خبرگزاری شبستان: بحث تحول علوم انسانی و بومی سازی علوم در وهله نخست تیازمند استخراج مبانی این علوم از آیات الهی به عنوان مهمترین منبع هدایت و سعادت بشر است از این رو با مصطفی عباسی مقدم، دکتری علوم قرآن و حدیث از دانشگاه تربیت مدرس و عضو هیئت علمی دانشگاه کاشان در این باره به گفتگو پرداختیم که مشروح آن در ذیل می آید:
توسعه فرهنگ قرآنی به چه معناست؟
فرهنگ قرآنی، مقوله گستردهای است؛ شامل ادبیات، دین، آداب مختلف و هر آنچه که به لحاظ معنوی و مادی مربوط به قرآن میشود. وقتی میگوئیم فرهنگ قرآنی در واقع تمام آموزهها، ارزشها، ادبیات، هنرها، علوم و دانشهایی که مرتبط با قرآن هست را شامل میشود، حتی جلوههایی را که قرآن در زندگی انسانها (فردی و اجتماعی) دارد، جزو فرهنگ قرآنی محسوب میشود. بنابراین وقتی بحث فرهنگ قرآن به میان میآید یک مقوله بسیار وسیع و گستردهای است که با برنامهریزی یک شبه و چند روزه و یک ساله تحقق آن امکانپذیر نیست، حتی ترسیم فرهنگ مطلوب قرآنی به این سادگیها امکانپذیر نیست و نیاز به زمان زیادی دارد.
فرهنگسازی و توسعه فرهنگ قرآنی از چه طرقی امکانپذیر است؟
برای اینکه فرهنگ قرآن در جامعه در عرصههای مختلف فردی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، تربیتی، اخلاقی و ... حاکم شود ابتدا نیازمند فرهنگسازی هستیم، یعنی اول باید جلوهها و تجلیات قرآن را در جامعه زیاد کنیم، افزایش دهیم و تقویت کنیم تا به تدریج انتظار داشته باشیم که این جلوههای فرهنگی حاکم شود، یعنی اول تجلی و ظهور پیدا کنند و بعد حاکمیت پیدا کنند، مثلا اگر میگوئیم احسان و نیکوکاری یکی از جلوههای فرهنگ قرآنی است؛ اولا باید در زمینه فرهنگسازی با روشهای مختلف موضوع احسان و نیکوکاری و به فکر مؤمنین بودن را تبلیغ و ترویج کنیم، یعنی در این زمینه فرهنگسازی کنیم. از طرق مختلف از طریق داستانهای قرآنی، از طریق آیات قرآن، از طریق ترجمهها، تألیفات، کتابچهها و قصصی که نوشته میشود و فیلمهایی که ساخته میشود و روشهای مختلف تبلیغی را باید به کار گیریم تا این موضوع خاص در جامعه نهادینه شود و به اصطلاح فرهنگسازی قرآنی در زمینه احسان و نیکوکاری انجام شود، وقتی که این فرهنگسازی به تدریج به جلو حرکت کرد، منجر به حاکمیت این فرهنک میشود، یعنی میتوانیم بعد از مدتی انتظار داشته باشیم که فرهنگ احسان، انفاق و نیکوکاری جای جای جامعه را فرا گیرد و تبدیل به نهاد شود، یعنی نه تنها افراد انگیزه کافی داشته باشند برای احسان به یکدیگر و کمک به نهادهای واسطه در این زمینه که کار نیکوکاری را انجام میدهند و به افراد نیازمند جامعه کمک میکنند، بلکه تمام جامعه نسبت به این موضوع حساس شده و وظیفه خود را چه به لحاظ اجتماعی و چه به لحاظ فردی انجام میدهند. پس باید یکایک ارزشها و منویات قرآن را در عرصههای مختلف تربیتی، اخلاقی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و ... بشناسیم و بعد بر روی اینها تبلیغ و ترویج کنیم و انتظار داشته باشیم که اینها حاکمیت پیدا کنند.
فرض کنید اگر فرهنگ حجاب به عنوان ارزش قرآنی مطرح است، ابتدا مطالعاتی روی آن انجام گیرد تا بشناسیم که چه چیزی را تبلیغ میکنیم، شناخت هر چیز مقدمه تبلیغ درست است، پس باید بشناسیم این ارزش چیست، بعد باید ترویج و تبلیغ کافی انجام شود تا به تدریج جامعه از طریق این ترویج قانع میشود که این یک اصل قرآنی است و باید به آن بها دهد و به تدریج به حاکمیت این فرهنگ میانجامد، پس منظور ما از فرهنگسازی قرآنی این است که افراد هم شناخت داشته باشند، یعنی اوج و هدف فرهنگسازی این است که افراد نسبت به آموزهها، ارزشها و آموزشهای قرآنی هم شناخت و هم تقید و التزام لازم را داشته باشند و هم جامعه در یک نگاه جمعی و اجتماعی آمادگی پذیرش این ارزش را داشته باشد و نهادها و زمینههای لازم برای حاکمیت این فرهنگ در کل جامعه فراهم کرده باشد، منظور از فرهنگسازی این است. اتفاقا در منشور توسعه فرهنگ قرآنی هم در جدول مفهومی یا نگاشت توصیفی منشور تحت عنوان چشمانداز آمده است که هدف از توسعه فرهنگ قرآنی این است ایمان مردم، شناخت مردم، ارتباط و انس با قرآن و عمل و رفتار مردم طبق قرآن تقویت شود. مرحله اول ایمان است که فرض بر این است که همه این را دارند و باید تقویت شود، شناخت مورد نظر در اینجا شناخت بعد از ایمان است، شناختی که وقتی انسان ایمان داشت به دنبالش میرود و سعی میکند آگاهی و شناخت بیشتری پیدا کند و مرحله بعد ارتباط و انس است که مرحله بسیار مهمی است و هدف اول و بعد عمل و رفتار است که عرض کردم برای همه اینها برنامهریزی و فرهنگسازی لازم است.
نظامسازی قرآنی به چه معناست و پیشنیازها و نتایج آن را تشریح میکنید؟
یکی از اصلهای فعالیت به منظور توسعه فرهنگ قرآنی، نظامسازی قرآنی است. شاید در وهله اول به نظر برسد که ما باید اول فعالیت قرآنی را راهاندازی و بعد ساماندهی کنیم و سپس فرهنگسازی قرآنی انجام دهیم و بعد نظامسازی صورت گیرد، ولی به نظر میرسد و ایدهآل این است که به موازات این کارها و حتی قبل از این هم باید برای نظامسازی تلاش کرد و ادامه دهیم، البته اگر ساماندهی فعالیتهای قرآنی انجام شده باشد و فرهنگسازی به خوبی انجام شده باشد، طبعا نظامسازی کار سادهتری است. منظور از نظامسازی این است که باید آموزهها و فرهنگ قرآنی در جامعه پیاده شود این پیاده شدن فرهنگ، آموزهها، اصول و مکتب قرآن در جامعه بالاترین هدف در فرهنگسازی قرآن است. در اهداف هم گفتیم که عمل و رفتار آخرین نقطه است، هم عمل فردی و هم عمل اجتماعی و جامعه به طور کلی.
جامعه برای اینکه عمل و رفتار دقیق و کاملی براساس قرآن داشته باشد باید نظاماتی داشته باشد، یعنی اگر ما نظام تربیتی و آموزشی جامعه ما براساس اندیشههای غربی باشد و دانشمندان غربی تعیینکننده روشهای تربیتی و آموزشهایی که ما میدهیم باشند، طبعا چگونه ما میتوانیم بگوئیم که ما شخصا به قرآن و به دستورات قرآن عمل میکنیم و نظام تربیتی ما اندیشههای ژان پیاژه و در اقتصاد نظریههای جان مینارد کینز و مارکس، در جامعهشناسی حرفهای آگوست کنت و دیگران مطرح است، این طبعا تناقض است. وقتی میخواهیم جامعه را براساس آموزهها، فرهنگها و ارزشهای قرآنی اداره شود، باید این آموزهها و ارزشها تبدیل به نظام شود، یعنی ساختار کلی و چارچوب نهایی هر یک از نظامهای جامعه ما و بهتر است بگوئیم که ساختار اساسی هر یک از خرده نظامها باید تغییر کند.
ما یک نظام کلی داریم و آن نظام کشور است که جمهوری اسلامی نام دارد و خرده نظامهایی در داخل این نظام داریم که نظام اقتصادی، فرهنگی، تربیتی، سیاسی و نظامی و علمی و ... هستند و این خردهنظامها که در زیر مجموعه کلی وجود دارد باید براساس قرآن ساخته شوند و ساختار و برنامههای کلانشان تنظیم شود، به این کار نظامسازی میگویند. پس ضرورت و لزوم این کار کاملا مشخص است و اگر باید به قرآن هم در عرصه فردی و هم در عرصه کل جامعه عمل کنیم باید این نظامها هم قرآنی شود، مثلا نظام قضایی ما هنوز به طور کامل براساس قرآن نیست، خیلی از ابعاد نظام قضایی و نظام حقوقی ما بر اساس نظام کشورهای اروپای است، خیلی از ابعاد نظامات علمی ما تابع نظام علمی دانشگاههای غربی چه در ساختار و چه در محتوا است. چه طور ما دم از دانشگاه اسلامی میزنیم در حالیکه خیلی از رشتههای ما یا اکثر برنامههای آموزشی ما مستقیما از غرب ترجمه شده است، یعنی در بخش مرحلهبندی آزمایشها، سرفصلها و دروسی که میخوانیم براساس تجربه غرب در نظام علمی است. ما نمیگوئیم که از آن تجربه نباید استفاده کرد باید استفاده کرد، اما چارچوب اصلی باید توسط اندیشهها و ارزشهای اسلامی تنظیم شود. به عبارت دیگر تمام نظامات داخل جامعه اسلامی باید براساس آیات، روایات، آموزهها و ارزشهای قرآنی بازمهندسی شود و این بازمهندسی نیازمند مطالعه، نظریهپردازی، تأمل، تفکر و پژوهش عمیق همه کسانی است که میتوانند در این زمینه کار کنند و توانایی دارند، از همین جا ما میتوانیم به بحث تولید علم به خصوص در عرصه علوم انسانی برسیم.
یکی از بحثهایی که معمولا مرتبط است با توسعه فرهنگ قرآنی وجود دارد تولید علوم انسانی اسلامی است. معتقدیم که مبانی علوم انسانی از قرآن، آموزهها و منابع دینی قابل استخراج است، اگر ما مطالعه عمیق داشته باشیم و همه ابعاد مسأله را موشکافی کنیم و البته تجربههای دیگران را هم در نظر بگیریم که کار تکراری و موازی انجام ندهیم، در مرحله اول بسیاری از مبانی علوم انسانی بهخصوص علوم روانشناسی، جامعهشناسی از منابع دینی قابل استخراج است. این مقدمه لازمی است برای ایجاد ساختن نظام علمی کشور و وقتی نظام علمی کشور براساس این آموزهها پایهریزی شد سایر نظامها هم به خوبی و به راحتی تحت تأثیر این نظام علمی که پایه و مبناست شکل میگیرند، یعنی نظام اقتصادی میتواند براساس این نظام علمی برگرفته از آیات و روایات تدوین و ساخته شود، نظام قضایی، اداری، حقوقی، سیاسی و ... نیز همین طور، پس ما در عین حال که فعالیتهای قرآنی و فرهنگسازی را ادامه میدهیم باید سعی کنیم براساس یافتههای موجود و سرمایه علمی و فرهنگی موجود نظام علمی و برنامهریزی قرآنی را تدوین کنیم که البته در مراحل بعد قابل تکمیل و اصلاح باشد و فضایی ایجاد کنیم که همه صاحبنظران علوم مختلف برای نظامسازی قرآن تلاش کنند و دغدغه این را داشته باشند که همه آن چیزی که در علم و تخصص خودشان میگذرد و براساس آموزههای قرآنی باشد. اگر این فرهنگ، اعتقاد و باور میان نخبگان جامعه ایجاد شود ما خیلی از مسیر را طی کردیم و به هدف نزدیک شویم که البته یکی از آفتها و آسیبها عدم شیوع و یا حاکمیت این فرهنگ در ذهن و اندیشه این نخبگان است، هنوز بسیاری از نخبگان ما به این نتیجه نرسیدند که میتوان تمام نظامات را از قرآن استخراج کرد و میتوان علوم انسانی را از قرآن استخراج کرد، این باور که نسبت به قبل خیلی بیشتر شده، اما هنوز کاستی دارد، اگر این باور میان نخبگان فرهنگی، سیاسی، اداری و ... ایجاد شود مطمئنا سریعا به اهداف خود خواهیم رسید.
شاید بتوان گفت که میان مسئولان کشور و نخبگان اداری، سیاسی کشور گاهی این مشکل وجود دارد و شاید نخبگان علمی حوزوی و دانشگاهی زود به این نتیجه رسیده باشند، اما نخبگان سیاسی و فرهنگی کشور باید دقت و اعتقاد بیشتری در این زمینه داشته باشند و تلاش امیدوارانهای در این زمینه داشته باشند، چون میدانید که وقتی یک مسئولی که قدرت و اختیار و تصمیمگیری و حمایت دارد، موضوعی را مطرح کند، طبعا افراد و نهادهای بیشتری مشارکت میکنند تا آن برنامه به هدف برسد.
پایان پیام/
نظر شما