الگو هایی حضرت محمد(ص) در عرصه مباحث امنیتی/ منافقین پیامبر(ص) را اسوه خود قرار ندادند

حجت الاسلام لکزایی گفت: منافقین به این دلیل دشمنی می‌کردند که پیامبر(ص) را اسوه خود قرار ندادند. اسوه یعنی سعی کنید مساوی و مثل پیامبر(ص) باشید؛ یعنی ببینید اعتقادش به نصرت الهی و حق و خضوعش در جبهه و جنگ چطور است.

به گزارش خبرگزاری شبستان، جلسه پنجاه و هفتم کرسی «حکمرانی در قرآن»، ۱۴ فروردین‌ماه با سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین نجف لکزایی، رئیس پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار شد. حجت الاسلام لکزایی در این جلسه گفت: در ذیل حکمرانی رسول خدا(ص) بحث ما کشف الگوی حکمرانی حضرت در عرصه مسائل امنیتی بود. ثقل بحث را روی امنیت نظامی گذاشتیم، اما به دیگر ابعاد امنیت نیز اشاره کردیم که بحث دارای هفت محور است. در این جلسه در محضر آیات سوره احزاب هستیم. همانطور که از نام سوره پیدا است، مباحث مربوط به جنگ احزاب در این سوره مورد توجه قرار گرفته است. البته چنانچه در جلسات بعد اشاره خواهد شد، مشخص می‌شود اینجا یک چارچوب ارتقاءیافته‌تری را مطرح می‌کنیم. سوره فوق‌العاده مهمی است و اگر بخواهیم اسم دیگری برای آن بگذاریم، می‌توانیم بگوییم سوره‌ای است که در آن، مباحث مربوط به حکمرانی سیاسی و الگوهای حکمرانی در عرصه مباحث مربوط به امنیت نظامی، اجتماعی، روانی، نرم، سخت و نیز مباحث مربوط به حکمرانی خانواده مطرح شده است.

بنابراین گزارش در ادامه گزارشی از این جلسه ارائه می‌شود: 

الگوی حضرت محمد(ص) در عرصه مباحث امنیتی

البته بحث کنونی ما الگوی حضرت(ص) در عرصه مباحث امنیتی است و نمی‌توان وارد بحث خانواده شد، اما در زمانی که داریم، بحث کشف الگوی حکمرانی نبوی در عرصه خانواده را دنبال می‌کنیم، به این سوره بازخواهیم گشت و مباحث مربوط به خانواده از منظر حکمرانی مورد توجه قرار می‌گیرد. طبق آنچه در مباحث قبل نیز اشاره شد، هر نوع پیروی و شکست مسلمانان بلافاصله پژواک‌های مختلفی از خود به‌جا می‌گذاشت. در جنگ بدر که مسلمانان پیروز شدند، فضای مثبتی به وجود آمد و رغبت به اسلام و معاهده بستن با مسلمانان بیشتر شد، اما وقتی در احد شکست خوردند، حرکات گریز از مرکز زیاد شد و کسانی که در مدینه و اطراف مدینه بودند، یعنی منافقین و برخی از یهودیان به سمت پیمان‌شکنی رفتند.

پس از احد و شکستی که مسلمانان خوردند، یکسری حرف و حدیث‌ها و اتفاق‌هایی را داریم و یکسری اقدامات از سوی دشمنان اسلام صورت می‌گیرد که یک مقدار تحلیل آنها به این سمت می‌رود که می‌توانند پرونده اسلام را ببندند. بر این اساس، سیاست مشرکین این است که بروند و با یک تجدید قوا برگردند و پرونده اسلام را ببندند. یک اتفاقی نیز بین برخی از یهودیانی که با مسلمانان معاهده داشتند، افتاد که با مشرکین ارتباط گرفتند و مشرکین نیز استقبال کردند تا به یکدیگر کمک کنند. به طور مشخص در ماجرای احزاب، یهودیان بنی قریظه و حتی برخی از یهودیان بنی نضیر، علی رغم اخراج از مدینه به منطقه خیبر رفته بودند و اینها نیز در این ماجرا به مشرکین همکاری داشتند.

منافقین و دشمنان پس از جنگ احد در صدد بستن پرونده اسلام بودند

منافقین هم که داخل مدینه بودند و جمع قابل توجهی بودند، دلشان نزد مشرکین و یهودیان بود. غیر از این‌ها، مشرکین سراغ برخی از قبایل دیگر نیز رفتند و آنها را نیز کنار خود قرار دادند و احزاب شکل گرفت. یعنی گروه‌های همسو برای اقدام در زمینه بستن پرونده دولت اسلامی و به صورت کلی تلاش کردند تا پرونده اسلام را ببندند. با این فضا، در این سوره، آموزه‌های مختلفی مطرح شده است. مسئله‌ای که مهم است، اینکه باید ببینیم رسول خدا(ص) با این رویارویی احزاب چه می‌کند و با این لشکرکشی، همه دشمنان که تبدیل به یک جبهه قوی شده بودند، چه می‌کند.

اینجا حضرت(ص)، هم باید خوب و به موقع تصمیم بگیرد و هم تصمیم خوبی بگیرد تا بتواند این تهدید جدی، بزرگ و عمده را علیه مسلمانان دفع کند. یعنی بحث بود و نبود مسلمانان است و نزاع وجودی است. یعنی آنها می‌خواهند به مدینه حمله کنند و موجود تازه متولد شده‌ای به نام اسلام و مسلمین و دولت اسلامی را پاک کنند و این مجموعه را از بین ببرند و تهدیدی از این بالاتر نبود. لذا مهم‌ترین اولویت رسول خدا(ص) باید حفظ مسلمانان و جامعه اسلامی و دولت نوپا باشد و این در صورتی ممکن است که توازنی بین دو طرف باشد، اما یک گروه با ۱۰ هزار نفر به جنگ مسلمانان آمده که حدود سه هزار نفر بودند و بخش عمده‌ای از اینها در جریان نفاق و کسانی که می‌ترسند و ... قرار می‌گیرند. یعنی حداقلش این است که از این تعداد روی هزار نفر هم نمی‌شود حساب کرد. یک چنین فضا و شرایطی وجود دارد و جبهه بیرونی و داخلی فعال شده‌اند و با افزودن منافقین، جمعیت بیشتر هم می‌شود.

در این سوره به فراوانی واژه نبی تکرار شده است و آیه اول این سوره در آیه ۴۸ تکرار شده است. گفت‌وگوهایی پیش می‌آمده و مذاکراتی بوده است و با توجه به عدم توازن شدید، خدا رسول خود را هشدار می‌دهد که مبادا این عدم توازن یک طوری باشد که شما یک جایی بخواهید خواسته‌های کفار و منافقین را قبول کنید. فرمود ای پیامبر(ص)، تقوای الهی را در پیش بگیر. در یک جلسه به صورت مستقل به رابطه تقوا و امنیت می‌پردازیم و در مورد مفهوم تقوا سخن خواهم گفت، چراکه نسبت تقوا با امنیت بحث بسیار مهمی است و در کشف الگوی حکمرانی نبوی در بحث امنیت و ... اهمیت زیادی دارد.

مفهوم تقوای الهی چیست و چه نسبتی بین تقوا  امنیت وجود دارد

تقوای الهی در گرو اطاعت از دستورات خدا است که در این سوره و آیه، عدم اطاعت از کفار و منافقین است. عدم اطاعت از منافقین و کفار یعنی قبول نکردن خواسته‌های آنان. فرمود خدا هم دانا و هم حکیم است و دستورش از روی علم و حکمت است. پس یک اینکه تقوا داشته باش و دو اینکه از منافقین و کفار پیروی نکن و سوم اینکه از آنچه از سوی خدا به تو وحی شده، تبعیت کن، خدا به آنچه شما می‌کنید آگاه است و چهار اینکه بر خدا توکل کن و از دشمن نترس که خداوند شما را کفایت می‌کند.

پس از این دستورات، خدا یک قاعده را مطرح می‌کند که یک استدلال هم بر این دستورات است و آن اینکه خدای متعال در درون وجود هیچ کسی دو قلب قرار نداده است. یعنی یا شما به خدا گرایش دارید و یا به کفار و طواغیت؛ یعنی رویکرد یا الهی هست یا نیست یا ما خدا را دوست داریم یا نداریم. دو قلب نداریم که بگوییم با یک قلب با خدا و با یک قلب با کفار ارتباط می‌گیریم و هر فرد یک قلب دارد و با این قلب تصمیم می‌گیرد به چه سمتی برود و محبت چه کسی در این قلب باشد. برای همین است که شرک قبول نیست. در شرک، دو کانون محبت متضاد قرار است جمع شود که متصور نیست. به نظر بنده این مضمون از آیه سوره احزاب یک قانون کلی است که یا شرک یا توحید و مسیر دیگری وجود ندارد.

سپس به آیه ششم می‌رسیم که یک قاعده است و شامل مباحث سیاسی، اجتماعی، حکومتی و غیرحکومتی می‌شود. در همین آیه بحث ارث نیز مطرح شده، اما به سراغ آیه هفت می‌رویم که فرمود از همه انبیا(ع)، پیمان گرفتیم که در مسیر خدا باشند و به طور ویژه از پیامبران اولوالعزم میثاق غلیظ گرفتیم. علت این بود تا صدق انبیا مورد پرسش قرار گیرد که چقدر خلوص عمل داشتند و چقدر صداقت داشتند. برای کافرین نیز عذاب دردناک آماده شده است. تا اینجا می‌توان گفت مقدمات بحث ورود به جنگ احزاب بود و سپس وارد خود بحث جنگ می‌شود. می‌فرماید ای مومنین نعمت خدا بر خود را یاد آورید. زمانی که نیروهای مسلح به سمت شما آمدند و ما علیه دشمنان باد را فرستادیم. پس نصرت الهی شامل حال مسلمین می‌شود و باد را می‌فرستد و می‌گوید یک ارتشی را به جنگ آنها فرستادیم که شما آنها را نمی‌بینید.

در کل حدود شانزده اتفاق افتاد که در این آیات بدان‌ها اشاره شده است و اینها کافی بود که مسلمانان را زمین‌گیر کند، اما رسول خدا(ص) با تدبیر، همه را پشت سر می‌گذارد. پس از این مباحث، خداوند اشاره می‌کند این منافقین به این دلیل دشمنی می‌کردند که پیامبر(ص) را اسوه خود قرار ندادند. اسوه از مساوی است؛ یعنی سعی کنید مساوی و مثل پیامبر(ص) باشید؛ یعنی ببینید اعتقادش به نصرت الهی و حق و خضوعش در جبهه و جنگ چطور است و از اینجا وارد جریان مومنین می‌شود.

پس این موارد که خداوند مطرح می‌کند، سبب شکست است که عبارت از حیرت از دشمن، یأس از نصرت الهی، تزلزل شدید روحی و جسمی، انکار نصرت الهی، تضعیف روحیه، فرار از جنگ، همکاری با دشمن، دنیاگرایی، ضعف در بینش، تشویق به فرار و حضور نمایشی در جبهه، بخل و غنیمت‌خواهی، ‌عدم باور به شکست دشمن و عدم الگوگیری از رسول خدا هستند و در این آیات مذمت شده‌اند.

 

کد خبر 1042638

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha