مشکل ما با علوم انسانی وجود صاحبنظران غیرمتخصص است!

خبرگزاری شبستان: علوم انسانی در کشور ما از آغاز جنبه حاشیه ای داشته و دارد. همان طور که در پزشکی احساس نیاز می کنیم، در این زمینه هم باید احساس نیاز کنیم. در این حوزه همه خود را متخصص می دانند.

خبرگزاری شبستان: تغییر دولت ها گاه می تواند منجر به تغییرات اساسی در مسائل زیرساختی کشور شده و سرمنشا تحولاتی مهم در جامعه شود؛ علوم انسانی از جمله مواردی است که همواره تحول آن از تاکیدات رهبری بوده و هست. از این رو در گفتگو با محمد فنائی اشکوری، استاد حوزه و دانشگاه و استاد فلسفه تطبیقی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) درباره اهمیت پرداخت به این مهم در دولت یازدهم در کنار طرح مباحث و برنامه های اقتصادی، سیاسی و بین المللی پرداخته ایم که از نظرتان می گذرد:

 

برای ورود به بحث بفرمایید رشد روحیه اندیشه ورزی در کشور مستلزم چه ملزوماتی است؟
این مهم به عوامل گوناگون بستگی دارد؛ یکی از این عوامل برنامه ریزی است که از دولت انتظار می رود. البته این موضوع یک کار فردی نیست باید نیازها، اولویت ها، استعدادها سنجیده، رشد داده شده و بودجه و امکانات لازم فراهم شود. مجموع این فعالیت ها از نظام بر می آید نه از عهده یک فرد یا گروه. نظامی که بخواهد در آن علم رشد داشته باشد، نباید در آن علم حاشیه ای، دست دوم و تشریفاتی تلقی شود بلکه باید از مسائل زیربنایی باشد و حتی علم زیربنایی تر از اقتصاد و رفاه و خدمات باشد چرا که همه اینها با رشد علمی محقق می شود. البته در کنار این فرآیند باید فرهنگ علم دوستی در کشور ترویج شود تا جوان ها به سمت علم و دانش تشویق شوند. گاهی در جامعه دیده می شود تا آن حد که به ورزشکار و هنرمند و بازیگر اهمیت داده می شود، به نخبگان علمی توجه و بها داده نمی شود در صورتی که این افراد می توانند الگویی شایسته برای جوانان کشور باشند. رسانه ها و اهل قلم و در یک کلمه نظام باید از این فرصت ها استفاده کنند و در شناسایی این نخبگان به ملت که ارزش برتر هستند، تلاش کنند. همچنین رشد علمی مستلزم این است که ما با مراکز علمی دنیا مبادلات و ارتباط علمی داشته باشیم. شرکت در همایش های خارجی، تبادل استاد و دانشجو و همکاری در پروژه های علمی می تواند این ارتباط را ایجاد کند.

 

تقویت روحیه پرسشگری در بدنه علمی کشور چه تاثیری بر تولید علم دارد؟
باید فرصت طرح سوال به دانشجو داده شود نه او فقط به آن چیزهایی که به او آموزش داده می شود بپردازد؛ نخستین قدم طرح سوال است. سوال باید در ذهن محقق جوانه بزند تا به دنبال پاسخ باشد. روحیه پرسشگری کلیدی است در خلاقیت. رواج یافتن نقد علمی منصفانه که در آن اندیشه های به محک نقد گذاشته می شود می تواند در این زمینه تاثیرگذار باشد. این موضوع موجب رشد علمی و کمک به برداشتن گام های جدیدی می شود و به فرهنگ خاصی نیاز دارد که مستلزم آموزش است. نقد علمی نباید بر اساس گرایش های سیاسی یا منافع شخصی و گروهی باشد. این منوط به تذهیب نفس و بلوغ و پختگی شخصیتی است. در این زمینه باید کرسی های آزاداندیشی برپا شود. اگر این برنامه به شکل صحیح اجرا شود، می تواند کمک شایانی در این راستا به تولید و تحول علم شود. برای برپایی کرسی های آزاد اندیشی نیز باید واقعا کسانی که سخن نو و تازه ای برای گفتن دارند، عرصه و مجال پیدا کنند و کسانی که حرف تازه ای ندارند صرفا به دلیل جایگاه و منصبی که در اختیار دارند، وارد میدان شوند. کرسی آزاداندیشی فضایی علمی، منطقی و معقول می خواهد که البته فراهم کردن و آفرینش این فضا به دور از مناقشات سیاسی و صرفا پرداختن به مسائل علمی، هم آسان نیست.
 

آیا می توان خلاقیت علمی را در جامعه دانشگاهی بارور کرد یا این مسئله باید بالذات در محیط علمید انشگاهی وجود داشته باشد؟
به طور قطع و یقین می توان این خلاقیت را ایجاد کرد. در خلاقیت علمی یک طرف قضیه افراد عالم و نخبگان دانشگاهی و حوزه های علمیه و به عبارتی نیروی انسانی هستند که الان خوشبختانه این نیرو موجود است. طرف دیگر فضا و زمینه شکوفایی این استعداداها است. متاسفانه شاهدیم مغزهای خلاق ما فرار می کنند و جذب کشورهای دیگر می شوند. این مغزها با بودجه این مملکت تحصیل می کنند اما نتیجه و ثمر آن را دیگران که حتی ممکن است دشمن ما باشند، می برند. این پدیده شوم باید متوقف شود و ما روند معکوس داشته باشیم و افرادی که رفته اند به کشور بازگشته و حاصل فکر و اندیشه خود را به مردم و کشور خود برگردانند. این نیازمند تدبیر، عقلانیت، مدیریت همراه با سعه صدر است. ما نه تنها باید این اقدام را انجام دهیم، بلکه باید فضایی ایجاد کنیم که نیروهای نخبه، خلاق و دانشمندان را از سراسر کشور جمع کرده و از آنها استفاده کنیم. به ویژه نخبگان کشورهای اسلامی که زمینه بروز خلاقیت خود را در کشورهایشان ندارند. ما باید بخشی از این استعدادها را جذب کنیم تا سود آن عائد تمامی جهان بشریت به ویژه اسلامی شود. این اقدام برای سودجویی و اهدافی که کشورهای غربی از آن استفاده می کنند، نیست بلکه از این خلاقیت و رشد باید برای خدمت به بشریت استفاده کرد. این قبیل فعالیت ها را باید انجام داد تا خلاقیت در دانشگاه ها شکوفا شود وگرنه با صدور قطعنامه و تشکیل ستاد و شعار و ... این زمینه فراهم نمی شود.
 

نگاه دولت در به کارگیری متخصصان علوم انسانی چگونه باید باشد؟
باید علوم انسانی را جدی بگیریم. این علوم در کشور ما از آغاز پیدایش جنبه فرعی و حاشیه ای داشته و دارد. همان طور که در پزشکی احساس نیاز می کنیم، در این زمینه هم باید احساس نیاز کنیم. متاسفانه در حوزه علوم انسانی همه فکر و گمان می کنند سیاست دان، اقتصاد دان، جامعه شناس و ... هستند و بر همین اساس نظریه می دهند. ما احتیاج به تغییر بینش در این دیدگاه را داریم و تا این تغییر صورت نگیرد این علوم نه از طرف مردم نه حتی عالمان جدی گرفته نمی شود. اگر این روند ادامه داشته باشد، علوم انسانی پیشرفت نمی کند و به دنبال آن کشور پیشرفت نمی کند. رشد و توسعه و پیشرفت کشور در پیشرفت اقتصادی است که پایه آن علوم انسانی است. دولت به این دانش نیاز دارد و این علوم، دانش عمومی نیست که در اختیار همگان باشد. اگر چنین نگاهی نباشد، علوم انسانی به مهندسان و پزشکان که متخصصان آن نیستند و درک صحیحی از آن ندارند، واگذار می شود.
 

 

حرکت در مسیر توسعه پایدار همسو با چشم انداز نظام تا چه اندازه می تواند متاثر از تحول علوم باشد؟
بدون تحول علوم یا حرکت نداریم یا حرکت، معیوب است و راه را گم می کنیم. تردیدی نباید داشت ما نیازمند تحول علوم هستیم. این تحول در همه جای دنیا در حال رخ دادن است. اگر بخواهیم با کاروان علم پیش رویم، باید پا به پای علم دنیا پیش برویم. علاوه بر آن نگاه خاص ما به بومی سازی و اسلامی سازی علوم است. ما حتی اگر به آخرین دستاوردها دسترسی داشه باشیم، کافی نیست. ما با کشورهای دیگر از جهات مختلف تفاوت داریم، علم را باید همسو با آرمان های خود داشته باشیم. این علم باید اخلاق و عدالت به همراه بیاورد. تحول برای ما از همه جای دنیا اساسی تر است. برای رسیدن به آرمانها راهی جز تحول علوم نداریم در غیر این صورت یا درجا می زنیم یا مقلد غرب می شویم که این مطلوب ما نیست.
 

چه انتظاری از دولت و وزارت علوم در زمینه تحول علوم می رود؟
این توقع شبیه همان انتظاری است که در حوزه های اقتصادی و اجتماعی می رود. دولت بیشتر از آنکه به این فکر باشد که خودش تصدی تحول علوم را به عهده بگیرد، باید بستر را برای پژوهشگران آماده کند تا آنها پیگیری کنند. دولت در این صورت موفق تر است. دولت باید به دانشمندان و مراکز علمی اعتماد کند اما خودش برنامه دهد و نظارت و مدیریت کند اما عمل اصلی را به جامعه علمی بسپارد و با دید احترم به آنها بنگرد و امکانات لازم را در اختیار آنها قرار دهد.
 

نقش دولت در چرخه تولید علم چیست و چه جایگاهی دارد؟
دولت در این زمینه نقش های مختلفی دارد؛ می تواند با اولویت دادن به رشد علمی، فراهم آوردن امکانات، تشویق، هدایت، نظارت و ... هم در جهت رشد علم، هم در سرعت آن، از نظر کمّی و کیفی نقش داشته باشد.
 

حضور متصدیان بیگانه با علوم انسانی، در مسوولیت های مرتبط با این حوزه چه عواقب سوئی دارد؟
ما درباره رشد علوم انسانی حرف زیاد زدیم، نشست و کنفرانس هم به کرّات برگزار کرده ایم اما کمتر به نتیجه مورد انتظار رسیده ایم علت آن هم تصدی همین افرادی بوده که صلاحیت ندارند و از روی احساس مسوولیت وارد می شوند. کسی که به هندسه علوم انسانی وارد نیست، نمی تواند مسوولیت این علوم را به عهده بگیرد. این افراد می خواهند مدل حاکم بر علوم زیستی را بر علوم انسانی مطابقت دهند. شرط اول هر کاری شایستگی در آن زمینه است. کسانی می توانند در این عرصه دخالت کنند که خود متخصص و برخوردار از این علوم باشند. باید این امر با همکاری حوزه و دانشگاه و متخصان علوم انسانی انجام شود. دولت، حوزه و دانشگاه سه ضلع این مثلث را می توانند بسازند تا بتوانیم در علوم انسانی تحول و پیشرفت داشته باشیم.
پایان پیام/
 

کد خبر 279137

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha