اگر با بصیرت می نگریستند کار به اتهام شرک شیعیان نمی کشید

هیچ اختلافى بین مسلمین در مشروعیّت توسّل إلى الله بالأعمال الصّالحة نیست، این نوع توسل را حتی سلفى‏ها پذیرفته‏اند. اگر وهابیون با دیده بصیرت به این اعتقاد شیعه بنگرند کار به اتهام شرک نمی رسد.

خبرگزاری شبستان: در یادداشت قبلی به تلاش علوی مالکی، از سران وهابیت برای ادای دین به ائمه (ع) و معرفی چهره حقیقی این فرقه ضاله در کتاب «مفاهیم یجب أن تصحّح» اشاره شد. اینکه وی خواستار تصحیح برداشت‏هاى غلط وهابیت از روایات و سنت نبوى شد و در برابر آنان، که مسلمین را متّهم به شرک و کفر مى‏کردند، قد علم کرده با سلاح کلام و قلم و با احتجاج از طریق احادیث و روایات مورد پذیرش آنان، عقاید باطلشان را به چالش کشاند و با استقبال بى‏نظیر علماى تمامى کشورهاى اسلامى روبرو گردید.


خصوصیت منحصر به فرد این کتاب که به پاسخگویى شبهات و ایرادات وارده از سوى وهابیت- که با هدف زیر سؤال بردن اعمال شیعه بود- مى‏پردازد این است که از سوى فردى تألیف شده که سال ها به عنوان یکى از علماى بزرگ وهابیت در مسجدالحرام به تبلیغ مى‏پرداخته و در اواخر عمر وظیفه خویش دانسته تا خطاها و برداشت‏هاى اشتباه را اصلاح کند.
 

از این رو به دو موضوع و انتقاد وی نسبت به آراء وهابیت اشاره می شود:


1- فرق بدعت با اختراع و نو آوری
یوسف بن علوى مالکى از مدرّسان معروف مسجد الحرام در کتاب «مفاهیم یجب أن تصحّح» در بحث بدعت تحت عنوان «بدعت خوب و بد» سخنى دارد که خلاصه‏اش چنین است:
بعضى از فرومایگان جاهل و متعصّب و تنگ نظر که خود را بى‏جهت به «سلف صالح» منتسب مى‏کنند، (سلفیون) با هر امر تازه‏اى به مبارزه برمى‏خیزند و هر اختراع مفیدى را به عنوان این که بدعت است و هر بدعتى ضلالت است، نفى مى‏کنند بى‏آن که میان بدعت‏ها و نوآورى‏ها فرق بگذارند و بدعت نیک را از بد بشناسند.
این تفاوت چیزى است که عقل سلیم و فکر روشن آن را تأکید مى‏کند و جمعى از بزرگان علم اصول همچون «نووى»، «سیوطى»، «ابن حجر» و «ابن حزم» بر آن صحّه نهاده‏اند.
هرگاه احادیث نبوى که یکدیگر را تفسیر مى‏کنند، در کنار هم بگذاریم و یکجا مورد مطالعه قرار دهیم، همین مطلب را مى‏رساند. از جمله حدیث «کُلُّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ» است که ناظر به بدعت‏هاى بدى است که داخل در تحت هیچ اصلى از اصول شرع نیست.

سپس مى‏افزاید: بدعت به معنى لغوى (یعنى نوآورى) حرام نیست، آنچه حرام و ضلالت است، بدعت به معنى شرعى است و آن «چیزى را بر امر دین افزودن و به آن رنگ و صبغه شریعت دادن است» که به عنوان یک امر شرعى منسوب به صاحب شریعت مورد قبول و تبعیّت واقع شود. امّا بدعت دنیوى، یعنى انواع نوآورى‏هاى مربوط به امور دنیا، هرگز ممنوع نیست.
بنابراین، تقسیم بدعت به دو قسم خوب و بد، ناظر به معنى لغوى آن است، امّا بدعت شرعى تنها یک نوع دارد که حرام است و اگر مخالفان این تقسیم، مفهوم «مَقْسم» را مى‏دانستند، قطعاً با آن به مخالفت بر نمى‏خاستند و مى‏دانستند که نزاع در الفاظ مى‏کنند.
آرى؛ در میان بدعت‏هاى دنیوى، امورى بسیار مفید یافت مى‏شود که باید به استقبال آن رفت و امورى نیز وجود دارد که جز شرّ و فساد نیست.


2- توسل
علوى مالکى با ذکر مقدمه ذیل به سراغ نظرات علما و فقها و متکلّمین اهل سنّت در مسأله توسّل مى‏رود و مى‏گوید:
1- توسّل یکى از طرق دعا است و در واقع بابى از ابواب توجّه به خداوند سبحان است، پس مقصد و مقصود اصلى و حقیقى، خداوند سبحان است و شخصى که به او توسّل مى‏جویى، واسطه و وسیله تقرّب به خداست و اگر کسى غیر از این اعتقاد داشته باشد، مشرک است.
2- کسى که به وسیله شخصى به خدا متوسّل مى‏شود، به خاطر محبّتى است که به او داشته و اعتقادى که در مورد او دارد و معتقد است که خداوند سبحان او را دوست دارد و اگر فرضاً خلاف این‏ مطلب ظاهر شود کاملا از او دورى مى‏کند و با او مخالفت خواهد کرد. آرى معیار این است که خدا او را دوست دارد.
3- اگر شخصى که توسّل مى‏جوید معتقد باشد که «متوسَّلٌ به» یعنى آن شخص واسطه سود و زیان، به صورت استقلالى و بنفسه مثل خدا مى‏باشد، این شخص مشرک است.
4- توسّل یک امر واجب و ضرورى نیست و راه منحصر اجابت دعا، توسّل نمى‏باشد. مهم دعاست و به درگاه خدا رفتن، به هر صورت که باشد. همان‏گونه که خداوند فرموده: (وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ).

 

عدم اختلاف میان مسلمین بر سر مسئله توسل
هیچ اختلافى بین مسلمین در مشروعیّت توسّل إلى الله بالأعمال الصّالحة نیست، یعنى انسان به وسیله اعمال صالح تقرّب إلى الله بجوید. این مورد اختلاف نیست، مثلا کسى که روزه بگیرد، نماز بخواند قرائت قرآن کند، در راه خدا صدقه دهد، به وسیله این اعمال توسّل الى الله جسته و تقرّب الى الله را پیدا مى‏کند. این از مسلّمات است که بحثى در آن نیست.
این نوع توسّل را حتّى سلفى‏ها پذیرفته‏اند، از جمله ابن تیمیّة در کتاب‏هاى مختلفش به خصوص در رساله القاعدة الجلیلة فى التوسّل و الوسیلة پذیرفته است.
ابن تیمیّة به جواز این گونه توسّل، یعنى توسّل به اعمال صالحه تصریح کرده است، پس محلّ اختلاف کجاست؟ محلّ اختلاف در مسأله توسّل به غیر اعمال صالحه است؟ مانند توسّل به ذوات اولیاء الله به این گونه که بگوید: اللهم إنّى اتوسّل إلیک بنبیک محمّد؛ خدایا من متوسّل مى‏شوم و تقرّب مى‏جویم به وسیله پیغمبرت محمد (صلى الله علیه و آله)؛ بعد اضافه مى‏کند و مى‏گوید: اختلاف در این معنا و انکار وهّابیون نسبت به توسّل به اولیاء الله در واقع یک نوع اختلاف شکلى و لفظى است و جوهرى نیست و به تعبیر دیگر نزاع لفظى است. زیرا توسّل به اولیاء الله در واقع به توسّل انسان به عمل آنها بر مى‏گردد که جایز است، بنابراین اگر مخالفین هم با دیده انصاف و با بصیرت بنگرند، مطلب براى آنها واضح خواهد شد و اشکال منحلّ و فتنه خاموش مى شود و نوبتى به متّهم ساختن مسلمین به شرک و ضلالت نمى‏رسد. سپس در توضیح این سخن مى‏گوید: کسى که به یکى از اولیاء الله متوسّل مى‏شود به خاطر این است که او را دوست دارد. چرا او را دوست دارد؟ براى اینکه معتقد است او شخص صالحى است و یا اینکه آن شخص خدا را دوست مى‏دارد، یا اینکه خدا او را دوست مى‏دارد، یا انسان آن وسیله را دوست مى‏دارد. هنگامى که همه اینها را مى‏شکافیم، مى‏بینیم سر از عمل در مى‏آورد، یعنى در واقع توسّل به اعمال صالحه در پیشگاه خداست، همان چیزى که مورد اتّفاق همه مسلمین است.

 

پی نوشت ها:

1- مفاهیم یجب أن تصحّح، صفحه 102 به بعد و وهابیت بر سر دو راهى، ص: 120.

2- شیعه پاسخ مى‏گوید، ص: 235 و کتاب مفاهیم یجب أن تصحّح، صفحه 116 و 117
پایان پیام /
 

کد خبر 154371

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha