خبرگزاری شبستان: تولید علم به معنای حل مسئله است، یعنی هر گاه جامعهای با مسئلهای روبرو شد، این مسئله میتواند در حوزه امور انسانی، اجتماعی و مسائل تربیتی و فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی یا در حوزه شناخت طبیعت، استفاده از طبیعت در مسائل تکنولوژیک باشد، وقتی یک جامعه علمی یا هر حوزه دانشی با این مسئله روبرو شود و به فکر برمیآید تا راهحلی برای آن مسئله پیدا کند، در واقع نتیجهای که برای حل مسئله میگیرد، دانش تولید شده است. البته در سر راه آن موانعی وجود دارد. از این رو در گفتگو با حجتالاسلام والمسلمین حمیدرضا شاکرین، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و نویسنده کتاب "حجت همیشگی" جریان تولید علم و موانع آن را به بحث گذاشته ایم.
اساسا مفهوم تولید علم به چه معنا است و به چه جریانی اطلاق می شود؟
تولید و حرکت علمی با مسئله شروع میشود و هر مسئله جدیدی که پاسخی برایش به روش علمی پیدا میشود و جامعه علمی به پاسخ جدیدی میرسد، در واقع علم و دانشی تولید شده است.
منتها زمانی ما به مسئله تولید علم نگاه اتمیک و گزارهای داریم و زمانی یک نگاه دیسیبلینوار داریم. در نگاه اتمیک که همان حل مسائل خرد درون علمی است در نگاه دیسیبلینوار، وقتی که از مجموعه مسائل حل شده یک نظم خاص و یک نظام علمی شکل میگیرد، آن دیگر یک فرایند صدها ساله است، که مثلاً ممکن است در طی 100 یا 1000 سال به شکل جامع و کامل شکل بگیرد. اما بصورت خرد و اتمیک در هر زمانی میتواند تولید علم رخ دهد.
تولید علم چه حوزههایی را دربر میگیرد؟
تولید علم حوزه خاصی ندارد، هر مسئلهای که انسان با آن روبرو میشود در هر زمینهای و نیاز میبیند که باید آن را حل کند، در واقع این در حوزه تولید علم قرار دارد و هیچ حد و حصر و محدودیتی ندارد.
برای اینکه تولید علم بومی در رقابت جهانی به جایگاه مطلوب برسد چه راهکارهایی را پیشنهاد میکنید؟
دو مسئله را در اینجا باید از هم تفکیک کرد. یکی اینکه چگونه بتوانیم تولید علم بومی را احیا کنیم و حرکت دهیم و در درجه اول هم دغدغهمان در تولید علم باید این باشد که بتواند مسائل خودمان را جواب بدهد بخصوص در حوزه مسائل انسانی و اجتماعی بسیار، بسیار اهمیت دارد. چون جوامع مختلف گاهی با مسائل متفاوتی روبرو هستند، پس در درجه اول باید به دانشی دست یابند که بتواند مسائل خودشان را حل کند.
و در گام دوم جهانیسازی دانش است. چه کنیم و چگونه با استانداردهای جهانی، منطبقش کنیم تا بتواند جهانشمول شود و دیگران هم بتوانند از آن استفاده کنند. در مقوله اول که به تولید علم بومی برسیم خب اقدامات زیادی باید صورت بگیرد اما مقدمتاً چند چیز لازم است، یکی اینکه اولاً مسئله فرهنگسازی است، این فرهنگسازی به نظر بنده مسئله مهمی است ما برخوردمان با علم متأسفانه یک برخورد مصرفی است، یعنی متأسفانه این وضعیتی که دانشگاه های ما امروز دارند یک آفت بزرگ مصرفزدگی است.
مصرفزدگی صرفاً در کالاهای فیزیکی و مادی نیست که ما به بازار میرویم و کالاهای تولید شده خارج را میخریم. بدترین نوع مصرفزدگی، مصرفزدگی علمی است که ما برای مسائل موردنیاز فکری، فرهنگی، مدیریتی، سیاسی اجتماعی و اقتصادیمان برای مدیریت اجتماعمان، همانطور که کالای فیزیکی وارد کنیم خب ببینیم اینها دانشش تولید شده در یک بستهبندیهای آمادهای در دانشگاه ها و پژوهشگاه های بیرونی تولید شده و اینها را بگیریم و مصرف کنیم و همین هم آسیبهای فراوانی به جامعه ما زده است و خیلی مواقع بسیار، بسیار مضر بوده است.
ما در درجه اول باید فرهنگسازی کنیم و این فرهنگ مصرفگرایی که در دانشگاه های ما حاکم شده در فضای جامعه ما حاکم شده باید این را از بین ببریم. خب این مقدمه ای است برای گام بعدی که در واقع یک بررسی علمی است، ما همانطوری که در صحنه جنگ و دفاع از اراضی کشور و نظام کشورمان یک بسیج همگانی داشتیم که در واقع توانست خلق یک حماسه بسیار بینظیری را ایجاد کند از بسیاری از مشکلاتی که پیش روی ما قرار گرفت، کشور را محافظت کند همین طور هم جامعه علمی ما یک بسیج جدی پرشور همگانی نیاز دارد. یک عزم راسخ بسیار، بسیار جدی نیاز دارد و در یک جهاد بزرگ علمی باید خودش را مشارکت بدهد تا بتواند یک تکان جدی درجهت تولید علم بومی پدید بیاید و به نتایجی برسیم.
کار دیگری که این کار بخصوص سیاستگذاران علم و مدیریت علم در کشور باید به آن خیلی بها بدهند یک نگاشته نهادی است.
منظور از نگاشته نهادی چیست؟
هدف از نگاشته نهادی در مدیریت علم این است که ما ببینیم که نهادهای علمی داخل کشور چه نقایصی دارند؟ چه کاستیها و کمبودهایی نهادی، سازمانی، ارگانی وجود دارد؟ سازمانهایی اگر لازم است را پدید بیاوریم، نهادهایی که بتواند در فرآیند تولید علم بومی به ما کمک کند یا اگر نهادهایی وجود دارند که مضرند اینها را کنار بزنیم، یا نهادهایی که داریم نیاز به یک اصلاحات و تغییراتی دارند، آن تغییرات لازم را پدید بیاوریم.
به عنوان مثال اگر امروز ما میخواهیم یک علم بومی تولید کنیم که علم بومی ما با توجه به اینکه جامعه ما یک جامعه دینی است قطعاً نمیتواند گسسته از علم دینی باشد، وقتی چنین بود ما نهادهای مشترک بین حوزه و دانشگاه نیاز داریم که بتوانیم در یک ارتباط تنگاتنگ، همواره مبانی دینی را در فرآیند تولید علم شناسایی و تزریق کند و از آن استفاده و بهرهبرداری کند و از حرکتهای زیربنایی و زیرساختی که از مبانی دینی شروع میشود تا گامهای نهایی که هر لحظه به مسائل بر اساس مبانی فکری، درونی و دینی خودمان است با توجه به اقتضائات جامعه خودمان نهادهای هماهنگی که بتوانند همه حلقههای مورد نیاز این چرخه تولیدی را فراهم کنند باید پدید بیاوریم.
اقدامات دیگری هم میتوان انجام داد که فکر میکنم اینها اساسیترین و اولین حرکتهایی است که باید صورت بگیرد.
در به حرکت درآوردن چرخه تولید علم، رفرم فرهنگی و ملاحظات این عرصه چه نقشی میتواند داشته باشد؟
نقش بسیار، بسیار اساسی دارند، همین طور که عرض کردم ما هماکنون چون فرهنگ حاکم بر جامعه علمیمان یک فرهنگ مصرفی است، اصلا بدون تغییر این فرهنگ آن هم نه در حد رفرم، بلکه یک انقلاب فرهنگی یک تحول عظیم فرهنگی لازم است بدون اینکه این تحول انجام بگیرد، کار ما جلو نمیرود چرا؟ چون دیگر آن عزم جدی برای تولید علم بومی بدست نمیآید.
دیگر آن درکی که مصرفگرایی چه آسیبی برای ما دارد و احساس ضرورت از یک طرف و احساس داشتن یکسری سرمایههای خودی که میتواند به ما کمک شایانی برای تولید کنند، فراهم نمیشود، بنابراین نیاز به یک تغییر فرهنگ بنیادی در جامعه علمی ما در این رابطه جدی و ضروری است.
مشکل ما در نظریهپردازی از کجا نشأت میگیرد؟
ضعفی که تا حدودی جامعه علمی ما در این زمینه گرفتارش است از این جهت است که ما در واقع روی مبانی نظری تولید علم داخلی خودمان کار نکردیم. لذا وقتی میگوییم تولید علم برای کسانی که در جامعه علمی قرار دارند و براساس یکسری مبانی و پیشفرض ها و متدولوژی دیکته شدهای به تولید علم میپردازند طبیعتاً نمیتوانند خارج از آن چارچوب فکر و نظریهپردازی کنند.
درحالی که اگر به مبانی داخلی مسلط بودند و یک دستگاه فکری متاپارادایم علم را تشکیل میدهد برش مجهز بودند و به یک متدولوژی جامع جدیدی میرسیدند طبیعاً نظریهپردازی در این حوزه هم برایشان آسان میشد. لذا برای اینکه ما این نقیصه را بتوانیم جبران کنیم، جامعه علمی ما یک مقدار باید وارد حوزه فلسفه علم شود ما تا فلسفه مضاف به خوبی جامعه علم ما درش وارد نشود و با آن آشنا نشود. زیرساختهای آن را کشف نکند. متاپارادایم علم را نشناسد و با یک متدولوژی جدیدی که میتواند از جهانبینی خوبی، جهانبینی اسلامی که در واقع متاپارادایم علمی است مسلط نشود، نمیتواند نظریهپردازی کند.
لذا برای این کار پیشنهاد من ورود به فلسفه علم، آشنایی با جهانبینی اسلامی به عنوان متاپاردایم علم دینی هر بومی که میخواهیم تولید کنیم و آشنایی به یک متدولوژی جدید برای علم است.
پایان پیام/
نظر شما