خبرگزاری شبستان: یکی از مشکلات گریبانگیر انسان دنیای امروز افتادن درد ام عرفان های کاذب و جنبش های نوپدید معنوی است که می خواهند عطش فطری بشر را با مبطلات و آراء انحرافی خود برطرف کنند در حالی که آنچه به نمایش می گذارند سرابی بیش نیست. از این رو در نوشتار ذیل انحراف در عرفان و مکاتب و ادیان از لسان آیت الله مصباح یزدی بیان می شود:
گوشه نشینی تفکری انحرافی و باطل
اصل کلی در مورد تقرب به خدا این است که این تقرب در سایه بندگی حاصل می شود. بندگی باید سراسر وجود انسان را پر کند و در این میان، هر عضوی را بندگی خاصی است. بندگی هم باید در چشم، گوش، دست، پا و زبان و هم در قلب و دل تجلی کند. آری بندگی دل این است که پیوسته به خدا توجه داشته باشد ولی انسان که تنها دل نیست و دل نیز همه کارش توجه نیست. دل جایگاه ایمان، عاطفه، محبت، بغض و بسیاری چیزهای دیگر نیز هست.
توجه تنها یک بُعد دل و یک کار آن است. البته این بعد و کار دل بسیار مهم است و روح و سایر عبادات و محسوب می شود. ولی این توجه باید در اعمال سایر اعضا ظهور پیدا کند نه اینکه آدمی برای اینکه هیچ نبیند و نشنود و توجهش به جای دیگر جلب نشود، دست، پا، گوش و چشمش را ببندد و گوشه ای بنشیند و به عبادت مشغول شود.
دو منشا اصلی تحریف و انحراف
علت همه انحراف هایی که در عالم از بدو پیدایش تا پایان آن رخ داده است و خواهد داد دو چیز بیشتر نیست و تمامی انحراف ها از این دو اصل ریشه می گیرد: یکی نادانی و دیگری هواپرستی. گاهی کسانی عمدا و عالمانه و به سبب تمایلات نفسانی مسائلی را به غلط ترویج و تفسیر می کنند و گاه نیز کسانی چون دستشان از واقعیت کوتاه است و به حقیقت دست نیافته اند در چنین ورطه ای گرفتار می شوند.
به عبارت دیگر در تمامی انحراف ها یا افراد نمی دانند واقعیت چیست و یا می دانند و نمی خواهند بگویند و عمل کنند. هر انحرافی را که در عالم اتفاق افتاده در نظر بگیریم، سرچشمه اش یکی از این دو امر است و سومی ندارد.
امیرالمومنین (ع) در خطبه (50) نهج البلاغه می فرماید: "إنمّا بَدءُ وقوعِ الفتَن اَهواءٌ تُتَبع وَ احکامٌ تُبتدع" سرمنشا همه فتنه ها پیروی از خواهش های نفس و احکامی که برخلاف شرع صادر می گردد است.
از آغاز عالم تا کنون هیچ امتی از این دو عامل انحراف مصون نبوده و تا دامنه قیامت نیز نخواهد بود. دلیل آن نیز این است که این عالم، عالم آزمایش است.
"إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلیهِ" ما انسان را از نطفه ای آمیخته آفریدیم تا او را بیازماییم. (سوره انسان/ آیه2)
آزمایش هنگامی ممکن است و معنا دارد که دست کم دو راه پیش پای انسان وجود داشته باشد و انسان بتواند از میان آنها یکی را به اختیار خود انتخاب کند. از این رو برای آنکه همیشه بساط آزمایش گیسترده باشد، همیشه باید دو راه خیر و شر و امکان انحراف برای بشر وجود داشته باشد و در این صورت است که اختیار و انتخاب معنا پیدا می کند.
در بحث عرفان کسانی دانسته و آگاهانه امور باطلی را از پیش خود اختراع کرده اند و کسانی نیز در اثر جهل و بی اطلاعی، این روش های باطل را پذیرفته و از آنها تبعیت کرده اند. این روش های باطل تدریجا در طول قرن ها از نسلی به نسل دیگر منتقل شده و تا آنجا که امروز ما شاهد فرقه ها و مسلک های مختلف و متنازعی هستیم که هر یک دیگری را نفی می کند و مدعی حق بودن خود و باطل بودن دیگران است.
در این معرکه معمولا تعصبات قومی و فرقه ای حرف اول را می زند و هر فرقه ای با حمایت و تبعیت از مرام و مسلک خویش، سایر مرام ها و مسالک را تخطئه می کند. در حالی که اگر اینان به راستی طالب حقیقت و تقرب به حق متعال هستند، بایستی با روشی صحیح حق را از باطل و سره را از ناسره جدا کنند تا هم خودشان از ضلالت و گمراهی نجات یابند و هدایت شوند و هم اسباب ضلالت و انحراف دیگران را فراهم نیاورند.
تحلیلی از عوامل انحراف در باب عرفان
در نگاهی دیگر می توان انحراف و انگیزه های آن را در مسائل مربوط به عرفان را به سه قسم تقسیم کرد. یک بعد این مساله مربوط به بنیان گذاران و پرچمداران فرقه های باطل و انحرافی است که اصطلاحا "قطب" نامیده می شوند. بعد دیگر مربوط به اهداف و انگیزه هایی کسانی است که از این سردمداران حمایت می کنند و با انواع وسایل و ترفندهای مالی و تبلیغاتی دیگران را به طرف آنان سوق می دهند. بعد سوم این مساله مربوط به کیفیت به دام افتادن افراد ساده لوح است و این که چگونه است که کسانی که خودشان حسن نیت و انگیزه های صحیح دارند، به دام مدعیان دروغین و فریب کار می افتند. انگیزه اصلی سردمداران در ایجاد این بدعت ها و تحریف ها را می توان در دو امر خلاصه کرد: یکی جاه و مقام و دیگری مال و ثروت که انگیزه جاه و مقام نسبت به مال و ثروت بالاتر و بدتر است.
حب جاه و مقام و عطش ریاست و شهرت و محبوبیت از جمله غرایزی است که حتی در نفوسی که مراحل عالی کمال انسانی هستند وجود دارد و ریشه کن کردن آن بسیار دشوار است. غلبه بر این غریزه و تحت تسلط درآوردن آن به انداره ای مشکل است که در بین علمای اخلاق و سیر و سلوک چنین مشهور است که:"آخِرُ ما یخرُجُ من قلوبِ الصّدّیقین حُبُّ الجاه" آخرین چیزی که از قلوب صدیقین بیرون می رود، حب جاه و مقام است.(بحارالانوار، ج 73، ص 161)
در نوع افراد معمولا این گونه است که کنترل شهوات حیوانی نظیر خور و خواب و غریزه جنسی، آسان تر از کنترل قوه خشم و غضب است. کم نیستند کسانی که در کنترل قوای شهوانی خود موفقند اما در تسلط به خشم و غضب خود توفیق چندانی ندارند و به هنگام غضب کارهایی بسیار ناروا انجام می دهند و سخنان و کلماتی به غایت زشت بر زبان می رانند.
اما دشوارتر از این دو، تحت کنترل درآوردن میل و علاقه به ثروت و مال اندوزی است. انسان ممکن است با انجام برخی تمرین ها و مداومت بر بعضی اعمال موفق شود نیروی خشم و غضب خود را مهار نماید و به جایی برسد که به هنگام غضب عنان اختیار از کف ندهد. همچنین با بالا رفتن سن و به خصوص در اواخر پیری و سالخوردگی؛ تمایلات شهوانی به طور طبیعی در انسان کمرنگ می شود. اما علاقه به مال و ثروت هم به هنگام پیری نه تنها ضعیف نمی شود بلکه همان گونه که در روایات آمده است، بیشتر هم می شود. به هر حال کسانی موفق می شوند از این دام رهایی یابند و به مال و ثروت دنیا پشت پا بزنند و خود را از اسارت آن درآورند، ولی کمتر کسی است که بتواند خود را از بند حب و جاه و مقام آزاد کند.
بنابراین انگیزه جاه طلبی بزرگترین عاملی است که افراد را وادار می کند دین و مذهب جدید بسازند و فرقه و مسلکی تازه ابداع نمایند. این افراد به دنبال آن هستند پیروانی پیدا کنند که آنان را تا حد پرستش تعظیم و تکریم کنند. کسانی که به چنین جنونی مبتلا هستند، حاضرند سعادت مردم را فدای این خواسته شیطانی کنند.
ادامه دارد/
نظر شما