آنها از دین خارج می شوند همانگونه که تیر از کمان!

مردانى از طرف مشرق زمین خروج مى‏کنند، آنان قرآن مى‏خوانند، ولى از گلوى آنان تجاوز نمى‏کند، از دین خارج مى‏شوند همان گونه که تیر از کمان خارج مى‏شود، علامت آنان تراشیدن سر است.

خبرگزاری شبستان: یکى از فرقه‏هایى که در مقابل اکثر مسلمین قرار گرفته، فرقه‏اى موسوم به «وهابیت» است. این فرقه منسوب به مؤسس آن محمّد بن عبدالوهاب بن سلیمان نجدى است. او کسى است که با ادعاى احیاى توحید و سلفى‏گرى، همان عقاید و افکار ابن‏تیمیه را در شبه‏جزیره العرب پیاده کرده و امروز آل‏سعود مجرى آن افکار است. این فرقه از قرن دوازده تاکنون برجاى‏مانده است. در یادداشت ذیل کوشیده شده شیوه شکل گیری این فرقه تشریح شود.

 

مردی که همه مسلمانان را تکفیر می کرد...
محمد بن عبدالوهاب در سال 1111 هجرى متولد شد و در سال 1206 هجرى از دنیا رفت. دوران کودکى خود را در شهر عیینه در حجاز و نجد سپرى کرد. او پس از ورود به حوزه علمیه حنبلى نزد علماى «عیینه» به فراگیرى علوم پرداخت.
براى تکمیل دروس خود وارد مدینه منوّره شد. بعد از آن به کشورهاى اسلامى سفر کرد؛ چهار سال در بصره و پنج سال در بغداد اقامت داشت. به ایران نیز مسافرت کرد؛ در کردستان یک سال و در همدان دو سال ماندگار شد. آن‏گاه سفرى به اصفهان و قم نمود و بعد از فراگیرى فلسفه و تصوف به حجاز بازگشت. بعد از هشت ماه که در خانه خود اعتکاف کرده بود بیرون آمد و دعوت خود را آغاز کرد.
از آن‏جا که محمّد بن عبدالوهاب عقاید خرافى خود را که بر خلاف عامه مسلمانان بود و در حقیقت همان عقاید ابن‏تیمیه بود منتشر مى‏ساخت، بعد از فوت پدرش خواستند او را بکشند که به شهر خود «عیینه» فرار کرد.
مقرر بود امیر شهر، عثمان بن معمر، او را یارى کند تا بتواند افکار و عقایدش را در شبه‏جزیرةالعرب منتشر سازد. و براى تأکید این میثاق، امیر عیینه خواهرش جوهره را به نکاح محمّد بن عبدالوهاب درآورد. لکن این میثاق و ازدواج دوام نیاورد به همین دلیل از ترس این‏که امیر او را ترور کند به «درعیه» شهر مسیلمه کذاب گریخت.
از همان موقع که در «عیینه» بود به کمک امیر شهر درصدد اجراى عقاید و افکار خود برآمد و قبر زید بن خطاب را خراب کرد و این امر منجرّ به فتنه و آشوب شد. در «درعیه» نیز با محمد بن سعود- جد آل‏سعود- که امیر آن شهر بود، ملاقات کرد. قرار شد محمّد بن سعود هم او را یارى کند و در عوض، او نیز حکومتش را تأیید نماید.
محمّد بن سعود نیز به جهت تأیید این میثاق، یکى از دختران خود را به نکاح او درآورد. اوّلین کار او این بود که حکم به کفر و شرک و ترور امیر «عیینه» داد و سپس آل‏سعود را براى حمله به «عیینه» تشویق کرد. در اثر آن حمله تعداد زیادى کشته، خانه‏هایشان غارت و ویران شد و به نوامیس‏شان هم تجاوز نمودند. وهابیون این‏گونه حرکت خود را به اسم نصرت و یارى توحید و محاربه با بدعت و شرک و مظاهر آن شروع کردند.
محمد بن عبدالوهاب همه مسلمانان را، بدون استثنا، تکفیر مى‏نمود؛ به اتهام این که آنان متوسل به پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله مى‏شوند، بر قبور اولیاى خود گنبد و بارگاه مى‏سازند، به قصد زیارت قبور سفر مى‏کنند و از اولیاء طلب شفاعت مى‏کنند و ....
پس از پیروزى بر «عیینه» به سرزمین‏هاى دیگر لشکرکشى کرده و به بهانه گسترش‏ توحید و نفى «بدعت»، «شرک» و مظاهر آن، از میان مسلمین به سرزمین نجد و اطراف آن، مثل یمن و حجاز و نواحى سوریه و عراق، حمله‏ور شدند، و هر شهرى که عقاید آنان را قبول نمى‏کرد غارت کرده و افرادش را به خاک و خون مى‏کشیدند.
پس از ورود به قریه «فصول» از حوالى أحساء و عرضه کردن عقاید خود، مردم با آنان بیعت نکردند، در نتیجه 300 نفر از مردان قریه را کشته و اموال و ثروت آنان را به غارت بردند.
در سال 1216 امیر وهابى سعود لشکرى را با بیست هزار نفر فراهم کرده و غافل گیرانه به کربلاى معلا حمله کرده و حدود پنج‏هزار یا بنابر نقلى بیست‏هزار نفر را به قتل رساندند و تمام دارایى‏هاى حرم مطهر را به غارت بردند.
وهابیون با این افکار خشن باعث ایجاد اختلاف و تشتّت و درگیرى میان مسلمانان شدند، امری که خشنودی استعمار را درپی داشت! تا جایى که «لرد کرزن» در توصیف شریعت وهابیت مى‏گوید: «این عالى‏ترین و پربهاترین دینى است که براى مردم به ارمغان آورده شده است.»
محمد بن عبدالوهاب از دنیا رفت ولى مستشرقین و استعمارگران دائماً درصدد دفاع از افکار او هستند، تا جایى که مستشرق یهودى «جولد تسهیر» او را پیامبر حجاز خوانده و مردم را به متابعت از افکار او تحریک مى‏نماید.

 

فتاوا و احکام خاص وهابیت 

وهابیون عقاید خاصی دارند که عدم همراهی دیگر مسلمانان با آن عقاید منجر به ملحد شمرده شدن آنها از سوی پیروان این فرقه می شود، برخی از عقاید و فتاواى وهابیان‏ عبارتند از:
حرمت رفتن به زیارت قبور اولیاى الهى؛ حرمت بناى مقبره بر قبور انبیاء و اولیاء به‏خاطر شرک بودن این عمل؛ حرمت ساختن مسجد بر قبور اولیاء؛ حرمت نماز و دعا خواندن در کنار قبور اولیاء؛ حرمت و شرک‏دانستن تبرک به آثار انبیا و اولیا؛ حرمت صدا زدن انبیاء و اولیاء بعد از مرگ و شرک دانستن آن‏؛ حرمت استغاثه به اولیاء خدا بعد از مرگ و شرک دانستن آن، حرمت کمک‏خواستن از اولیاى الهى بعد از مرگ و شرک دانستن آن؛ حرمت شفاعت‏خواستن از اولیاء بعد از مرگ و شرک دانستن آن؛ حرمت قسم‏خوردن به غیر خدا مثل پیامبر یا ولى یا کعبه و شرک دانستن آن؛ حرمت قسم‏دادن بر خدا به حقّ نبى یا ولىّ؛ حرمت نذر براى پیامبر یا ولی؛ حرمت برپایى جشن در اعیاد و موالید انبیاء و اولیاء؛ حرمت برپایى عزا در سوک اولیاء؛ حرمت چراغ روشن کردن بر سر قبور؛ حرمت تعمیر قبور اولیا و تزیین آنها؛ حرمت اقامه عزا و مجالس فاتحه و حرمت توسل به انبیاء و اولیاء و نسبت به شرک دادن؛

 

مسلمانان از دیدگاه وهابیان‏
وهابیان، تنها خود را مسلمان و اهل توحید خالص دانسته و بقیه مسلمانان را مشرک و فاقد احترام مى‏دانند که خانه‏هایشان جاى حرب و شرک است و معتقدند که تنها شهادت به «لا اله الّا اللَّه و محمّد رسول اللَّه» کافى نیست درحالى که مسلمانى تبرک به مسجد رسول (ص) یا قصد زیارت رسول (ص) یا طلب شفاعت از او و غیره دارد. آنان معتقدند:
کسانى که معتقد به توسل، شفاعت، استغاثه به ارواح اولیاى الهى، تبرک و غیره‏اند، مشرک‏اند هرچند اسم مسلمان را بر خود نهاده‏اند و چه‏بسا شرک آنان از عصر جاهلیت‏ خطرناک‏تر است.
محمد بن عبدالوهاب در کتاب «کشف‏الشبهات»، لفظ شرک و مشرکین را بر مسلمانانى که تابعشان نیستند تقریباً 24 بار تکرار کرده است. هم‏چنین تعبیرهایى از قبیل کفار، عبادت‏کنندگان بت، مرتدین، مشرکین توحید، دشمنان توحید، دشمنان خدا و مدعیان اسلام را، در حدود 20 مرتبه به کار برده است.


تشابه بین وهابیان و خوارج‏
با مراجعه به تاریخ خوارج و بررسى حالات آنان روشن مى‏شود که در موارد گوناگونى این دو فرقه شبیه یکدیگرند، که به برخى از این وجوه شباهت اشاره مى‏کنیم:
1- همان‏گونه که خوارج آراء شاذ و خلاف مشهور داشتند؛ مثل قول به این‏که مرتکب گناه کبیره کافر است، وهّابیون نیز به چنین عقایدی پایبند هستند.
2- خوارج معتقدند مى‏توان دارالاسلام را در صورتى که ساکنان آن مرتکب گناه کبیره شوند دارالحرب نامید. وهابیون نیز این‏گونه‏اند.
3- در سخت‏گیرى در دین و جمود و تحجر در فهم آن شبیه هم بودند: خوارج به کلمه «لا حکم إلّاللَّه» تمسک کرده و امام على علیه السلام را از حکم خلع کردند، وهابیون نیز با ملاحظه برخى از آیات و عدم توجه به بقیه، حکم به تکفیر مسلمین نمودند.
4- همان‏گونه که خوارج از دین خارج شدند، وهابیون نیز با اعتقادات خرافى و باطل از دین خارج شدند. لذا در صحیح بخارى حدیثى آمده که به‏طور کامل بر آنان قابل انطباق است:
بخارى به سند خود از پیامبر صلى الله علیه و آله نقل مى‏کند که فرمود: «مردانى از طرف مشرق زمین خروج مى‏کنند، آنان قرآن مى‏خوانند، ولى از گلوى آنان تجاوز نمى‏کند، از دین خارج مى‏شوند همان گونه که تیر از کمان خارج مى‏شود، علامت آنان تراشیدن سر است.»
قسطلانى در ارشادالسارى در شرح این حدیث مى‏گوید: «من قبل المشرق» یعنى از طرف شرق مدینه مثل نجد و مانند آن.
مى‏دانیم که نجد مرکز وهابیون و موطن اصلى آنان بود که از آن‏جا به دیگر شهرها منتشر شدند. وهم‏چنین تراشیدن موى سر و بلند گذاشتن ریش از شعارها و نشانه‏هاى آنان است.
5- در احادیث نبوى در وصف خوارج مى‏خوانیم: « آنان اهل اسلام را مى‏کشند و بت‏پرستان را رها مى‏کنند.» این عمل عیناً در وهابیون مشاهده مى‏شود.
6- عبداللَّه بن عمر در وصف خوارج مى‏گوید: «اینان آیاتى را که در شأن کفار نازل گشته مى‏گرفتند و بر مؤمنین حمل مى‏نمودند.» این عمل در وهابیون نیز دیده می شود.
پی نوشت: "شیعه شناسى و پاسخ به شبهات"، ج‏2، ص: 537
پایان پیام /
 

کد خبر 153095

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha