«علی محقق مقدم»
اشاره:نهضت مردم مصر در ماه های اولیه سال جاری میلادی بعد از انقلاب تونس به بار نشست تا این نوید را به همه مقامات ارشد تمدن غرب بدهد که سال 2011 هم سال بحران مالی این تمدن است هم سال بحران سیاسی و ژئوپلتیک آن در تمام مناطق خاورمیانه. بی شک خطبه های رهبر معظم انقلاب اسلامی در روز 15 بهمن 1389 آثار شگرفی بر معادلات فکری، سیاسی- اجتماعی و اقتصادی جهان و منطقه خاورمیانه داشته است. تحفه ی پیشرو سعی دارد حداقل وزنه نطق حدود 20 دقیقه ای ایشان را در تغییر 180 درجه ای مواضع سران غرب در قبال وضعیت مبارک در حاکمیت مصر معنا نماید. باشد نشان نمای گوشه ای حکمت والای رهنمودهای رهبر مستضعفین عالَم برای جوانان و کارشناسان ایران اسلامی؛ ان شاء الله.
بعد از ایراد خطبه های نماز جمعه 15 بهمن 1389 توسط ولی امر مسلمین عالَم و رهبر انقلاب اسلامی در سراسر گیتی، حضرت آیت الله العظمی خامنه ای بسیاری از کارشناسان سعی کردند تأثیر این خطبه ها و مخصوصاً نطق عربی ایشان را فقط در حیطه بازتاب رسانه ای جستجو کنند؛ چیزی که هر چند نشان نمای واقعیت این اثرگذاری است اما حدّ کمال قدرت پس لرزه های سیاسی این نطق را هیچگاه نشان نخواهد داد. برای بررسی حدّ معقولی از ضریب اثر این نطق گرانبها و به موقع باید به فعل و انفعال های صورت گرفته بعد از این نماز جمعه چشم دوخت تا فهمید حداقل وزنه نطق 20 دقیقه ای رهبر انقلاب اسلامی در منطقه خاورمیانه چیست؟
از این منظر برخورد غرب و در رأس آن ایالات متحده آمریکا به عنوان جلودار تمدن امپریالیستی و مدرن فراماسونرها با تحولات مردمی در خاورمیانه دارای سه فاز مجزا و زنجیره وار است. با بازخوانی این سه فاز واضح خواهد شد که چطور شد غرب و بالاخص ایالات متحده بعد از اظهار نظر محکم سران رژیم غاصب صهیونیستی و شخص «شیمون پرز» مبنی بر ادامه حاکمیت «حُسنی مبارک» بر مصر؛ حاضر شد در کوتاهترین زمان ممکن در تضاد با اظهارنظرهای قبلی مقامات کاخ سفید از ادامه حضور «مبارک» بر رأس هرم قدرت کشور مصر حمایت کند؟ و این پاسخ سئوال پاراگراف فوق است که نشان می دهد حداقل وزنه 20 دقیقه ایراد نطق رهبر آزادگان جهان در منطقه خاورمیانه چه بوده است.
فاز اول-
اولین فاز تماس نزدیک غربیان با نهضت آزادی خواهانه مصریان مربوط می شود به روزها و هفته های اول سپری شده بعد از اخراج «زین العابدین بن علی»، رئیس جمهور دیکتاتور تونس و متعاقباً تواری وی به عربستان سعودی. «بن علی» در روز 15 ژانویه 2011 مجبور می شود از کشور خود بگریزد و بعد از آنکه متوالیاً سه کشور فرانسه، ایتالیا و مصر او را دیپورت می کنند نهایتاً به آل سعود ملحق شود. بعد از این رخداد سه مصری خود را آتش می زنند و مردم مصر در روز 23 ژانویه از شهر سوئز در 25 ژانویه سالروز خاطرات 1952 میلادی مصریان در قاهره معترض می شوند.
