.
فرمودند: یکی از کارهایی که انجام می دهند که عقل را زایل کنند تا بتوانند حاکم شوند، این است که مشروب را حاکم می‌کنند. همان کاری که در آندلس (اسپانیای فعلی) انجام دادند و آن زمان بر مسلمین چیره شدند. متأسّفانه یکی از چیزهایی که در جوامع اسلامی هم بسیار آن را رشد دادند، همین است که بتوانند چیره شوند.
حالا این یزید ملعون مغزش معیوب شده، خودش حواسش نیست حدّاقل سران قوم‌ها را نگه دارد. گفت: با این بوزینه ام بیعت کنید. حال، آیا جایز است مثل یزید بر اسلام حاکم شود؟
لذا علّامه نائینی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) میفرمایند: منظور از ظالمین کسانی هستند که بر انسانیّت و دین ظلم میکنند. پس بودن با آن ها ظلم است و مرگ، سعادت است «لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً» امّا «وَ الْحَیَاةَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلَّا بَرَماً». شاید به حضرت ظلم نکند، شاید همین‌طور ...،
گرچه معلوم نبود این خبیث کیست. او در این سه سال حکومت کاری کرد که مردم را وحشت برداشت. مورّخین نوشتند، از جمله در کتاب مروج‌الذّهب آمده که بعد از آن که به مدینه حمله کردند، هزار نطفه حرام به وجود آمد! مردم مدینه، به مسجد‌النّبی پناه بردند امّا ریختند، زدند، گفت: تا سه روز آزادید، غارت کنید، بریزید.
تاریخ‌نویسان می‌نویسند وارد خانه‌ای شدند، مادر داشت طفلی را شیر می‌داد طفل را از او گرفتند، سرش را به دیوار کوبیدند، مغز بچّه بیرون زد. بعد با همان مادر درحالی‌که وحشت کرده و این صحنه را دیده و سنگوب کرده، در همان آن‌جا ... . آن ها روی مغول را سفید کردند.
حالا این‌ها حاکم اسلام هم می‌شوند. طبیعی است که نباید پذیرفت. با رفتن زیر چتر یزیدی که بعدش معلوم نیست چه خواهد کرد، دیگر اصلاً اسلامی نخواهد ماند.
عرض کردیم، بارها عمروعاص معاویه را توبیخ کرد و حتّی جلوی خود معاویه به یزید اهانت کرد و گفت: یک‌خورده به این فلان فلان شده تعلیم بده، این فردا می‌خواهد حاکم شود. اصلاً هیچ چیزی از اسلام نمی‌داند - جالب است بعضی می‌گویند: چون یزید شباهتی هم به خود عمروعاص داشت، عمروعاص علاقه عجیبی به یزید داشت. بالاخره چند نفر در یک شب با میسونه جمع شوند، معلوم نیست یزید، فرزند کدام یک است، امّا چون معاویه پول بیشتری داد، به نام او درآمد.
حالا ابی‌عبدالله بخواهد با این شخص سازش کند، ابداً! طبیعی است که حضرت در مقابل این شخص قیام می‌کند. دلیل این است که دین در خطر است. حضرت بالصراحه می‌فرمایند: «إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی ص أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أَسِیرَ بِسِیرَةِ جَدِّی وَ أَبِی» در قیام ابی‌عبدالله(علیه الصّلوة و السّلام) بحث این که الآن ظلم به آل الله شده، نیست، این‌‌جا دیگر اصل اسلام در خطر بود. اصلاً دیگر اسلام نمی‌ماند.
شافعی، پیشوای شافعیان بیان می‌کند: اگر ابی‌عبدالله(علیه الصّلوة و السّلام) قیام نمی‌کرد، دیگر اسلامی نبود. آن‌جا مولی‌الموالی(علیه الصّلوة و السّلام) خیبرشکن سکوت کرد که اسلام بماند امّا این‌جا حضرت قیام کرد چون می‌داند دیگر اگر قیام نکند، اسلام نمی‌ماند. حدّاقل معاویه ظواهر را حفظ می‌کرد، امّا یزید دیگر راحت فحشا می کرد. ای بسا اعلام می‌کرد: «اصلاً کدام اسلام؟» جرأت پیدا می کرد خیلی کارهای دیگر هم انجام می داد.
گرچه پروردگار عالم خودش محافظ این دین است، همان‌طور که خودش فرمود: محافظ این قرآن است. امّا با این حال خدای متعال عهد و پیمان گرفته انسان ولو به لحظه‌ای در کنار این ظالمین نایستد.
بنده دنیا
یکی از چیزهایی که باید در آن تأمّل کرد این است: حضرت در راه کربلا هشدار می‌دهد که بدانید علّت اصلی این است: مردم بنده دنیا شدند. این بنده دنیا شدن را باید مواظبت کنیم. ما دین را برای خودمان می‌خواهیم یا برای خدا می‌خواهیم؟ اگر بنده دنیا شدیم، بیچاره‌ایم. «إِنَّ النَّاسَ عَبِیدُ الدُّنْیَا» .
معمولا بعضی‌ها دین را برای خودشان می‌خواهند، دین به آن‌ها لطف کند، بزرگواری کند، چیزی بدهد امّا نمی‌خواهند خودشان را برای دین فدا کنند و این مکافاتی است که دیدیم امّت اسلامی به آن دچار شد.
امّا آن‌هایی که در کربلا بودند، حضرت می‌فرمایند: باوفاترین یاران بودند. کسانی بودند که ولو به لحظه‌ای به دنیا دل نبسته بودند. این دلبستگی به دنیا انسان را بیچاره می‌کند. باید مواظبت کرد. چون کسانی که دلبسته بودند همه از کنار ابی‌عبدالله(علیه الصّلوة و السّلام) رفتند امّا آن‌هایی که ماندند، همه، زن و بچه هم یک لحظه دلبسته به دنیا نبودند.
دیدید صورت ظاهر حضرت قاسم‌بن‌الحسن سیزده ساله است، امّا چگونه «أَحْلَى مِنَ الْعَسَلِ» می‌گوید. آن‌ها آل‌الها هستند، امّا مادر وهب که از آل الله نبود. او سر فرزندش را دور ابی‌عبدالله(علیه الصّلوة و السّلام) ‌چرخاند و بعد آن را دو‌باره بر‌گرداند، پرتاب ‌کرد، ‌گفت: ما آنچه در راه خدا دادیم، پس نمی‌گیریم. لذا رمز اصلی این‌جاست که آن ها ولو به لحظه‌ای وابسته به دنیا نبودند.
خدا آن کنز خفیّ الهی، آیت‌الله مولوی قندهاری(اعلی اللّه مقامه الشّریف) را رحمت کند. ایشان به نقل از آیت‌الله‌العظمی آسیّد ابوالحسن اصفهانی، آن مرجع عظیم‌الشّأن و یکّه‌تاز فرمودند: اگر گفتیم «کنا معکم» می‌خواهیم با شما باشیم، راهش این است: اوّل حبّ دنیا از قلب بیرون برود؛ چون این‌ها ولو به لحظه‌ای حبّ دنیا نداشتند.
اگر می‌خواهی بگویی: «یا لیتنا کنا معکم فنفوز معکم»، راه اصلیش همین است؛ چون تمام آن کسانی که در روز عاشورا با ابی‌عبدالله(علیه الصّلوة و السّلام) بودند، این‌طور بودند. از جمله وجود مقدّس قمر منیر بنی‌هاشم، ابالفضل‌العبّاس. وقتی انسان حبّ دنیا نداشت، مطیع خدا می‌شود، عبد صالح می‌شود، مطیع رسول می‌شود، مطیع امیرالمؤمنین می‌شود مطیع ولیّ خدا می‌شود، امّا حبّ دنیا اجازه اطاعت هم نمی‌دهد.
یک نفر مثل جعفر کذّاب، فرزند امام، برادر امام، عموی امام هست امّا حبّ دنیا ولو به لحظاتی بیچاره‌اش کرد که بعد بیان کردند توبه کرد و جعفر توّاب شد، امّا باز هم یک لحظاتی حبّ دنیا بیچاره‌اش کرد. امّا یکی هم مثل قمر منیر بنی‌هاشم که آن‌گونه هست، حتّی نمی‌گوید: برادر، بلکه می‌گوید: سیّدی! مولایی!
طبیعی است، ایشان تالی‌تلو معصوم است، اصلاً نمی‌شود حضرت را مقایسه کرد امّا باید برای من و شما الگو باشد.
وجود مقدّس زین‌العابدین، سیّدالسّاجدین، امام‌العارفین(علیه الصّلوة و السّلام) می‌فرمایند: روز قیامت عموی ما ابالفضل، مقامی دارد که «یَغْبِطُهُ بِهَا جَمِیعُ الشُّهَدَاءِ» که به تعبیر آیت‌الله‌العظمی مرعشی نجفی، آیت‌الله حاج شیخ جعفر شوشتری و بزرگان دیگر، «یَغْبِطُهُ بِهَا جَمِیعُ الشُّهَدَاءِ» یعنی خود علی‌اکبر امام حسین هم به مقام قمر منیر بنی‌هاشم غبطه می‌خورد. منظور این نیست که شهدای ما به او غبطه می خورند. ما که همیشه می‌گوییم: خدایا! شهدای ما را با شهدای کربلا محشور بفرما. یعنی هیچ شهدایی مثل شهدای کربلا نیست. «یَغْبِطُهُ بِهَا جَمِیعُ الشُّهَدَاءِ» یعنی شهدای کربلا به او غبطه می‌خورند، حبیب‌بن‌مظاهر، زهیر و ... و حتّی حضرت علی‌اکبر غبطه می‌خورد. چرا؟ چون خدای معرفت است، دور از دنیاست.
یک نمونه‌ همین که وقتی آن ملعون به ظاهر آن امان‌نامه را آورد، اصلاً دارد که حضرت نمی‌رفت. وجود مقدس ابی‌عبدالله(علیه الصّلوة و السّلام) امر کرد برو ببین چه می‌گوید؟ صدای او را که شنید تنش لرزید و بعد آ‌ن‌طور خطاب کرد: تو با پسر رسول خدا - نگفت برادرم - آن‌گونه رفتار می‌کنی، بعد برای من امان‌نامه می‌دهی؟ شروع کرد به او توپیدن، امان‌نامه را پاره کرد. دارای معرفت عجیبی بود، برای این که مطیع حقیقی دین هست و هر چه خدا بگوید آن را انجام می‌دهد.
قمر منیر بنی هاشم
بیان می‌فرمایند: هیچ کسی نسبت به امام زمان خودش زیباتر نیست؛ حتّی از پیامبر وقتی راجع به زیبایی حضرت یوسف سؤال کردند که آیا شما زیباترید یا یوسف؟ حضرت فرمودند: من نمکی‌ترم. آیت‌الله‌العظمی گلپایگانی ذیل این مطلب فرمودند: حضرت خجالت کشید و نتوانست بگوید: من زیباترم، گفت: من نمکی‌ترم. کسی از امام زمان خودش زیباتر نیست. پس چرا می‌گویند قمر منیر بنی‌هاشم؟
دیدید خورشید نوربخش است. ماه، تجلّی نور خورشید است. ماه از خودش نوری ندارد. دیدید ماه شب چهارده چقدر نور‌افشانی می‌کند؟ ما فکر می‌کنیم نور برای خود ماه است، در حالی که برای ماه نیست؛ چون از همه به خورشید نزدیکتر است. این‌طور انعکاس نور خورشید را به ما می‌رساند.
از همه مطیع‌تر و نزدیک‌تر به خورشید امامت، ابوالفضل‌العبّاس است. مطیع محض است. سمعاً و طاعتاً یکپارچه اطاعت است «أَیُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِیعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ».

 

پایان پیام/
 

کد خبر 97727

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha