واکاوی علل حضور کمرنگ مصریان در همه پرسی قانون اساسی

نتایج رسمی همه پرسی قانون اساسی مصر نشان از مشارکت بسیار پائین مردم در آن داشت. این موضوع قطعا مشکلات بسیاری را در آینده سیاسی مصر به بار خواهد آورد. بر این اساس دلایل این مشارکت پائین قطعا بسیار اهمیت دارد.

خبرگزاری شبستان: همه پرسی قانون اساسی مصر فارغ از جنجال های سیاسی که بر سر آن شکل گرفت و همچنان نیز ادامه دارد و فارغ از این که چه گروهی در آن پیروز شده اند، دارای یک نکته کلی است. آمارهای رسمی نشان می دهد که 52 میلیون نفر برای این همه پرسی واجد شرایط رای بوده اند در حالی که حدود 17 میلیون نفر در این انتخابات شرکت کرده اند. مطابق اعلامیه رسمی دولت مصر این تعداد شرکت کننده 32.07 درصد واجدین شرایط رای را تشکیل می دهند. روشن است که هر نهادی که بر اساس این رای پایین شکل بگیرد، نمی تواند از پشتوانه کافی برای انجام وظایف خود برخوردار باشد، چه رسد به این که این مطلب در ارتباط با قانون اساسی باشد که خود پشتوانه تمامی نهادهای سیاسی در یک کشور است. موضوع وقتی بدتر می شود که آرای مخالفین را از این 33 درصد جدا کنیم. بر این اساس قانون اساسی مصر دارای حدودا 22 درصد رای واجدین شرایط رای است. مقایسه این قانون اساسی و این مشارکت با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و مشارکت در همه پرسی آن خود نشانگر تفاوت های عمیقی است که پس از این قطعا گریبانگیر دولت و مردم مصر خواهد بود.


اما اگر از وجه دیگری به این موضوع نگاه کنیم، باید به دلایلی بپردازیم که سبب شده است مردم در یک کشور انقلابی رغبتی به مشارکت نداشته باشند. نگاه به دوران انقلاب فوریه مصر نشان از مشارکت حداکثری مردم دارد. اگر چه در آن زمان معیاری برای اندازه گیری دقیق وجود ندارد، اما تظاهرات های میلیونی موید این ادعاست. پس از آن مشاهده می کنیم که به مرور زمان، مشارکت مردم در انتخابات های متوالی کاهش می یابد. در انتخابات پارلمانی حدود 67 درصد مشارکت به ثبت می رسد. در انتخابات ریاست جمهوری علی رغم وجود نامزدهای مختلف از طیف ها و احزاب مختلف، مشارکت حدود 50 درصد است. و حال در همه پرسی قانون اساسی که مهمترین انتخابات در هر کشوری است، این مشارکت به حدود 33 درصد کاهش پیدا می کند.


دانشمندان علم سیاست، عوامل بسیار زیادی را در ارتباط با مولفه مشارکت سیاسی مورد بررسی قرار داده اند، اما بر اساس این تئوری ها، اگر بخواهیم به تحلیل مشارکت سیاسی در جامعه انقلابی مصر بنشینیم، می توانیم به سه عامل کلی اشاره کنیم که یا به نوعی دربرگیرنده عوامل دیگر هستند و یا تاثیرگذاری بسیار بیشتری نسبت به عوامل دیگر دارند.


اولین عامل در ارتباط با سطح آگاهی مردم است. یکی از موانع مشارکت عمومی ناآگاهی است، که قشر زیادی از جامعه نسبت به توان خود ناآگاه هستند. در ارتباط با مصر از آنجایی که در رژیم گذشته اکثریت بزرگی از جامعه در خارج از صحنه قرار داشتند و در هیچ تصمیم گیری مشارکت نمی کردند، به طور عملی به انزوا رفته و ایمان به توان خویش را از دست داده بودند. بر این اساس ورود این دسته به ورطه سیاست احتیاج به آگاهی سیاسی دارد. در واقع این دسته از مردم که اکثریت جامعه مصر را تشکیل می دهند، مدتها در سیاست بازی داده نشده اند و به زندگی روزمره فارغ از بازی های سیاسی عادت کرده اند. این دسته از مردم بر این اساس آرمان سیاسی ندارند و آرمان هایشان از صحنه اجتماعی جدا و به زندگی فردی و یا حداکثر فامیلی و قبیله ای شان معطوف است. البته این موضوع در ارتباط با افراد مختلف دارای شدت و ضعف است. برای برخی اساسا هیچ آرمان سیاسی وجود ندارد و برای برخی بر اساس آموزه هایی که پیش تر فراگرفته اند اهدافی وجود دارد، اما میزان اهمیت این اهداف و آرمان ها و در نتیجه اهمیت پایداری بر سر آن چندان جا نیفتاده است. بر این اساس اگر چه این افراد در عرصه انقلاب پا به میدان می گذارند اما با گذشت زمان به تدریج به زندگی روزمره خود باز می گردند و عرصه سیاسی را رها می کنند. بر این اساس یکی از اموری که برای رهبران یک انقلاب واجب است، حرکت در مسیر یک ایدئولوژی سیاسی و آگاهی رسانی بر مبنای این ایدئولوژی است. این نکته سبب ساز مشارکت سیاسی و حمایت سیاسی افرادی خواهد شد که در دوره پیش از انقلاب از عرصه سیاست دور نگه داشته شده اند.


دومین عامل در ارتباط با سطح اقتصادی و معیشتی مردم مطرح می شود. به طور قطع در مصرِ فقیر یکی از عوامل نارضایتی مردم، عدم حرکت حکومت پیشین در راستای توسعه و آبادانی مصر و در نتیجه رفاه مردم بوده است. وضعیت اقتصادی بد، وجه دیگری را نیز دارد. گرفتاران فقر باید تمام وقت در راستای معیشت خود بدودند و کم کم دلبستگی های سیاسی خود را از دست می دهند، خصوصا در صورتی که ایدئولوژی سیاسی که به آن معتقد شوند برایشان تعریف نشده باشد. حال اگر شرایط بعد از انقلاب نیز نه تنها به سامان اقتصادی منجر نشود بلکه از شرایط سخت تر اقتصادی حکایت داشته باشد، چنین افرادی را بیشتر از سیاست دور می کند.


و بالاخره عامل سوم در واقع یک عامل ذهنی است که به میزان درک ها و مولفه های مختلف افراد، بستگی دارد. درک هریک از افراد جامعه نسبت به حس تاثیرگذاری و امید به تغییر یکی از بزرگترین عواملی است که در میزان مشارکت یا عدم مشارکت سیاسی موثر است. باید این نکته را افزود که در شرایط انقلابی این مطلب اهمیت ویژه ای پیدا می کند. چرا که سطح توقعات از تغییرات صورت گرفته بسیار بالاست. همچنین شعارهای تند انقلابی نیز بر سطح این توقعات می افزاید، در حالی که معمولا پس از انقلاب به علت مشکلات پیش رو روند تحولات به کندی صورت می گیرد و همین مطلب نیروهای انقلاب را شبیه رژیم سابق و امید به تغییر را در میان مردم کمرنگ می کند. البته باید متذکر شد که این عوامل در ترکیب با یکدیگر شدت و ضعف های متفاوتی را از خود بر جای می گذارند. به طور مثال هر چه آگاهی بالاتر باشد میزان امید به تغییر نیز بالاتر خواهد رفت و بالعکس.
 

حال اگر با این زمینه به بررسی مسائل مصر بپردازیم، مشاهده می کنیم که در ابتدای شکل گیری انقلاب در مصر هیچ حزب و گروهی به انسجام اخوان المسلمین وجود ندارد. در عین حال اخوان المسلمین خوشنام است و مورد وثوق مردم مصر می باشد. بر این اساس تنها حزبی که توانایی تدوین ایدئولوژی انقلابی را دارد، اخوان المسلمین است. اما انفعال اخوان سبب می شود که نه تنها در راستای آگاهی سیاسی مردم حرکتی صورت نگیرد بلکه حکومت بازماندگان رژیم سابق نیز مدتها ادامه پیدا کند و در عمل تغییری صورت نپذیرد. در حالی که بیرون ریختن عوامل رژیم سابق و تشکیل نهادی مانند شورای انقلاب برای اداره امور در دوره انتقال، از ضروریات اولیه هر انقلابی می باشد. در واقع برخورد با عوامل رژیم سابق زمانی صورت می گیرد که برداشت انقلابی از آن نمی شود بلکه تبلیغات مخالفان آن را در راستای قدرت طلبی اخوان تفسیر می کند و تاثیر منفی خود را بر روی همه پرسی نیز می گذارد. بسیاری از مخالفان قانون اساسی از ترس دیکتاتوری اخوان با این قانون اساسی مخالفت می کنند.


بر این اساس با گذشت زمان و عدم حرکتی صحیح در راستای آگاهی بخشی به مردم و نیز بالا رفتن مشکلات اقتصادی به علت عدم ثبات و دعواهای سیاسی، روز به روز مردم را از دستیابی به تغییر نا امید تر می کند.
از سوی دیگر عدم توفیق رئیس جمهور در پایبندی به اهداف نانوشته انقلاب، مردم را دلسردتر می کند. عدم برخورد قاطع با سران رژیم سابق در همان ابتدای انقلاب موجب به هم ریختگی و عدم ثبات سیاسی شده است. این عدم ثبات، مشکلات اقتصادی را تشدید کرده است. دولت مرسی در ارتباط با اسرائیل و مسئله فلسطین نیز اعمالی را انجام داده است که موجب سرخوردگی مردم شده است. بر این اساس امید به تغییر به مرور از بین رفته و تبلیغ مخالفان مبنی بر دیکتاتوری اخوان موثر واقع شده است. مردم مصر احساس می کنند مبارکی دیگر قدرت را بدست گرفته است و به علت آگاهی پایین سیاسی راهکاری را برای اصلاح این وضعیت سراغ ندارند. مردم مصر خود را مقهور قدرت سیاستمداران احساس می کنند و ورطه سیاست را به آن ها واگذار و خود به سمت مشکلات بسیار زیاد معیشتی خود فرار کرده اند.


جواد آجرلو
پایان پیام/

 

 

 

 

کد خبر 211254

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha