به گزارش خبرگزاری شبستان، صدو نود و چهارمین جلسه درس اخلاق آیت الله قرهی در رابطه با رابطه انسان با خدا در مسجد و حوزه علمیه امام مهدی(عج) برگزار شد، که در ادامه مشروع این جلسه را می خوانید:
پرونده سفید وبدون عمل مخلصین!
ذوالجلال و الاکرام وقتی سرّ عظمایش یعنی اخلاص را به بندگان خاص میدهد، این سرّ بین خودش و آن بندگان خاصش از همه جهات باقی میماند. طوری که فرمودند: ذوالجلال و الاکرام از حال اخلاص آنها به وجد میآید، آنگونه که آنها را برای خود برمیگزیند و حتّی پرونده اعمالشان را هم خود میداند و خود. هیچ ملکی از پرونده خاصّان حضرت حق، یعنی مخلصین عالم باخبر نمیشود. طوری که حسب روایت، پرونده آنها فردای قیامت، صورت سفیدی دارد. حضرت سلطانالعارفین، آیتالله سلطانآبادی بزرگ (اعلی اللّه مقامه الشّریف) ، آن مرد عظیمالشّأن و غیبگو در تعبیر بسیار عالی و زیبایی فرمودند: این دلالت بر عشقبازی پروردگار عالم با بندگان خاصّ خودش است.
در باب عشق و عشقبازی بین حضرت حق، ذوالجلال و الاکرام و بندگان خاصش آنقدر سرّ است که خود این عشقبازی هم سرّ است. هیچکس از محتوای جریان حبّ بندگان به خدا و حبّ پروردگار عالم به بندگان خاصش یعنی مخلصین عالم خبر ندارد.
وجود مقدّس حضرت صادق القول و الفعل، امام جعفر صادق (صلوات اللّه و سلامه علیه) به مفضّل بن صالح میفرمایند: «إِنَّ لِلَّهِ عِبَاداً عَامَلُوهُ بِخَالِصٍ مِنْ سِرِّهِ فَعَامَلَهُمْ بِخَالِصٍ مِنْ بِرِّهِ فَهُمُ الَّذِینَ تَمُرُّ صُحُفُهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فُرُغاً وَ إِذَا وُقِفُوا بَیْنَ یَدَیْهِ تَعَالَى مَلَأَهَا مِنْ سِرِّ مَا أَسَرُّوا إِلَیْهِ» مفضّلبنصالح میگوید: «فَقُلْتُ یا مَوْلَای وَ لِمَ ذَلِکَ» و حضرت در جوابش میفرمایند: «فَقَالَ أَجَلَّهُمْ أَنْ تَطَّلِعَ الْحَفَظَةُ عَلَى مَا بَینَهُ وَ بَینَهُم». این یکی از روایات بسیار شیرین و عجیب است که علّت عشق پروردگار عالم به بندگان خاص خودش را بیان میفرماید. سرّی که حضرت صادق القول و الفعل (صلوات اللّه و سلامه علیه) تبیین میفرمایند و بهقدری زیباست که به تعبیر سلطانالعارفین، سلطانآبادی بزرگ (اعلی اللّه مقامه الشّریف) میفرمایند: جز عشقبازی بین بندگان خاص خدا و حضرتش چیز دیگری نیست.
میفرمایند: «إِنَّ لِلَّهِ عِبَاداً» همانا برای خدا بندگانی است که فقط و فقط خالصانه با حضرت حق برخورد میکنند. عملشان و معاملهشان با پروردگار عالم فقط خالصانه است «عَامَلُوهُ بِخَالِصٍ مِنْ سِرِّهِ» آنقدر خالص و عالی که فقط خدای متعال میداند.
«عَامَلُوهُ بِخَالِصٍ مِنْ سِرِّهِ»، «مِنْ سِرِّهِ» یعنی فقط و فقط خدا میداند؛ چون روایتی را خواندیم که پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فرمودند: اخلاص، سرّی از اسرار حضرت حق است که پروردگار عالم فقط به بندگانی مرحمت میکند که آنها برای خودش هستند.
آنوقت اینها که اینگونه خالصانه عمل میکنند که جز حضرت حق کسی از عمل آنها خبر ندارد، آنقدر به پروردگار عالم عشق میورزند که آیتالله بهاری همدانی (اعلی اللّه مقامه الشّریف) ذیل این مبانی اخلاص، در تعبیر زیبایی بیان فرمودند: آنقدر به پروردگار عالم عشق میورزند که دوست ندارند عملشان را غیر از حضرت حق کسی بداند.
آنها آنقدر به ذوالجلال و الاکرام عشق میورزند که حتّی به جایی میرسد با اینکه ملک مینویسد، ملک هم دیگر مطلّع نیست. به قول آن مرد عظیمالشّأن و الهی، ملّا محسن فیض کاشانی (اعلی اللّه مقامه الشّریف) دیگر دوست ندارند حتّی ملک از اعمال خالص آنها باخبر باشد؛ یعنی احساس میکنند وجود ملک بین خودشان و حضرت حق حائل است. آنها حتّی حائل نمیخواهند. آنقدر در اخلاص پیش میروند که نهتنها دوست ندارند هیچ بندهای از بندگان خدا از اعمال آنها باخبر باشد، حتّی دوست ندارند ملکان مقرّب حضرت حق از اعمال آنها باخبر باشند - خیلی حرف عجیبی است -
دلیل این است که پروردگار عالم به واسطه سرّی که به آنها داده (اخلاص) آنها هم سرّ نگهدارند و به جایی میرسند که پروردگار عالم هم اجر و مزد خالص میدهد؛ یعنی مقابله به مثل میشود، اینها خالص عمل میکنند، خدا هم خالصانه مرحمت میکند «فَعَامَلَهُمْ بِخَالِصٍ مِنْ بِرِّهِ» خدا هم آنچنان نیکو و زیبا خالصانه با آنها برخورد میکند که فردای قیامت که نامههای اعمال و پروندهها را به دست افراد میدهند و معمولاً پروندهها پر از خوبیها و بدیها است «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ»، پرونده اینها سفیدِ سفید است، خالی است «یَوْمَ الْقِیَامَةِ فُرُغاً» چیزی در آن نیست، کأنّ فارغ شده از هیچ است، خبری در آن نیست.
منتها موقعی که در محضر ذوالجلال و الاکرام میایستند، «وَ إِذَا وُقِفُوا بَیْنَ یَدَیْهِ تَعَالَى مَلَأَهَا مِنْ سِرِّ مَا أَسَرُّوا إِلَیْهِ» آنها را از رازی که با وی در میان گذاشتهاند، پر میکند. نکته بسیار عجیب این است که نمیفرماید: «مَلَأَهَا مِنْ اَعمالٍ برّیه یا مِن اعمال صالح» بلکه میفرماید: «مَلَأَهَا مِنْ سِرِّ مَا أَسَرُّوا إِلَیْهِ»
سرّ مخلصین چیست؟
سرّ چیست؟ اتّفاقاً یک معنای سرّ این است که سرّ بماند. اگر بنا بود سرّ افشا شود که دیگر سرّ نبود، امّا یک شمّه-اش این است که بیان میکنند؛ یعنی وقتی آنها در مقابل خدا میایستند، دیگران خبر ندارند پروردگار عالم چه غوغایی در پرونده آنها انجام میدهد. آنقدر که خود حضرت حق از خوبیها، نه از بهشت، نه از جنّات و نه از رضوان، به آنها مرحمت میکند.
همان که شمّهای از آن را در قرآن کریم و مجید الهیاش فرمود: «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلى رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی»ای نفس مطمئنه - که یقیناً مخلصین عالم جزء آنها هستند - «ارْجِعِی»؛ تو فقط مال من هستی، به من رجوع کن، به آن پروردگار و پرورشدهنده، تو که از تو راضی است و تو هم از او راضی هستی، پس در بندگان خاصّ خودم یعنی همین مخلصین عالم داخل شو.
نمیفرمایند: «و ادخل الی الجنّات»، جنّات و رضوان در قرآن تکرار شده است، امّا جنّتی یک بار است. صورت ظاهر این است که در جنّتی دیگر از طعامهای آنچنانی و آن اَنهار خبری نیست، آنچه که هست خودش است و بندهاش.
بندگان خالص خدا فردا متعلّق به خود خدایند، همین. گرچه پروردگار عالم متعلّق به همه است و خالق همه اشیاء است، امّا تو گویی فردای قیامت بندگان خالص متعلّق به خدایند و خدا هم متعلّق به آنها است.
لذا عنوان میکند پرونده آنها در روز قیامت «فُرُغاً» خالی است، امّا همینکه در محضر ذوالجلال و الاکرام قرار میگیرند - نمیفرماید: «و اذا وقفوا بین یدی الملائکه» بلکه میفرماید: «وَ إِذَا وُقِفُوا بَیْنَ یَدَیْهِ تَعَالَى»؛ یعنی باز خلوت بین خودشان و خدای خودشان است - آن-جاست که پروردگار عالم آن را از سرّ پر میکند «مِنْ سِرِّ مَا أَسَرُّوا إِلَیْهِ».
این سرّ چیست؟ همینقدر که آنها برای خدا هستند و خدا برای آنها. پروردگار عالم آن رازی را که با وی در میان گذاشتند، برای آنها پر میکند.
شأن و منزلت مخلصین
مفضّلبنصالح میگوید: سؤال کردم مولای من! «[فَقُلْتُ یَا مَوْلَایَ] وَ لِمَ ذَلِکَ»؟ این چیست؟ چرا چنین میشود؟ شاید به این معناست که چرا نامههای اعمالشان سفید و خالی است و بعد ذوالجلال و الاکرام این سرّ را به آنها مرحمت میکند؟
حضرت چه زیبا پاسخ میدهند. اگر کسی بالجدّ بداند اخلاص یعنی چه، آنوقت معنای فرمایش حضرت را می-فهمد. حضرت فرمودند: «أَجَلَّهُمْ أَنْ تَطَّلِعَ الْحَفَظَةُ عَلَى مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَهُمْ» خدا شأن اینها را اجلّ و برتر از این میداند که آن ملائکهای که مقرّب خدا هستند، فرشتگان نگهبان حضرت حق از جریان آنها و از رابطه مابین خودش و بندگان خالص خودش مطلّع شوند.
این یعنی همان عشقبازی! حضرت حق، ذوالجلال و الاکرام دوست ندارد حتّی آنها از رابطه بین خودش و بندگان خالص خودش «عَلَى مَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَهُمْ» آگاه شوند.
بعضی از بزرگان و عرفا مثل آیتالله العظمی شاهآبادی (اعلی اللّه مقامه الشّریف) تعبیری را از باب قریب به ذهن شدن بیان کردهاند. آنها میفرمایند: معلوم میشود که خود پروردگار عالم هم به این بندگان خالص خودش آنقدر عشق میورزد که حتّی دوست ندارد کسی آنها را بشناسد. آنها میخواهند مخفی بمانند، خدا هم میخواهد آنها مخفی بمانند. این عشق دوطرفه طوری است که گویی پروردگار عالم حسادت میکند که دیگران بفهمند بین او و خالصین عالم چه میگذرد.
چقدر اخلاص عجیب است! جدّی اگر انسان بفهمد که بهواسطه مقام اخلاص تا جایی میرود که حتّی ملک نباید از عشقبازی بین او و پروردگار عالم مطلّع باشد، دیگر کجا دوست دارد دیگران عملش را بفهمند؟! دیگر کجا دوست دارد – نعوذبالله، نستجیربالله- ولو به لحظهای ریا کند؛ چون او که فهمید اخلاص یعنی چه، مگر میتواند این درّ گرانبها و این سرّ عظمی، اخلاص را از دست بدهد؟! این سرّی که معلوم نیست پرونده را چه میکند. کاری میکند که از همه اعمال خوب و بد خالی، امّا از سرّ بین خود و خدایش پر میشود.
عجیب است آیتالله قاضی (اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آن موّحد بزرگوار و عارف عظیمالشّأن میفرمایند: استادم ملّا حسینقلی همدانی (اعلی اللّه مقامه الشّریف) را در عالم مکاشفه دیدم، عرضه داشتم: حال شما آنجا چه حالی است؟ فرمودند: تا نیایی، حال من را درک نمیکنی؛ چون بیان کردنی نیست. این سرّی که پروردگار عالم راجع به اخلاص قرار داده یعنی این.
پروردگار عالم پرونده آنها را فردای قیامت خالی میکند «تَمُرُّ صُحُفُهُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ فُرَّغاً» میبینند، هیچ چیز در پرونده نیست، سفید است! فقط مابین دستان پروردگار عالم قرار میگیرند، دیگر ملکی نیست، سؤالی نیست، خبری نیست. وقتی میایستند «وَ إِذَا وُقِفُوا بَینَ یدَیهِ تَعَالَى مَلَأَهَا مِنْ سِرِّ» باز از سرّ پر میشود.
مفضّل میپرسد: چرا اینگونه است؟ عجیب است، میفرمایند: به خاطر اینکه شأن بندگان خالص خدا این است که پروردگار عالم نمیخواهد حتّی ملکان مقرّب، فرشتگان نگهبان حضرت حق، از رابطه بین خدا و مخلصین عالم باخبر شوند «أَجَلَّهُمْ أَنْ تَطَّلِعَ الْحَفَظَةُ عَلَى مَا بَینَهُ وَ بَینَهُمْ».
این سرّ (اخلاص) چه کرده است که وقتی آن عارف بزرگ، آسیّد علی آقای قاضی (اعلی اللّه مقامه الشّریف) به آن مرد عظیمالشّأن و عارف بزرگوار، ملّا حسینقلی همدانی (اعلی اللّه مقامه الشّریف) بیان میکنند: آقا! آنجا چه وضعی است؟ میفرمایند: باید خود بیایی؛ چون اخلاص همهاش سرّ است، اصلاً قابل گفتن نیست.
و این را کسی نمیچشد و درک نمیکند مگر خود مخلص باشد؛ یعنی من چه میدانم سرّ چیست. آن سرّی که در جلسات قبل عرض کردیم، پیامبر (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فرمودند: اصلاً خود اخلاص سرّی است از اسرار پروردگار عالم.
این لطف و محبّت خداست که بین خودش و بندگان خالص خودش عشقبازی راه میاندازد تا جایی که مثل آیتاللهالعظمی شاهآبادی (اعلی اللّه مقامه الشّریف) میفرمایند: کأنّ خدا حسود است که حتّی ملائکه ندانند چه بین آنها میگذرد. شأن آنها بالاست، ملک کیست؟ پرونده بندگان خالص خدا را، هم خود خدا پر میکند و هم خود رسیدگی میکند و هم خود دعوت میکند. به حقیقت آنها در ضیافت پروردگار عالم هستند، دعوتشدگان در ضیافتالله هستند که هیچ ملکی نباید در این ضیافت خصوصی بین بندگان خالص حضرت حق و خود ذوالجلال و الاکرام راه پیدا کند.
فقط یک لقمه دنیا؟!
برای همین است که وجود مقدّس حضرت امام حسن عسگری (صلوات اللّه و سلامه علیه) بیان میفرمایند: «لَوْ جَعَلْتُ الدُّنْیا کُلَّهَا لُقْمَةً وَاحِدَةً» اگر کاری کنم که همه دنیا یک لقمه شود، «وَ لَقَّمْتُهَا مَنْ یعْبُدُ اللَّهَ خَالِصاً» و دهان کسی بگذارم که خدا را خالص عبادت کرده است - که در روایتی که قبل خواندیم معنی کردیم یعنی آن عملی که ولو به لحظهای هیچ احدی، حتّی ملک نفهمد - «لَرَأَیتُ أَنِّی مُقَصِّرٌ فِی حَقِّهِ» دارم به تحقیق میبینم که در حقّ بنده مخلص پروردگار عالم قصور و کوتاهی شده است.
عرض کردم علّامه آسیّد محمّدحسین حسینی طهرانی (اعلی اللّه مقامه الشّریف) به نقل از آسیّد هاشم حدّاد (اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آن عارف بزرگوار فرموده بودند: نیمه شبی خصّیصین دور هم جمع شده بودند، نافله میخواندیم و آقا جلو بودند، من دیدم که آیتالله قاضی (اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آن موحّد عظیمالشّأن و عارف بزرگوار در نماز دست را دائم تکان میدهند و اشاره میکنند.
بعد از نافلهها عرضه داشتم: آقا! این دست تکان دادن و این حالت در نماز چه بود؟ فرمودند: هیچ. اصرار کردم گفتم: آقا سرّی هم دارم اگر نفرمایید، آنوقت مجبورم آن سرّ را افشاء کنم. گفتند: میگویم امّا تا زندهام راضی نیستم افشا شود. درحالیکه اللهاکبر میگفتم میدیدم ملائکه هم اللهاکبر میگویند، منتها آنها رو به قبله نبودند، رو به سمت من ایستاده بودند، به رکوع و سجده میرفتم، آنها هم رو به من به رکوع و سجده میرفتند؛ چون دوست نداشتم آن حال عبادت بین من و خدا خراب شود، به اشاره دست گفتم: بروید. «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا».
حال مخلصین عالم اینگونه است. حتّی دوست ندارند ملک باخبر باشد. آیا اینها از اینکه ملائکه بفهمند خوششان میآید؟! ابداً. اینها بخواهند معامله کنند و طیالأرض بگیرند! ابداً. آنها این مسائل را آب نبات و شکلات میدانند، میگویند: خدا! یک موقعی با این چیزها سر ما گرم نشود، ما خودت را میخواهیم.
دیگر کدام مقام بالاتر از اینکه انسان با حضرت حق مأنوس شود، جز او نبیند و پروردگار عالم هم جز او نبیند؟ آنقدر این مقام برتر و عالی است که میفرمایند: ملائکه هم وقتی آنها را میبینند، اینها ناراحت هستند، دوست ندارند ملائکه از سرّ بین آنها و پرودگار عالم باخبر شود. اینقدر عشق به خدا دارند.
لذا حضرت میفرمایند: اگر دنیا را یک لقمه کنم و دهان بنده خالص پروردگار عالم قرار بدهم «لَرَأَیتُ أَنِّی مُقَصِّرٌ فِی حَقِّهِ» دارم به تحقیق میبینم که در حقّ بنده مخلص پروردگار عالم قصور شده است! این فرمایش یک امام معصوم (علیه الصّلوة و السّلام) است.
گرچه آنها نه دنیا و نه اخری میبینند. پس اگر اخری نمیبینند، چه میبینند؟ آنها فقط خدا میبینند و خدا میبینند و خدا. «فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی» اینها دنبال جنّات و رضوان نیستند، «جَنَّتِی» یک بار بیشتر در قرآن نیامده، آنها دنبال آن هستند. «جَنَّتِی» آنجایگاه خلوت بین خودشان و حضرت حق است و آنها آنجایگاه خلوت را میخواهند. طالب آن هستند، نه طالب بهشت، نه طالب حوری، نه طالب انهار و...! آنها طالب خودش هستند.
معلوم است کسی که طالب اوست، خدا هم همانطور که در روایت خواندیم دوست ندارد حتّی ملک بفهمد کار اینها چه خبر است.
چراغهای هدایت
اینها بندگان خالص خدا هستند و آنقدر اوج میگیرند که اصلاً در دنیا هم به واسطه اینهاست که حتّی فتنههای آخرالزّمان شناخته میشود. عرض کردیم آیتاللهالعظمی سلطانآبادی بزرگ (اعلی اللّه مقامه الشّریف)، سلطانالعارفین آینده را برای شیخ شهید، شیخ فضلالله نوری و آیتاللهالعظمی حائری یزدی (اعلی اللّه مقامهما الشّریف) تشریح کردند.
چون طبق فرمایش خاتم رسل، حضرت محمّد مصطفی (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) اینها چراغهای هدایت هستند. «طوبى للمخلصین أولئک مصابیح الهدى تنجلی بهم کلّ فتنة ظلماء» به واسطه آنها فتنههای بسیار تاریک روشن میشود. آنها میفهمند و درک میکنند. بندگان خالص خداوند تا کسی را ببینند، میفهمند که او چهکاره است. آنها سیّاس کیّاس هستند. بندگان خالص خداوند عالمان حقیقی هستند و همه چیز باذنالله تبارک و تعالی در ید قدرت آنهاست.
گرچه عرض کردم آنها برای این مسائل کار نمیکنند. اگر برای این مسائل کار میکردند که مخلص نبودند. امّا گویی قاعده این است که هر کس فقط برای خدا کار کند، پروردگار عالم هم همه چیز را در ید قدرت او قرار می-دهد. او را به عنوان تجلّی اسماء و صفات خودش قرار میدهد.
به واسطه مخلصین عالم که چراغهای هدایت هستند، فتنهها شناخته میشود. چون آنها مخلص هستند، معلوم است که شیطان نمیتواند این افراد را به اغوا بکشاند. شیطانی که به عزّت خداوند قسم خورده است که همه را به اغوا بکشاند «قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ». ظاهر امر هم این است که به قول بزرگان سر قسم خودش ایستاده است، خیلی هم دوست دارد انسان را منحرف کند، حتّی تا آن لحظات آخر عمر هم دست بردار نیست.
اضطراب دائمی مخلصین
فقط مخلصین عالم هستند که از یک لحظه غفلت میترسند و لذا دائم مراقب هستند. امّا مابقی احتمال دارد یک لحظه غفلت کنند. این مطلب را بارها عرض کردم و کد بسیار مهمّی است که باید به ذهنمان بسپاریم و تکرار کنیم و آن این است: هر کس ولو به لحظهای احساس کند کسی شده است، همان لحظه، لحظه سقوط اوست.
وای که هرچقدر بالاتر برود، اگر آن لحظه احساس منیّت کند، بدتر است! اگر کسی از یک پلّه بیافتد، مرگی در آن نیست. از یک طبقه بیافتد، احتمال شکستگی است. اگر کسی از یک برج بزرگ بیافتد، طبیعی است که تکه تکه می-شود. لذا بیدلیل نیست بزرگان، اعاظم و عرفای ما، خصّیصین حضرت حق دائم در اضطراب، ناله و فغان هستند. برای اینکه مواظب هستند ولو به لحظهای غافل نشوند که در غیر این صورت دیگر سقوط کردند، برای همین می-گویند: تا موقعی که از این دنیا نرفتید، معلوم نیست.
آنها وحشت دارند، ناراحت هستند و در اضطراب هستند که نکند این رجیم، دینمان را بگیرد! نکند ولو به لحظه-ای نفس امّاره حرکت کند! عمری تلاش کردند نفس امّاره را مغلوب کنند- عرض کردیم نفس امّاره معدوم نمیشود، مغلوب میشود- یک عمر تلاش، لحظهای غفلت امکان دارد انسان را بیچاره کند!
لذا شیطان در کمین است و آنها دائم در اضطراب هستند. برای همین هیچگاه معامله به صورت جنسی نمی-خواهند که خدایا! این کار را میکنم تا طیالارض را بگیرم، این کار را میکنم تا... ابداً! خدایا! میخواهم بنده و عبد تو باشم! میخواهم تو همیشه خدای من، اله من و من هم همیشه بنده تو باشم. بندگان خالص خداوند این حال را دارند.
مناجات حضرت سیّد السّاجدین
سیّدالساجدین، زینالعابدین (صلوات اللّه و سلامه علیه) در نالهها، گریهها و مناجاتهایشان میفرمایند: «وَ أجعَل جَهادَنا فیک وَ هَمَّنا فی طاعَتِک وَ أخلِص نیّاتَنا فی مُعامِلَتِک» خدا! کاری کن که جهاد ما در راه تو باشد و کوشش ما فقط و فقط در راه و طاعت خودت باشد. و در معامله با تو، نیّتهای ما خالص باشد؛ یعنی فقط برای خودت کار کنم، نه اینکه نیّت کنم برای اینکه به فلان مقام برسم ولو مقام معنوی! من فقط میخواهم نیّتم این باشد که برای توی خدا بنده باشم و تو هم خدای من بنده باشی. «وَ أخلِص نیّاتَنا فی مُعامِلَتِک»
سیّدالساجدین، زینالعابدین (علیه الصّلوة و السّلام) اینگونه بیان میفرمایند. آن آقایی که سی و پنج سال- کم نیست- یاد آن مصائب و مسائل میافتاد. امشب وقتی میخواهیم با حضرت صحبت کنیم- عرض کردم شبها دقائقی موقعی که چراغها خاموش شد و میخواهی بخوابی، از همسر و فرزندت و همحجرهای و همدانشگاهیات جدا شو، با آقا حرف بزن! آقاجانمان، مولایمان دوست دارد که با ایشان حرف بزنیم- بگوییم: آقا! به آن مصائبی که جدّتان زینالعابدین دید!
حضرت چهها که ندید؟! آقاجان! عذر میخواهم که قلب نازنینتان را به درد میآورم. امّا آن غیرتالله معجر از سر کشیدنها را دید! چقدر سخت است مرد باشی و ببینی جلوی چشمانت از محارمت معجر بکشند!! چقدر سخت است مرد باشی و جلوی دیدگانت ضربات تازیانه به بدنهای بچههای کوچک و دختران و زنان بزنند!! چقدر سخت است که تو دست و پایت به غل و زنجیر بسته باشد و ببینی گوشواره از گوش دختران... چقدر سخت است مرد باشی و بنگری یک عدّه بیحیا چشمها را به دختران آلالله خیره کردند!! اگر زینب اُمُالمصائب است، این حضرت ابو-المصائب است. چه دیده است؟!!
پایان پیام/
نظر شما