خبرگزاری شبستان: بحث تحول علوم انسانی و ضرورت بازنگری در آنچه که به ظاهر از غبر وارد شده اما در باطن صدمات جبران ناپذیر به ویژه در حوزه جدایی اندیشمندان از دین داشته است، امروز جز دغدغه های اصلی نهادهای علمی کشور است. مسئله ای مهم که دولت ها را نیز موظف به ورود جدی به این میدان می کند. از این رو در نخستین روزهای آغاز عمر دولت تدبیر و امید با ابراهیم فیاض، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران درباره ضرورت تحول علوم و نقش دولت ها در این زمینه به گفتگو پرداخته ایم که مشروح آن از نظرتان می گذرد:
رشد روحیه اندیشه ورزی درکشورنیازمند چه ملزوماتی است؟
این موضوع مستلزم آن است که جامعه در گام نخست اندیشه ورزی را بپذیرد. وقتی جامعه به دنبال پیشرفت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی باشد، آن زمان اندیشه به طور خودکار به میان می آید. اگر اندیشه نیز رشد کند، خود به خود موجب پیدایش پاسخ و به دنبال آن پیشرفت جامعه می شود. سوال موجب می شود جواب به وجود آید. پیشرفت جامعه بر اساس انگیزه های افرادی به وجود می آید که اعتقاد دارند جامعه باید رشد کند. در این راستا باید یک سری مفاهیم و تحول تفکری کلان به وجود آید که با تحول فلسفی رخ می دهد؛ تحول فلسفی هم با تحول دینی حاصل می شود و هر گاه تحول دینی رخ دهد، نگاه به جهان عوض می شود و در فلسفه تجلی پیدا می کند، رشد تفکر عموم جان می گیرد و پس از آن پیشرفت واقع می شود که پیشرفت علوم در مرحله بعد این پروسه قرار می گیرد.
تقویت روحیه پرسشگری در بدنه علمی کشور چه تاثیری بر تولید علم دارد؟
باید توجه داشت که این سوال و پرسشگری است که علم را رشد می دهد. مهم این است که سوال چگونه به وجود می آید. اولین نکته این است که باید شک کنیم؛ مانند شک در گذشته و مفاهیمی که وجود داشت. این شک مهمترین اصل است. البته شک باید دستوری، هنجاری، تنظیم شده، تعریف شده و منطقی باشد. اگر شک تنظیم نشود و نظم نیافته بیان شود و چارچوب دار نباشد، به جایی نمی رسد. اگر سوال را خوب بفهمیم در واقع به نصف پاسخ رسیده ایم. باید روی شک بحث شود. از خود مقوله شک دنیایی مطلب درمی آید و اگرچه موفق به پیدا کردن جواب نشویم اما این شک فرهیخته است که از دانش به وجود آمده است. بنابراین شک باید عالمانه و معطوف به علم باشد.
آیا می توان خلاقیت علمی را در دانشگاه بارور کرد؟
معرفت شناسی دینی در دنیایی که به شدت متحول است، ناشی از انقلاب دینی و بحث های علمی است پیامبرانی که می آمدند، یک انقلاب ایجاد می کردند. خود امام (ره) هم انقلاب دینی به پا کرد. بحث ولایت فقیه امام (ره) بک انقلاب دینی بود. یا مباحث معرفتی که ایشان تا اواخر روزهای عمر خود مطرح می کردند اما متاسفانه ما کمتر به آنها پرداخته ایم و این منابع همچنان مهجور مانده اند. بدون انقلاب دینی به هیچ خلاقیتی نمی رسیم. دانشگاه باید تکلیف خود را با دین روشن کند. البته این فعالیتی گسترده و عمیق می طلبد باید از علوم انسانی شروع شود نه علوم فنی. متاسفانه علوم فنی باعث بی خاصیت شدن کل تفکر جامعه شده و به آن ضربه زده و ما را دچار غفلت کرده و علت عقب ماندگی خلاقیت و رکود فکری، تسلط علوم فنی بر علوم انسانی است.
این در حالی است که باید علوم انسانی را به خودش برگردانیم. باید رابطه این علوم با دین مشخص شود. وقتی تنظیم شد سبب می شود جهان پدیداری که به غلط به جهان بینی تعریف شده، تحولات بنیادی عمیق پیدا کند که باعث افزایش قدرت خلاقیت در جامعه می شود.
نگاه دولت در بکارگیری متخصصان علوم انسانی چگونه باید باشد؟
متاسفانه دولت پس از انقلاب اسلامی همواره متخصصان فنی را برای دانشگاه ها و آموزش عالی به کار گرفت. این موضوع باعث عقیم شدن علوم انسانی شد. فنی ها در نقاط کلیدی سیاست گذاری فرهنگی و جایی که نباید باشند، فعال هستند. مسوولان شورای عالی انقلاب فرهنگی مقامات پزشکی هستند. تا این نقاط کلیدی سیاست گذاری در باب کل کشور و در باب علوم انسانی بر قوت خود باقی است، کشور با بحران شدیدی روبه رو است. انحطاط کشور ما تابعی از فنی گرایی است. این اوج سکولاریزم است. ما حتی از کشورهای اروپایی هم بدتر هستیم. در اروپا رابطه علم تا این اندازه با دین قطع نیست که در ایران است. متاسفانه در کشور ما این موضوع سبب شده خیلی از مباحث را نفهمیم و رابطه با دین قطع باشد. باید گفت ارتباط نداشتن دین و علوم انسانی در کشور، رایج و از ساختارهای علمی فکری بحران زده است. تهاجم فرهنگی، انحرافات فکری، بحران های خانواده، بحران های جنسی، طلاق، ازدواج های دیرهنگام و ... همه از این نقطه سرچشمه می گیرد.
حرکت در مسیر توسعه پایدار همسو با چشم انداز نظام تا چه اندازه می تواند متاثر از تحول علوم باشد؟
مشکلی که وجود دارد این است علوم انسانی رابطه اش با دین روشن نیست، در نتیجه توسعه که مفهومی ارزشی، اجتماعی و فرهنگی دارد به درستی تببین نمی شود؛ یا غربی می شود یا شرقی یا مارکسیستی یا لیبرالیستی. علوم انسانی که سازوکار آن توسعه است به دلیل وجود تسلط علوم فنی بر آن با مشکل اساسی رو به رو شده است. علوم فنی باید تابع علوم انسانی باشد تا پیشرفت جامع و کامل و همه جانبه در کشور اتفاق بیفتد.
چه انتظاری از دولت و به ویژه وزارت علوم در زمینه تحول علوم می رود؟
اگر دولت و وزارت علوم، بتوانند علوم انسانی را به جایگاه اصلی خود باگردانند، تحولات جامع علوم در کشور رخ می دهد. الان چون علوم انسانی در جای خودش نیست آن فضای کلان توسعه هم در جامعه وجود ندارد.
حضور متصدیان بیگانه با علوم انسانی در مسوولیت های مرتبط با این حوزه چه عواقب سوئی به دنبال دارد؟
انحطاط و انحراف. امروز شاهدیم شورای عالی انقلاب فرهنگی هیچ کاری پیش نبرده و دانشگاه به حال خود رها شده است. ارتباط میان حوزه و دانشگاه تبیین نشده. این مساله حاد است. برخی از مسائل را حل نکرده با آن می جنگیم و این از نتایج این عملکرد است. همواره به سراغ حاشیه ها می رویم و با آنها می جنگیم و وقت خود را تلف می کنیم. این وضع ما در جامعه است که حتی به صدا و سیما هم تسری پیدا می کند. افرادی که در این سازمان فعالیت می کنند، به این دلیل که فنی هستند، با محصولات فرهنگی خود موجب انحراف وحشتناک در جامعه می شوند در حالی که کشوری که می خواهد به عقلانیت و تمدن برسد و در آینده استقلال داشته باشد تنها راهش علوم انسانی است که باید آن را از تبعیت علوم تجربی دربیاورد.
پایان پیام/
نظر شما