در این روزها چنانچه مشخص است چون تنور آتش آزادی خواهی اعراب مصر به اندازه کافی داغ نشده است همپیمانان غربی نئو فرعون شاخ آفریقا سعی می کنند؛ «حُسنی مبارک» را نسبت به اتفاقات جاری و آینده هشیار نمایند و از او بخواهند اصلاحاتی ظاهری برای خاموش نمودن نهضت مردم را ایجاد نماید. این رویکرد دنیای امپریالیستی و کاپیتالیستی استکبار جهانی مسبوق به سابقه است. چنانکه رؤسای جمهور گذشته ایالات متحده و هیئت های مستشاری آنان در ایران پهلوی، چنین اصلاحات روبنایی و چشم پُرکنی را به «محمدرضا پهلوی» آخرین دیکتاتور ایران نیز پیشنهاد می نمودند، مسائلی چون انقلاب سفید شاه و ملت و قص علی هذا. کلید واژه اصلی این تاکتیک این است که حکومت فاسد با اتخاذ سیاست های اصلاحی ظاهری حکومت را مستدام دارد تا در آینده و بعد از فروکشی اعتراضات سیاست های قبلی تداوم یابد. این تاکتیک در حقیقت راهی است برای آنکه حرف مردم وارونه تفسیر گردد و شعارهای اصلی نهضت در سایه اصلاحات فرعی مخفی شوند.
این تاکتیک غرب در مواجهه با قیام ها و نهضت های مردمی در سراسر گیتی وقتی جواب می دهد که ملت قائم یا دارای رهبری مناسب و هوشیاری نباشد یا دارای خواسته های عمیق و مرجعی نباشد یا اینکه چنین ملتی بدلیل عدم سازماندهی مناسب نتواند در مقابل سیاست های امنیتی رژیم حاکم نمایش قدرت نماید یا آحاد صفوف قیام کنندگان از بذل جان و مال اباء و دریغ نمایند. ظاهراً مشاوران حوزه بین الملل و استراتژیک آمریکا در ابتدای امر گمان می کنند مصر یکی از حالات بالا را دارد چه آنکه خلاء رهبر در ظاهر از نشانه های بارز نهضت مردم مصر است.
در اینجاست که سخنگوی کاخ سفید «رابرت گیبس» طیّ بیانیه ای مورخ 26 ژانویه معادل 6/بهمن ماه/1389 اعلام می کند: «در شرایط فعلی فرصت مهمی برای دولت مصر فراهم شده است تا جوابگوی خواستههای مردمی خود باشند و با انجام اصلاحات و تغییرات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، به بهبود وضعیت زندگی مردم و پیشرفت آنها کمک کنند. دولت آمریکا به همکاری با دولت مصر و مردم آن برای پیشبرد اهداف آنها، متعهد است.». و در ادامه از تمامی احزاب مخالف مصری می خواهد از تشنج خودداری نمایند.
در راستای همین تاکتیک است که در اعتراضات این روز چهار مصری کشته، 280نفر مجروح و 100 نفر بازداشت می شوند، شبکه توئیتر نیز از دسترس مصریان خارج می گردد و نیروهای امنیتی حکومت برای بازداشت معترضان به بیمارستانها هم یورش می برند. در این فاز معاون نخست وزیر رژیم صهیونیستی اعلام می کند که امیدوارست مسئولان مصری حقوق و آزادی شهروندان را اعطا کنند. در این میان نیز شورای فتوای الازهر مصر از اعتراض مردم حمایت می نماید.
فاز دوم-
آنچه وقایع انقلاب اسلامی و دیگر تجارب چرخش قدرت در دنیا نشان می دهد این است که چنانچه کشوری دستخوش شرایط مقدمه ساز چرخش قدرت شود و از قضاء آن کشور تحت حاکمیت یکی از متحدان آمریکا و غرب باشد؛ مادامی که تحلیلگران ارشد کاخ سفید و مراکز تصمیم ساز ایالات متحده یعنی اتاق های فکر این کشور کوچکترین امیدی دالّ بر عقیم کردن نهضت های ملت ها داشته باشند از حاکمان متحد خویش دفاع می کنند. این حمایت و پشتیبانی با تاکتیک پیش گفته در فاز قبل تا جایی ادامه دارد که این امید ناامید شود؛ حال این نقطه به لحاظ زمانی یا قبل از سقوط دیکتاتورها واقع خواهد شد یا بعد از آن. بطور مثال انقلاب اسلامی در ایران نشان داد آمریکا تا آخرین لحظه از حکومت پهلوی دوم حمایت کرد.
چنانچه اخبار انبوه بنگاه های خبری پیرامون تحرکات مردمی خاورمیانه را فقط از منظر تغییر موضع غرب تحلیل کرد، مکشوفه خواهد شد که به ناگاه پیکان تصمیم غرب درباره مسائل لعلِ آزادی خواهی اعراب (مصر) در جایی چرخش 180 درجه داشته است؛ اما آنجا کجاست؟ اولین آثار این چرخش در روز جمعه خشم معادل 28 ژانویه 2011 و 8 بهمن 1389 رخ می دهد. جمعه خشم به گواه بسیاری از کارشناسان بزرگترین تجمع اعتراضی 20 ساله اخیر مردم مصر بود چه آنکه جمعیتی میلیونی در سراسر مصر بعد از به آتش کشیدن مقرّ حزب حاکم و محاصره ساختمان های حکومتی عزم تصرف رسانه ملی این کشور را کردند.
اینجاست که مسئولین امور خارجه دولتین امریکا، انگلیس و آلمان در برخورد با تحرکات مصر خواستار رعایت حقوق بشر توسط دولت «حُسنی مبارک» می شوند و مهمتر اینکه «رابرت گیبس» سخنگوی کاخ سفید در واشنگتن دی.سی در پاسخ به سئوال خبرنگاری مبنی بر اینکه آیا پرزیدنت اوباما با وجود تظاهرات میلیونی مردم مصر همچنان از مبارک حمایت خواهد کرد؟ فقط سکوت می کند. فردای آن روز اوباما ضمن حمایت از حضور مبارک از وی می خواهد شرایط را برای انتقال قدرت فراهم نماید و «رابرت گیبس» می گوید: «آمریکا در کمکهای خود به مصر تجدیدنظر خواهد کرد.» اما «هیلاری کلینتون» در تناقض گفتاری با آنچه سخنگوی کاخ سفید گفته ابراز می دارد که ایالات متحده در حال حاضر قصد ندارد کمک هایش به دولت مصر را قطع نماید.
تا قبل از جمعه خشم آمریکا هیچ وقت از مبارک نخواست که شرایط انتقال قدرت را به دیگری فراهم آورد بلکه فقط خواستار صحه صدر در برخورد با نهضت و نیز ایجاد اصلاحات می شد اما تغییر لحن مسئولین آمریکا مبنی بر ایجاد شرایط تغییر رأس حاکمیت مصر چیز جدید بود که «ایعودآحارونت» آن را به همراهی رئیس جمهور آمریکا با منافع ایران تعبیر کرد.
اما آنچه بین روزهای 28 ژانویه و 1 فوریه از سوی مسئولان ارشد رژیم غاصب گفته می شود در تحلیل وقایع آینده این روزها اثرگذار است. رژیم صهیونیستی با اتخاذ مواضع صریح و روشن خواستار خاموش کردن نهضت مصر توسط ارتش مصر می شود و در همین راستا حاکمیت مبارک را در برابر تظاهرات مستحکم تفسیر می نماید.
اما روز 1 فوریه معادل 12 بهمن در فاز دوم به مثابه یک مقطه سرنوشت ساز رخ می نماید. تظاهرات مردم مصر که رسانه های خبری و ماهواره ای آن را در مجموع معادل 8 میلیون نفر در کل سرزمین مصر و 2 میلیون نفر در هر یک از شهرهای اسکندریه و میدان "التحریر" قاهره یاد می کنند باعث می شود ارتش مصر طیّ بیانیه ای رسمی از عدم برخورد خشن ارتش این کشور با مردم معترض خبر دهد. متعاقب این بیانیه «حُسنی مبارک» سعی می کند در تلویزیون ظاهر شود تا با قول اصلاحات نهضت میلیونی را کاهش دهد اما این حربه هم راه به جایی نمی برد.
فردای روز بیانیه ارتش مصر «نتانیاهو»، نخست وزیر رژیم غیرقانونی غاصب قدس نیز برای اولین برای انتقال قدرت از مبارک به غیر شرط می گذارد و می گوید تنها شرط این است که امریکا برای دولت بعدی شرط بگذارد که تنها در صورت تامین منافع تلآویو به رسمیت شناخته خواهد شد. همزمان نیز اخبار پشت پرده حاکی از دو مسئله اند اول آنکه اوباما طیّ تماس تلفنی بعد از سخنرانی سراسری مبارک از وی خواسته سریع تر مصر را ترک کند و دوم آنکه نتیجه نهایی جلسه کمیته امنیت ملی کاخ سفید با حضور رئیس جمهور ایالات متحده امریکا درباره ارزیابی سخنرانی مبارک این است که آنها تغییر وی بعد از انتخابات سپتامبر را ناکافی دانسته اند.
فردای همزمان روز مورخ 14 بهمن (3 فوریه) و بعد از چراغ سبز رژیم غاصب شمشیرهای غرب علیه متحد قدیمشان در شاخ آفریقا از رو بسته می شود. بیانیه رهبران 5 کشور ذی نفوذ اتحادیه اروپا درباره مسائل جدید الحدوث خاورمیانه منتشر می شود. در همین زمینه خبرگزاری آسوشیتدپرس اعلام می کند که رهبران 5 کشور فرانسه، آلمان، انگلیس، ایتالیا و اسپانیا "حسنی مبارک " رئیسجمهور مصر را برای تغییرات سیاسی در این کشور که بنا به اعلام آنها "از هماکنون " باید آغاز شود، تحت فشار قرار دادند. بعد از آن نوبت به «محمد البرادعی» می رسد که با مقامات آمریکا و انگلیس درباره "مصر بعد از مبارک" به گفتگو بنشیند و شاید امتیاز بدهد و بگیرد. همزمان از سخنگوی وزارت امور خارجه ایالات متحده گرفته تا سناتور عالی رتبه جمهوری خواهان کنگره آمریکا، «جان مک کین» هم خواستار انتقال قدرت سریع و وداع مبارک می شوند. جالب آنکه «دیوید کامرون» نخست وزیر نوظهور جزیره بریتانیا فقط دو روز پیش از این در پاسخ به خبرنگاران تأکید کرده بود که نظام پادشاهی بریتانیا از اصلاحات در مصر حمایت می کند نه از تغییر. مورخ 15 بهمن (4 فوریه) هم مجلس سنای ایالات متحده سعی می کند به رژیم صهیونیستی درباره آینده حاکمیت مصر اطمینان دهد و طیّ قطعنامه ای ضمن اصرار بر رفتن مبارک به تعجیل و انتقال قدرت به غیر اینگونه مصوب می کند: دولت آینده مصر از توافقنامه صلح با اسرائیل حمایت میکند.
اما به واقع چه اتفاقی افتاده است که مسئولین ارشد تصمیم گیر در رژیم غیرقانونی صهیونیستی، ایالات متحده آمریکا و کشورهای ذی نفوذ اتحادیه اروپا و از جمله متحدین آمریکا در یک روز چنین تغییر موضع ناگهانی و البته 180 درجه ای می دهند؟
جواب با داده پردازی اطلاعات فوق منطقا واضح می شود. نگاه به سیر داده های فوق و نیز محتوای خواسته های هر یک از این داده ها جواب سئوال فوق الذکر است. بی شک در اصول مدیریتی مقدم بر تصمیم گیری، تصمیم سازی است. اصولاً در غرب و بالاخص ایالات متحده آمریکا جنبه تصمیم سازی بدست اتاق های فکر معروف به تینگ تنک ها است.
تینگ تنک ها مجموعه های نیمه خصولتی در ایالات متحده هستند که با جمع آوری تعداد زیادی از کارشناسان علوم استراتژیک در حقیقت هیئت های مستشاری نخبگی این کشور و غرب هستند. این هیئت های مستشاری سعی می کنند در امور جاری و آینده و حتی تحلیل گذشته دست بزنند. بد نیست بدانید «برژینسکی» ابر استراتژیست دموکرات های آمریکا رأساً وارد مناقشات تصمیم گیری بین آمریکا و اسرائیل می شود تا نظر نهایی هیئت های مستشاری را اعلام نماید. وی در روز 10 بهمن دو روز پس از جمعه خشم حین مصاحبه با «کیریستین امانپور» می گوید: گزینه واقع گرایانه در مصر کناره گیری مبارک است.
آمریکا طیّ روزهای بعد از جمعه خشم (8 فوریه) و مخصوصاً 12 فوریه که مصر شاهد 8 میلیون جمعیت کف خیابان ها بود به این نتیجه رسیده است که وجود مبارک در مصر حافظ منافع غرب و اسرائیل نیست و در حقیقت نقطه عدم حمایت از دیکتاتور را قبل از سرنگونی تعبیر می کرده است. در عوض مسئولین ارشد رژیم صهیونیستی به تبع تجارب گذشته مانند حاکمیت حکومت اسلامی در ایران و دولت شیعی در عراق و قص علی هذا بدین مسئله اصرار می کرده است که آمریکا نمی تواند دوره انتقال را به نفع غرب تمام کند. لذا ایالات متحده و رژیم غاصب قدس بر سر تاکتیک عملیاتی شدن عقیم سازی نهضت مصریان به بن بست رسیده بودند. در واقع صهیونیست ها معتقد بودند با به کارگیری زور توسط ارتش مهار موج مصر امکان پذیر است و "تل آویو" مادامی که به همراهی ارتش مصر امید داشت بر این اعتقاد مصرّ بود لیکن به محض صدور بیانیه رسمی سخنگوی ارتش مصر مبنی بر عدم استفاده از زور در قبال ملت مصر؛ تنها استدلال جبهه صهیونیستی در جلسات مشترک ارزیابی مسائل خاورمیانه از دست می رود. اینجاست که نتانیاهو راضی می شود مبارک برود و پروسه انتقال قدرت با بازی آمریکایی شروع شود. در همین راستاست که یکروز بعد از اظهارنظر نتانیاهو، البرادعی با سفیران سه کشور آمریکا، انگلیس و یونان در قاهره درباره "مصر بعد از مبارک" به لابی می نشیند.
فاز سوم-
فاز سوم فازی است که غرب بعد از بالا و پایین کردن های فراوان به این تصمیم رسیده که راهیی چون رفتن فرعون مصر نیست و باید نقشه شماره دو (انتقال سریع قدرت به نفر دوم بِلامبارک) را کلید زد اما به ناگاه و بعد از سه روز دوباره به نقشه شماره یک (انتقال توسط مبارک و با حضور مبارک) رجوع می کند. 17 بهمن (6 فوریه) روزی است که این ارتجاع رخ می نماید.
«شیمون پرز» رئیس جمهور رژیم غیرقانونی غاصب قدس می گوید: سقوط مبارک نگرانی جدی اسرائیل است.، بلافاصله «شائول موفاز»، رئیس کمیته امور خارجه و امنیت کنست (پارلمان) رژیم صهیونیستی هم اظهار می دارد: حوادث مصر و تونس هشدار استراتژیک برای اسرائیل است. بعد از اینها نوبت به آمریکائیان می رسد تا فرستاده ویژه پرزیدنت اوباما در خاک مصر می نشیند تا بعد از انجام دیدارهای دیپلماتیک بگوید: "«حسنی میارک» رئیس جمهور این کشور باید تا پایان مرحله انتقال قدرت در مصر بر مسند حکومت باقی بماند و بر روند این انتقال نظارت کند.".
سئوال اساسی اینجاست که اگر مسئولین رژیم صهیونیستی و تبع آن ایالات متحده و اتحادیه اروپا در قبال برکناری سریع مبارک متقاعد شده بودند و خواستار انتقال قدرت بدون مبارک شده بودند؛ چه شد که بعد از سه روز آرائشان دو مرتبه تغییر کرد؟
منطقاً دو احتمال بیشتر وجود ندارد: اول آنکه مسئولین سیاست خارجی و مقامات ارشد کشورهای غربی در مورد مسائل خارجی و حسّاس بین المللی که از قضاء با منافع خود خوانده اشان در تضاد است؛ با هم هماهنگ نیستند یا اینکه اتفاق نظر ندارد. دوم آنکه مسئله خاصی در این سه روز ایجاد شده که تصمیم سازان و تصمیم گیران این کشورهای را مجبور ساخته چرخش موضع یابند.
احتمال اول که ناگفته ردّ است و این از بدیهیات است که حتی نظامهای دسته چندم سیاسی به لحاظ تجربه و کارآمدی هم به ندرت دچار چنین اشتباه فاحشی می شوند چه آنکه مسئله مصر برای رژیم صهیونیستی حالت مرگ و زندگی دارد. پس گزنیه 1 را به حکم عقل ردّ می توان نمود. اما می ماند گزینه دوم. برای حل معمای ساده فوق فقط باید دید در این سه روز چه اتفاق قابل توجهی رخ داده است. با نگاه به اوراق تاریخ مکشوفه خواهد شد که روز 15 بهمن ماه 1389 معادل 4 فوریه 2011 مصادف است با روز موسوم به "فرار مبارک" البته از قضاء در این روز میلیون ها مصری نماز جمعه را اقامه نمودند و دسته جمعی در مراکز حساس شهرهای مختلف مصر شعارهای اعتراضی سر دادند که به دست تقدیر و بد روزگارِ غربی ها، رهبر معظم انقلاب اسلامی طیّ اطلاع قبلی قرار بوده است در نماز جمعه تهران حاضر شوند و به ایراد خطبه بپردازند. پُر واضح است که ناخبره ترین تحلیلگران مسائل بین المللی هم می دانستند از موضاعت اصلی این خطبه ها مسائل مصر و تونس خواهد بود.
با دقت در این خطبه ها و بالاخص نطق عربی ولی امر مسلمین عالَم و بزرگ مجاهد سه دهه ی اخیر، مشخص خواهد شد که کلید واژه اصلی ایشان: "هوشیاری و مقاومت مردم انقلابی مصر در سایه آزادی خواهی و اسلامگرایی تا رسیدن به هدف غائی یعنی اخراج بیگانگان از منطقه" است. لذا آنچه باعث می شود غربیان به فاز دوم رجوع نمایند و نقشه سوم (ادامه حکومت مبارک برای ایجاد اصلاحات فرعی به وسیله فرسایشی کردن نهضت مردم از طریق وقت کُشی) را گزینش نمایند این است که خطبه های تاریخ ساز حضرت آیت الله العظمی خامنه ای تمام کارت های غرب را برای مردم انقلابی منطقه رو کرد. خطبه هایی که به اعتراف شبکه های ماهواره ای، خبرگزاری ها، بنگاه های خبری و روزنامه های صاحب نام منطقه ای و جهانی از طرق مختلف بین مردم منطقه خاورمیانه و مخصوصاً مصریان دست به دست گردید.
بی شک نهضت مصریان به رهبری، رهبری شکل گرفت که 32 سال قبل ندای آزادی خواهی را به تمام ملل عالَم و به خصوص مردم مسلمان مناطق اسلامی خاورمیانه و آفریقا رساند. گویند نهضت مصر و تونس رهبر ندارد باید گفت نهضت مصر و انقلاب تونس رهبر داشته و دارد اما در اینکه آیا خورده رهبرهایی دارد که بتوانند خواسته های مردم را به شکل سازماندهی شده به سر منزل مقصود رسانند؟ شک و تردید است. در حقیقت نطق عربی رهبر مستضعفین و پابرهنگان دنیای معاصر گرفتن سر رشته نهضت های مردمی خاورمیانه بود به دست آیت الله امام خامنه ای از دست آیت الله امام خمینی (ره).
پایان پیام/
نظر شما