بهائیت و اجرای کثیف ترین دستورالعمل حفظ و ازدیاد نسل

بهائیان در کنار بیان حکایت های ساختگی و دروغ های شاخدار برای جلب پیروان، ازدواج با همه محارم جز با زن پدر را جایز می شمارند و این از کثیف‏ترین‏ دستور العمل‏ها برای حفظ و ازدیاد نسل آنها است.

خبرگزاری شبستان: در مطالب پیشین به چگونگی شکل گیری فرقه ضاله بهائیت و نحوه شکل گیری و ارتباط آن با دولت های استعماری اشاره شد. در این یادداشت آنیم به برخی از حکایت‏های ساختگی و فساد این فرقه انحرافی اشاره داشته باشیم.

 

حکایت‏های ساختگی
بهائیان برای فریب مردم ساده‏لوح‏ و جذب آنان به خود از تمسک به‏ حکایت‏های خنده‏دار و دروغ‏های شاخدار نیز دریغ نکرده‏اند؛ از جمله گفته‏اند که: یکی از علما در ایام بهاء اللّه بهایی شد و در زمان عبد البها اعراض کرد. آن حضرت‏ او را کفتار کرد و بیچاره فی الحال کفتار شد و در همان حال بود تا مرد و عموم‏ بهائیان ایران این قضیه را می‏دانند و حتی‏ اکثر در طهران حالت قبل و بعد او را دیده‏ و اکنون از هر بهایی بپرسی آقا جمال چه‏ شد؟ می‏گوید کفتار شد و عجیب‏تر آن‏که‏ پسری دارد مصدّق این امر و خود می‏گوید که پدر من چون از امر بهایی اعراض کرد کفتار شد!


غرق در منجلاب فساد
بهائیان ازدواج با همه محارم را جز با زن پدر جایز می‏شمرند (ازدواج با خواهر، خاله، عمه، خواهرزاده، برادرزاده و... همگی جایز است!) و این از کثیف‏ترین‏ دستور العمل‏هایی است که برای حفظ و ازدیاد نسل خود به آن تن داده‏اند. آن‏ها بر این باور بودند که:«...ایام فترت است و هیچ تکلیفی بر مردم واجب نیفتاده. اگرچه‏ در شریعت باب یک زن را 9 شوهر جایز است،لکن اکنون اگر افزون بخواهد منعی‏ نباشد و هریک از آن جماعت نامی از انبیاء کبار و ائمه اطهار (ع) را بر خویش می‏نهادند و زنان و دختران خویش را به نام و نشان‏ زنان خانواده طهارت می‏خواندند و هرجا که جمع می‏شدند به شرب خمر و منهیات‏ شرعیه ارتکاب می‏نمودند و زنان خویش‏ را اجازه می‏دادند تا بی‏پرده به مجلس‏ نامحرمان درآمده و به خوردن شراب‏ مشغول شوند و سقایت نمایند».
قرة العین،زن بی‏عفتی که با گفتار و رفتار فاسدش نقش مؤثری در معرفی عبدالبهاء و جذب افراد منحرف به این فرقه داشت، خطاب به پیروان بابیگیری می‏گوید:
«ای اصحاب!این روزگار از ایام فترت‏ شمرده می‏شود، امروز تکالیف شرعیه به‏ یکباره ساقط است و این صوم(روزه) و صلوه (نماز) و ثنا و صلوات کاری بیهوده‏ است...پس زحمت بیهوده بر خویش‏ روا ندارید و زنان خود را در مضاجعت‏ (همخوابگی و همبستری)طریق مشارکت! بسپارید.»
و البته این جملات از کسی که مرید فرقه‏ای استعمار ساخته است،بعید نیست؛ چرا که وزارت مستعمرات‏ انگلیس به یکی از جاسوسان خود در کشورهای اسلامی می‏گوید: «در مسأله‏ بی‏حجابی زنان باید کوشش فوق‏ العاده به عمل آوریم تا زنان مسلمان به‏ بی‏حجابی و رها کردن چادر، مشتاق‏ شوند...پس از آن‏که حجاب زن با تبلیغات وسیعی از میان رفت، وظیفه‏ مأموران ماست که جوانان را به عشق‏ بازی و روابط جنسی نامشروع با زنان تشویق کنند و به این وسیله‏ فساد را در جوامع اسلامی‏ گسترش دهند.»


توابین از بهائیت
هر ساله تعدادی از گرویدگان به بهائیت با پی بردن‏ به واقعیات پشت پرده این فرقه استعمار ساخته، متوجه خطای خود شده و از این فرقه رویگردان می‏شوند. یکی از این تائبین،ادیب مسعودی است‏ که پس از بازگشت به دامان اسلام نامه‏ای‏ هشداردهنده و عبرت‏آموز منتشر کرد.

