دولت یازدهم تعلیم و تعلم را از تلنبار کردن اطلاعات خارج کند

خبرگزاری شبستان: تعلیم و تعلم و بکار بستن علم و جریان پژوهش، آدابی دارد که سلامت آن را تامین و تضمین می کند. امروزه آفت های بسیاری در مسیر آموزش و پژوهش کشور وجود دارد که به شدت سلامت آن را تهدید می کند.

به گزارش خبرگزاری شبستان، با تغییر دولت ها، فرصتی نو پیش می آید تا اندیشه های رسوب یافته ای که مانع رشد و تعالی کشور بوده است، زدوده شود و همچنین انگیزه ای برای شتاب در اموری گردد که کندی حرکت آن، رشد در خور ملت ایران را با مانع روبرو کرده است. همین امر دغدغه مندان علوم انسانی کشور را بر آن داشت، با ذکر برخی از این موانع و تاکید بر شتاب در برخی موارد دیگر، تحول فعلی جامعه را به فال نیک گرفته و از دولت جدید درخواست نمایند تا به نکات کلیدی در این خصوص عنایت ویژه مصروف دارد. لذا از دولت جدید دلسوزانه تقاضا می گردد در راهبردهای کلان خود به دغدغه های ذیل توجه ویژه نمایند:
1- مدت هاست با تلاش دانشمندان کشور و سیاست های دولت های پیشین، رشد بسیاری خوبی در تولید علم در کشور حاصل شده است. اما ارزش تولیدات علمی وقتی روز به روز افزونتر می گردد که در جریان پویای تبادل قرار گیرد. تولیدات علمی باید اثر خود را در میزان رسوب آن در بیشترین بدنه دانش پژوهان نشان دهد. ذخایر گرانبهای طلا هنگامی اثر بخش است که به چرخه داد و ستد وارد شود. متاسفانه در شرایط فعلی تولیدات علمی کشور از الگوی توزیع مناسبی برخوردار نیست. سیاست های شتاب دهنده به تولید علمی، باید به همان اندازه و حتی بیشتر به سیاست های نشر و توزیع علم معطوف گردد. امری که در سال های اخیر کمتر بدان توجه و اهتمام شده است.
2- سرمایه های انسانی کشور نه در میزان اطلاعات نهفته در اندیشه آحاد جامعه، که در توان پردازش آن است. این توان نیز صرفاً با روحیه پژوهش ورزی حاصل می آید. جریان تعلیم و تعلم باید جهت گیری خود را از تلنبار نمودن اطلاعات و فنون عرضه آن در آزمون ها، به رشد روحیه اندیشه ورزی و پژوهشگری تغییر دهد. هزینه زیادی که در کشور برای آموزش ابتدائی، متوسطه و عالی صرف می شود وقتی بازدهی خواهد داشت که کلیه آموزندگان، توان های اندیشه ورزی و مهارتهای پژوهشگری را در نهاد خود بدست آورده باشند. بنظر می رسد رشد روحیه پرسش گری و کسب مهارت های پژوهشگری در بدنه علمی کشور چندان مورد توجه نیست. لذا مصراً خواسته می شود جهت گیری آموزشی کشور به سمت افزایش مهارت اندیشیدن و قدرت پژوهیدن تغییر یابد. سرمایه های انسانی کشور در داشتن روحیه خلاقیت علمی است که باید از همان ابتدا در کودکان و نوجوانان کشور ملکه و نهادینه گردد.
3- تعلیم و تعلم و بکار بستن علم و جریان پژوهش، آدابی دارد که سلامت آن را تامین و تضمین می کند. امروزه آفت های بسیاری در مسیر آموزش و پژوهش کشور وجود دارد که به شدت سلامت آن را تهدید می کند و بعضاً موجب بی اعتباری علم و پژوهش در کشور شده است. فناوری های نوین آموزش و پژوهش شرایط جدیدی را بوجود آورده که نیاز دارد حد و مرزهای اخلاقی آن بخوبی واکاوی شده و راه هایی برای حفظ و نگاهداشت سلامت معنوی و اخلاقی آن اندیشید. مشکل عمده ای که در این راستا با آن مواجه هستیم، روشن نبودن سره از ناسره در ارزش های اخلاقی حاکم بر آموزش و تحقیق است. لذا جداً خواسته می شود اقداماتی در راه تبیین دقیق معیارهای ریز و درشت اخلاقی در این زمینه به انجام رسد. همچنین برای حاکمیت یافتن این روحیه معنوی و اخلاقی در آموزش و پژوهش کشور، نیاز به برنامه ریزی های اجرایی گسترده ای است تا جریان پویای اندیشه ای در جامعه به انحراف های اخلاقی دچار نگردد.
4- علی رغم آنکه انبوه ظرفیت علمی کشور در علوم انسانی است، ولی متاسفانه به این بخش عظیم کمتر توجه شده است. بدیهی است تصمیم گیری و برنامه ریزی در مدیریت های بالایی و میانی کشور، تبیین مبانی آن و جهت گیری های درست آن، نیازمند برخورداری از تخصص علوم انسانی است و البته این امر از عهده اصحاب و متخصصان علوم فنی، پایه و پزشکی خارج است. از طرف دیگر حدود نیمی از دانشجویان و استادان کشور در حوزه علوم انسانی مشغول به تلاش هستند. نیمی از نشریات علمی کشور در زمینه علوم انسانی منتشر می شود و واجد اندیشه های بدیع علمی هستند. در حالی که به این همه ظرفیت علمی در سیاست های علمی کشور و در تخصیص فرصت ها، بی توجهی می شود. در یک تناسب تخصصی معقول، نه تنها باید اداره سایر بخشهای کشور و جریان برنامه ریزی و جهت گیری دولت به اندیشمندان و دلسوزان علوم انسانی سپرده شود، بلکه در برنامه ریزی و سیاست گذاری برای علوم انسانی به طریق اولی از میان متخصصان این حوزه فکری باید استفاده شود. اما تا کنون قریب به اتفاق برنامه ریزان و مجریان جریان علمی کشور در دولت های پس از انقلاب، مهندسان و یا پزشکان بوده اند، که جزئی نگری و بخشی نگری مشخصه و اقتضاء تخصص آنها hست. در حالی که جریان علمی کشور نیاز به نگرش جامع، برنامه ریزی فکری، تحلیل جامعه شناختی و تبیین مبانی فلسفی، تعمق در رویکرد سیاسی و قدرت تحلیل اقتصادی دارد. زمام این جریان را باید بدست متخصصان این حوزه ها سپرد. اما متاسفانه تا کنون بدنه مدیریتی وزارت علوم به ندرت در اختیار این متخصصان قرار گرفته است و نسبت به تذکرات دلسوزان علوم انسانی بی توجهی نموده اند.
مشکل وقتی مضاعف می گردد که برای تصمیم گیری در خصوص مسائل علوم انسانی کشور نیز اصحاب فنی و پزشکی، به القای شیوه فکرشان می پردازند و دغدغه های اندیشمندان و دانشجویان این حوزه را درک نمی کنند. اندیشمندان علوم انسانی در فشار این بی توجهی ها، نتوانسته اند ظرفیت لازم برای اثر گذاری در جامعه را بدست آورد. این آفت بزرگی برای کشور بوده است.
موکداً خواسته می شود حداقل برای تصدی حوزه های مدیریتی مربوط به اندیشمندان علوم انسانی کسانی منصوب گردند که ماهیت این علوم را بشناسند و عمیقاً جایگاه واقعی آن را بدانند. پیشنهاد این است که در گام نخست وزارت علوم یک معاونت مشخص در حوزه علوم انسانی داشته باشد.
5- متاسفانه در سالیان اخیر در تعیین ملا کها و تخصیص امکانات و ارزیابی تلاش ها، ملاک های رشته های غیر علوم انسانی، بر رشته های علوم انسانی تعمیم یافته و محدودیت ایجاد کرده یا مسیر طبیعی آن را منحرف نموده اند. چون دست اندرکاران علوم انسانی نمی توانند با معیارهای آنها موفقیتهای خود را نشان دهند، روز به روز بیشتر در مظان اتهام و بی مهری قرار گرفته و این بدنه نحیف تر گردیده است. عبارت هایی همچون تجاری سازی، تبدیل علم به ثروت، پارک علم و فناوری، توقع فناورانه از علم، تعبیر شرکت در شرکت های دانش بنیان، پتنت بین المللی، میزان اختراع ها، میزان ایجاد محصول صنعتی، شرکتهای زود بازده که ادبیات غالب سیاست ها و برنامه ریزی های وزارت علوم بوده است، هیچگاه نه توانسته و نه خواسته است به جایگاه والای علوم انسانی در کشور (یعنی انسان سازی) توجه کند. لذا مصراً خواسته می شود در خصوص نتایج وخامت بار این تعمیم ها در سیاست های دولت آینده توجه شده و برای آن راه حلی اساسی اندیشیده شود.
6- ادبیات علوم پایه، مهندسی و پزشکی معمولا در یک جریان یکنواختی در عالم وجود دارد، لذا نوع حضور رشته های غیر علوم انسانی در تحول علمی جهان در کنار تلاشهای سایر کشورهای دنیاست. اما در علوم انسانی تنوع دیدگاه ها و جریان های علمی، طیف متفاوتی از رویکردها در علوم انسانی ایجاد کرده است و تمایزهای جدی بین انواع تلاش های علمی در علوم انسانی دیده می شود. بر این اساس یقینا جامعه شناسی فرانسوی با جامعه شناسی آمریکایی و انگلیسی متفاوت است. فلسفه آلمانی با فلسفه تحلیلی انگلیسی و پراگماتیستی آمریکایی آنچنان متفاوت است که حتی در برخی موارد از فهم یکدیگر بازمی مانند. در شرایط حاضر، علوم انسانی در کشور ما به علت خودباوری، به موقعیت هایی دست یافته است که در برخی موارد می توان از تولید علوم انسانی با رویکرد اسلامی ایرانی سخن گفت. فرزندان اندیشمند انقلاب در سالیان اخیر جریانی پویا از اندیشه اسلامی ایرانی پدید آورده اند، اما متاسفانه از تعامل با سایر اندیشه ها بازمانده اند. ضرورت دارد این نوع نگرش به علوم انسانی بتواند بخوبی در بازار اندیشه ای جهانی خود را عرضه کند. ضرورت دارد دولت آینده تمامی زمینه ها را برای حضور اندیشه ایرانی اسلامی در فضای علوم انسانی جهانی فراهم کند تا نه تنها بر بالندگی آن افزوده شود، بلکه در ساحت اندیشه ای به پالایش و باروری رسیده و بتواند این حصار سنگین اطراف خود را شکسته و برای انسان کنونی راه حل هایی خدامدارانه و توحیدمحور عرضه کند. مصرا خواسته می شود که شرایط تعامل اندیشه ایرانی اسلامی در علوم انسانی با سایر اندیشه های جهانی فراهم گردد.
اولین نشست اندیشمندان و کارگزاران علوم انسانی کشور
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
تهران مرداد 1392
پایان پیام/

 

کد خبر 277161

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha