خبرگزاری شبستان: هدف حوزه های علمیه از زمان پیدایش پاسخگویی به نیازهای روز بوده است اما اکنون با توجه به گستردگی نیازهای روز بشر و تنوع آنها، وظایف و نقش حوزه ها دوچندان شده است. اینکه حوزه تا چه حد توانسته خود را با دستاوردها روز وفق بدهد و توانسته نیازهای روز را پاسخ دهد، موضوعی است که در گفتوگو با حجتالاسلام والمسلمین محمدصادق یوسفی مقدم، رئیس مرکز فرهنگ و معارف قرآن بررسی شد که اکنون از نظر شما میگذرد.
آیا حوزه امروزه توانسته است نیازهای انسان جدید را به گونه ای روزآمد رصد کند و برای حل مسائل او راه برون رفتی ارائه دهد؟
نیازهای انسان امروز در عرصه های مختلف متفاوت است. زمانی صحبت از نیاز در دانشگاههای کشور میکنیم که در دانشگاه های کشور ما چه نیاز فکری و فرهنگی وجود دارد یا اساسا دانشگاه ها و مراکز علمی در جهان اسلام چه نیاز فکری و فرهنگی دارند. زمانی هم هست که صحبت از نیاز فکری و فرهنگی عموم مردم به میان می آید. اینها با همدیگر متفاوت است.
به نظر من در این دو حوزه اقداماتی صورت گرفته است اما باید کمی جدی تر و با تعمق بیشتری در این زمینه کار شود. فکر می کنم نیازهای امروز دانشگاه ها و مراکز علمی ما با نیازهای گذشته ماهیتا متفاوت هستند. به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی که مشخص شد باید به نیازهای علمی و فکری دانشگاه ها رسیدگی شود به دلیل اینکه در دانشگاه های ما آنچه که مورد توجه هست منابع فکری کسانی است که با مبانی اسلام همسویی ندارند. یقینا برای اینکه این مبانی فکری از تدریس آنها و از یکسو نگری به این مبانی فاصله بگیریم لازم است که دو کار صورت گیرد: اولا این مبانی فکری که از غرب به عنوان مبانی فکری مورد تدریس در دانشگاه های ما وجود دارد مورد نقد و بررسی قرار گیرد و دیگر اینکه در کنار این مبانی فکری در هر حوزه علمی که وجود دارد آنچه را که مبانی و دیدگاه ها و نظریات اسلامی است، تدوین و به جامعه علمی کشور ارائه شود تا اینکه ما از حالت حاکمیت اندیشه های به اصطلاح لیبرالیسم بر دانشگاه های کشور و حاکمیت دیدگاه های ماتریالیسم بر کشور خودمان و دیگر کشورهای اسلامی فاصله بگیریم و افزون بر نقد این دیدگاه ها و مبانی فکری، مبانی علمی اسلامی مطابق با نیاز مراکز آکادمیک و علمی کشور تدوین و ارائه شود.
این کار نیازی است که ما در کل دانشگاه های کشورمان احساس می کنیم یقینا اگر این نیاز در دانشگاه ها پاسخ مناسبی داده نشود به اصطلاح همواره تعارض مراکز علمی و نیازهای مردم را در پی خواهد داشت که خروجی های مراکز علمی و دانشگاه های ما به ویژه در حوزه علوم انسانی، کسانی هستند که با دیدگاه های غیراسلامی تربیت می شوند اما وقتی به جامعه وارد می شوند با اندیشه ها، تفکر و فرهنگ دینی مواجه می شوند. این مسأله مهمترین مسأله ای است که باید مراکز علمی و فکری کشور به آن بپردازند. امروز نه تنها در جمهوری اسلامی برای رفع نیاز دانشگاه های کشور این اقدام اساسی باید صورت گیرد بلکه از جمهوری اسلامی بهعنوان امالقرای جهان اسلام انتظار می رود که این نیاز اساسی جهان اسلام را باید پاسخگو باشد و باید به این نیاز اساسی جهان اسلام بپردازد. اما باید بدانیم ریشه تمامی حرکتهای استعماری مبانی فکری و فرهنگی است که در دانشگاهها و مراکز علمی ما منتشر می شود و به عنوان مبانی فکری در ذهن اندیشمندان ما قرار میگیرد.
فکر می کنم اگر ما به این قضیه بپردازیم دو موضوع مهم تحقق پیدا می کند: اول اینکه دانشگاه ها و مراکز علمی ما از حالت خمودگی، رکود و ایستایی خارج می شود و حالت بالندگی و رشد و تعالی و کمال به خودشان میگیرند و علاوه بر این نیازی که جامعه علمی کشور در سطوح مختلف دارد به این نیاز پاسخ داده می شود و افزون بر این ما توانسته ایم موجودیت تفکر اسلامی را هم حفظ کنیم و هم ارتقا ببخشیم اما اگر به این قضیه پرداخته نشود یقینا ما روز به روز وضع نامساعدتری پیدا خواهیم کرد و یقینا مراکز علمی ما همچنان به تدریس و ارائه اندیشههای لیبرالیستی و ماتریالیستی در محیطهای آکادمیک علمی ما ادامه خواهند داد و در نتیجه این ادعایی که ما داریم که باید تفکر دین، تفکر غالب باشد مورد سؤال قرار خواهد گرفت. به این دلیل است که مسئولیت اندیشمندان دینی بسیار سنگین است و باید در برابر خدای متعال و ملت های مسلمان باید پاسخگو باشند.
آیا روش شناسی اجتهاد، پاسخگوی نیازهای انسان معاصر است؟
یقینا باید تحولی در حوزه روششناسی صورت گیرد. ما نمیتوانیم با آنچه در گذشته به عنوان روش شناسی برای پاسخگویی به نیازها می پرداختیم امروز هم براساس همان روش ها به پاسخگویی به نیازها بپردازیم، یقینا امروز هم نیازها متفاوت است و اقتضاء می کند که روش های متفاوتی از گذشته در پیش گرفته شود. این امر به این معنا نیست که ما از فقه سنتی یا از اجتهاد سنتی فاصله بگیریم، بحث، بحث روش هاست. همان طور که شما اشاره کردید ما نیازمند روش شناسی جدید هستیم تا بتوانیم دقیقتر موضوعات امروز را شناسایی کنیم با روش ها پیشین نمی توان موضوعات و نیازهای روز را رصد و شناسایی کرد قطعا باید در این زمینه تحول لازم صورت گیرد. این مسأله قطعی است.
نگاه سیاستگذاران کلان و مدیران حوزه های علمیه نسبت به تحول علوم انسانی چگونه است؟
در این زمینه برنامه های زیادی صورت می گیرد و در این رابطه فکر می شود. نکته ای که از تریبون شما میخواهم عرض کنم این است که اصل ضرورت تحول در علوم انسانی را جامعه ما پذیرفته است. این یک اصل مسلم است ولی نکتهای که در اینجا وجود دارد پراکندهکاری در کشور برای پرداختن به تحول در علوم انسانی و چه بسا فعالیتهای همعرض است که می توانند از حرکتهای هم پوشانی فاصله بگیرد و به سوی تعامل و هم افزایی حرکت کند. این فعالیتها در کشور وجود دارد که باید در این زمینه فکری صورت گیرد و مراکزی میتوانند در عرصه های تحول اقدامی داشته باشند، شناسایی شوند و به اصطلاح تعریف لازم برای این مراکز صورت گیرد که چگونه وارد شوند و در چه حوزه ای وارد شوند تا از این همپوشانیهایی که در این عرصه دارد صورت می گیرد فاصله بگیریم و هم افزاییها بیشتر شود و در نتیجه ما به مطلوب خودمان که همان تحول در علوم انسانی است سریعتر دست پیدا کنیم، ولی اصل این قضیه را می پذیرم که در حوزه های علمیه در این زمینه احساس مسئولیت وجود دارد و اقدامات جدی هم صورت میگیرد اما باید پذیرفت اکنون هنوز انسجام لازم در این عرصه صورت نگرفته است و نیازمند هستیم که در این زمینه انسجام لازم صورت گیرد تا از همپوشانی فعالیتها جلوگیری شود.
و سخن پایانی...
خواهش من این است که باید موضوع اسلامیسازی علوم انسانی را مورد توجه قرار دهیم و هر چه سریعتر در عرصه علوم انسانی به نتیجه برسیم. با توجه به محتوای علمی که در اندیشه های فکری اسلام وجود دارد به ویژه آن اندیشه های فکری که در مذهب تشیع با توجه به میراث پرارزش امامان معصوم (ع) وجود دارد هرچه سریعتر باید به موضوع تحول علوم انسانی توجه کنیم و این نیاز مراکز علمی کشور و مراکز آکادمیک کشور را پاسخگو باشیم.
پایان پیام/
نظر شما