 

نگاهی به بخش‏هایی از نامه وی آموزنده‏ است:
من ادیب مسعودی همان‏که محفل‏ بارها از من با القاب‏"خادم برازنده‏"،"نفس‏ جلیل‏"،"ناشر نفخات اللّه،""یار موافق‏"و ده‏ها نظیر آن یاد کرده‏اید...اکنون با شما مشفقانه به سخن نشسته و امیدوارم در حاصل نهایی عقایدم که پس از رنج‏ها و مشکلات طاقت‏فرسا فراهم آمده، بیندیشید! من با تمامی سوابق درخشان‏ امری و با چهره‏ای سرشناس در میان بهائیان ایران،اینک صریحا اعلام می‏کنم که: پشیمانم
و بر گذشته خویش سخت‏ متأسف. خاطرم از آنچه گذشته، ملول است و از این‏که سالیانی‏ دراز عمرم را بهایی بوده‏ام،از این‏که با سخن گویای تبلیغی‏ام‏ عده‏ای را اغواء کرده‏ام! از این‏ که به خاطر بهائیت،حقایق‏ ارزنده‏ای در این جهان را زیر پا گذاشته‏ام، پشیمانم.
و خوشحالم از این‏که‏ سرانجام به چنین حقایق‏ گرانبهایی ایمان آورده‏ام که آخرین پیامبر خدا،حضرت محمد (صلی اللّه علیه و آله) است و جامه‏ رسالت پس از او بر قامت دیگری‏ برازنده نیست.
-که کتاب خدا "قرآن کریم‏" تنها کتاب آسمانی است که پیروی آن،سعادت‏ هر دو جهان را به ارمغان می‏آورد.
-که ولی خدا،زاده پاک ائمه هدی‏ حضرت مهدی (عج)است که دنیا چشم به راه اوست تا جهان را پر از عدل‏ و داد نماید.
و تو ای دوست عزیزی که این نوشته‏ را می‏خوانی، به خود آی و بیندیش که‏ چه چیز مرا دگرگون کرده. من اگر در جستجوی مال و منال‏ بودم،اگر در پی عنوان و مقام بودم،اگر خواهان شوکت و شکوه بودم،و خلاصه‏ اگر هرچه می‏خواستم،بهائیت به خاطر خدمات ارزنده‏ام برایم فراهم می‏کرد!اما من تشنه چیز دیگری بودم که‏"حقیقت‏"نام‏ داشت؛حقیقتی با تمام شکوه و جلال. ابتدا گمانم چنان بود که بهائیت توان راهبری مرا خواهد داشت، سال‏ها مخلصانه زحمت‏ کشیدم،به عنوان‏"احساس وظیفه‏" تبلیغ‏ بهائیت را بر عهده گرفتم، شاهد گفتارم‏ سپاسگزاری‏های محفل است که بارها از زحمات من در مقام تقدیر برآمده، و لیکن‏ روح کاوشگر من هیچ‏گاه متوقف نمی‏شد و هیچ‏گاه به این تقدیرنامه‏ها دلخوش‏ نبودم تا آن‏که سرانجام شاهد مقصود را در آغوش گرفته و به منزلگه مقصود رسیدم... می‏دانم که به زودی در ضیافات‏ به شما دستور خواهند داد که نوشته‏"ادیب‏ مسعودی‏"را نخوانید و سلام و کلام جایز نه! اما همین توصیه،شما را که در اعماق‏ روحتان،گوهر حق‏جویی نهفته است و شما را به تحری حقیقت وامی دارد،بر آن‏ نخواهد داشت که تازه تحقیق و بررسی‏ تان را آغاز کنید؟
چرا"با افراد مطلعی که به اغلب کتب‏ و معارف امری توجه نموده و اطلاعات‏ کافی از مندرجات آن حاصل کرده‏اند" نباید تماس گرفت؟!مگر ایشان چه‏ می‏گویند که می‏باید خود را از بحث و مناظره و یا مواجهه و رویارویی با ایشان‏ محروم کرد؟آیا اگر بهائیت بر حق بود، همانند اسلام نمی‏گفت:"اقوال مختلف را بشنوید و بهترینش را برگزینید"؟!
آری!من ادیب مسعودی بزرگ مبلّغ‏ جامعه بهایی،اینک مسلمانم و از این بابت‏ خدا را بسی شاکر و سپاسگزارم."خدای‏ اسلام را قائلم‏""پیامبر اسلام را آخرین فرد از گروه پیام‏آوران خدا می‏دانم‏"،"امامان‏ عزیز،از علی علیه السلام تا امام حسن‏ عسکری علیه السلام،را به جان و دل‏ معتقدم‏"،"امامت،حیات،غیبت،ظهور، و دیگر خصوصیات فرزند بلا فصل امام‏ یازدهم حضرت محمد بن حسن عسکری‏ علیه السلام،را به جان و دل معتقدم‏"، بابیت و بهائیت را دین ندانسته،پیشوایانش‏ را عاری از هر حقیقتی می‏دانم.
پی نوشت: برگرفته از نقبی به گودال سیاه بهائیت ، مرتضی رضاییان فیروزآبادی
پایان پیام /
 

کد خبر 153161

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha